قسمت چهل و دو محکوم
سینیور در حیاط خانهاش با تیروکمان مشغول بازی دارت است؛ رفیع پیش او میرود و میگوید با ساواش صحبت کرده و او هنوز فیرات را پیدا نکرده است. سینیور میگوید حس عجیبی نسبت به ساواش دارد و او رفتار سردی دارد. رفیع نگران فیرات است و میگوید با توجه به اینکه فیرات فراری و آزاد است، اگر از پروژه بزرگ سینیور خبر داشته باشد، برای او خطرناک خواهد بود. سینیور از رفیع میخواهد شخصا به این موضوع رسیدگی کند. افراد سینیور یک نفر را مقابل دارت میآورند و روی سرش سیب میگذارند. آن فرد مدام از سینیور میخواهد که او را ببخشد. سینیور یادآوری میکند که سالها پیش، مرد با دوست دختر سینیور به او خیانت کرده و بعد تیر را به گلوی آن مرد میزند.
جمره برای اینکه خانه خالی شود، خالهاش را به بهانهای زودتر به آرایشگاه میفرستد. بوگه به همراه نازلی از خانه خارج میشود. او از بادیگاردها میخواهد که همراهشان نیایند؛ سپس سوار ماشین میشود. بکیر که خانه را زیر نظر دارد، با فیرات تماس میگیرد و خبر میدهد که بوگه و نازلی حرکت کردهاند.
فیرات به خانه جمره میرود؛ او از اینکه قرار است به دخترش برسد خوشحال است. بوگه با جمره تماس میگیرد و خبر میدهد که در کوچه پشتی خانه او منتظر است و از جمره میخواهد که برای گرفتن نازلی بیاید. فیرات در خانه میماند. کمی بعد در میزنند و وقتی فیرات در را باز میکند، از دیدن باریش که با اسلحه آنجا ایستاده، شوکه میشود. باریش به فیرات میگوید جای نازلی امن است و با طعنه به خاطر اینکه فیرات تصور کرده بود بوگه به او خیانت میکند تبریک میگوید. باریش یادش میآید که در خانه بوگه یادداشت فیرات را به او نشان داده بود و گفته بود فیرات تصور میکند که بوگه میخواهد نازلی را برایش ببرد؛ او گفته بود نمیتواند به فیرات اعتماد کند چون ممکن است او پیش سینیور برود و همه چیز را بگوید، برای همین ترجیح میدهد که به باریش اعتماد کند.
باریش وارد خانه میشود و میخواهد فیرات را با چاقو بکشد و میگوید طوری نقشه میکشد که نشان دهد فیرات خودکشی کرده است. همان لحظه زنگ در به صدا درمیآید؛ باریش فیرات را تهدی میکند و میگوید صدایش درنیاید، سپس دم در میرود و با دیدن زاهد جا میخورد؛ زاهد هم متعجب میشود و با عصبانیت سراغ جمره را میگیرد. باریش میگوید جمره برای خرید بیرون رفته است. زاهد اصرار دارد بداند که باریش آنجا چه میکند. باریش طفره میرود و علت آمدن زاهد را میپرسد. زاهد میگوید باید با جمره صحبت کند. باریش با طعنه میگوید میداند که زاهد بلایی سر پدر جمره آورده است. زاهد میگوید این قضیه ارتباطی به باریش ندارد و همانطور که او حقیقت را در مورد باریش پذیرفته و سکوت کرده، باریش هم باید همین کار را در مورد او بکند. باریش مدام به داخل خانه نگاه میکند، زاهد مشکوک میشود و داخل میرود، اما فیرات روی صندلی نیست و پنجره باز است. یک نفر به باریش پیغام میدهد و میگوید میداند که باریش کنجکاو است تا جای چاقو را بداند؛ باریش متعجب و عصبی میشود.
فیرات در حالی که جمره را بغل گرفته و او بیهوش است، به میخانه میرود. جمره به هوش میآید و از اینکه آنها در تله بودهاند و نتوانستند نازلی را بگیرند، عصبانی میشود. فیرات به جمره میگوید باریش قصد داشت او را بکشد و با آمدن زاهد به خواستهاش نرسید.
باریش در ماشین پیش ساشا است و از اینکه نتوانسته تا نقشهاش را عملی کند عصبانی است. او به این فکر میکند که چه کسی پیغام را در مورد چاقو فرستاده و حدسهایی میزند و از ساشا میخواهد کسی را که مدنظر دارد برایش بیاورد.
رفیع پیش سینیور است و میگوید ساواش فیرات را به دام انداخت اما با آمدن زاهد، فیرات فرار کرد. او میگوید میتواند فیرات را برای سینیور بیاورد؛ اما سینیور میگوید میخواهد ساواش خودش او را بیاورد تا وفاداریاش را ثابت کند.
باریش با مدیر زندان توی ماشین است و از او میخواهد بگوید که چه مدرکی علیه او در دست دارد. مدیر زندان، فلشی که فیلم حرفهای باریش و فیرات در زندان در آن است را به باریش میدهد؛ او با طعنه میگوید شاید مدارک مهم دیگری هم داشته باشد. باریش کلافه میشود و از او میخواهد که پیاده شود.
یک پیغام دیگر برای باریش میآید که در آن پرسیده شده این که چاقو را در عروسک بگذارند، فکر چه کسی بوده؟ باریش عصبانی میشود.
شب وقتی طاهر در پارکینگ به ماشین سوار میشود، فیرات مقابلش ظاهر میشود و عروسک کوسه را به او نشان میدهد. طاهر پیاده میشود و از اینکه فیرات از خانهاش دزدی کرده شاکی میشود. فیرات میگوید دزد اصلی اوست که بودن در خانه فیرات در شب حادثه را پنهان میکند. حین بحث فیرات و طاهر، جمره پنهانی به سمت ماشین طاهر میرود و از کیف او پرونده پدرش را برمیدارد و میرود.
طاهر بعد از بحث با فیرات سوار ماشین میشود و متوجه میشود که پرونده در کیفش نیست؛ او به شدت عصبانی میشود و با پلیس تماس میگیرد و میگوید که محل مخفی شدن فیرات را میداند. فیرات، خان بابا و جمره در حال فرار از پارکینگ هستند؛ خان بابا عکس مادر جمره را که از کیف جمره بیرون افتاده میبیند و شوکه میشود.
باریش به محل قرارش با کسی که در مورد چاقو پیغام داده بود میرود. ساشا در ارتفاع مستقر شده و اسلحهاش را تنظیم میکند تا آن شخص را بکشد. کمی بعد، فیرات مقابل باریش میایستد و باریش شوکه میشود. فیرات به باریش میگوید میداند به خاطر چاقو آمده اما پیش او نیست؛ سپس میگوید آنجا محلی است که ساواش بارگیری قاچاقهای خود را انجام میدهد و زمانی که این موضوع را فهمیده بود و میخواست ساواش را لو بدهد، ساواش با او معامله کرده بود تا باریش را که مرتکب قتل شده به فیرات تحویل میدهد. فیرات به باریش میگوید در هر صورت چه به اسم باریش به عنوان قاتل و چه به اسم ساواش به عنوان قاچاقچی او گیر میافتد. آنها هردو به سمت هم اسلحه گرفتهاند؛ ناگهان در آسمان آتش بازی رخ میدهد؛ کمی بعد، فیرات و باریش هردو تیر بیهوشی میخورند و روی زمین میافتند. سینیور و رفیع از دور آنها را نگاه میکنند. ساشا هم بیهوش شده است.
پایان قسمت 42
قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت چهل و سه 43 قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت چهل و یک 41 Next Episode - Mahkoom Serial Part 43 Previous Episode - Mahkoom Serial Part 41منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت چهل و دو محکوم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران