قسمت چهل و پنج محکوم

   سریال محکوم قسمت چهل و پنج 45Mahkoom Serial Part 45

پاشا و ساشا در راهرو یک دریچه قفل شده پیدا می‌کنند؛ پاشا با سنجاق قفل را باز می‌کند و آن‌ها صندوق آثار باستانی را پیدا می‌کنند و خوشحال می‌شوند. همان لحظه یکی از افراد سعدالله وارد می‌شود و با دیدن این صحنه با پاشا درگیر می‌شود. ساشا از پشت سر به او تیر می‌زند و او را می‌کشد. پاشا از اینکه ساشا دردسر درست کرده عصبانی می‌شود. ساشا می‌گوید اگر او را نمی‌کشت، آن مرد پاشا را می‌کشت.

پاشا پیش فیرات که سر میز قمار است می‌رود و پنهانی به او می‌گوید که چه اتفاقی افتاده است و می‌گوید برای پنهان کردن جنازه به کمک نیاز دارند. فیرات بهانه‌ای می‌آورد و از سعدالله خداحافظی می‌کند و از سر میز بلند می‌شود. باریش به بازی ادامه می‌دهد.

حاجی و قنبر در نقش پیک موتوری به ساختمان خانه باریش می‌روند. قنبر بیرون می‌ماند و حاجی به دم خانه باریش می‌رود. خدمتکار در را باز می‌کند و حاجی دهان او را می‌گیرد و به زور داخل می‌رود.

کمی بعد جمره و بکیر با آمبولانس به ساختمان خانه باریش می‌روند و به نگهبان می‌گویند گزارشی برای آن‌ها آمده است و سپس به همراه قنبر با برانکارد داخل می‌روند. در این حین مادر باریش به آنجا می‌آید و با دیدن جمره او را می‌شناسد. اما قنبر تظاهر می‌کند که او اشتباه گرفته و اسم این دختر جمره نیست. کمی بعد جمره و قنبر و بکیر شخصی را با برانکارد سوار آمبولانس می‌کنند و سریع از آنجا می‌روند.

ساشا به باریش پیغام می‌دهد که کارشان تمام شده و از او می‌خواهد که زودتر بیرون بیاید. باریش از سعدالله خداحافظی می‌کند و می‌رود.

فیرات و خان بابا دم میخانه نشسته‌اند و فیرات منتظر است تا دوستانش با آمبولانس نازلی را بیاورند. کمی بعد آمبولانس می‌آید و فیرات با خوشحالی در آن را باز می‌کند اما به جای نازلی حاجی را می‌بیند. حاجی می‌گوید وقتی به خانه باریش رفت بخاطر خوردن غذاهای تند چینی از حال رفت و خدمتکار هم با دیدن امدادگران آمبولانس در سالن از آن‌ها کمک خواست و جمره و بکیر، حاجی را با برانکارد بیرون آوردند.

جمره به فیرات می‌گوید مادر باریش دلتنگ بچه‌ها شده بود و بوگه نازلی و جان را به خانه زاهد برده و نازلی آنجا نبود. فیرات از اینکه نتوانست دخترش را بگیرد، ناراحت می‌شود.

جمره پیش فیرات می‌نشیند و در مورد پرونده پدرش با او درددل می‌کند و می‌گوید او و فیرات باید انتقامشان را از این پدر و پسر بگیرند. فیرات او را دلداری می‌دهد.

روز بعد فیرات و باریش صندوق آثار باستانی را به خانه سینیور می‌برند. سینیور از فیرات می‌خواهد که تعدادی از آثار باستانی را به آدرسی که او می‌دهد ببرد. فیرات عصبانی می‎شود و قبول نمی‌کند. سینیور می‌گوید اگر این کار را بکند، امشب بعد از پارتی‌ای که ترتیب داده، فیرات به دخترش می‌رسد. باریش عصبانی می‌شود و می‌گوید بودن نازلی پیش او مساله‌ای است بین خودشان. سینیور می‌گوید بچه باید پیش پدرش باشد و این برای باریش هم بهتر است.

او می‌گوید پارتی امشب را برای درس عبرت دادن به سعدالله و افرادی که قرار است در آینده به او خیانت کنند، ترتیب داده و شب برای همه سورپرایز دارد. باریش از سینیور می‌خواهد که تدارک پارتی را به بوگه بسپارد که در این کار ماهر است. او سپس بعد از بیرون آمدن به ساشا می‌گوید هنگام آماده کردن مکان پارتی به دلیل اینکه حمل اسلحه ممنوع است، پنهانی سلاح‌هایی را برای خودشان جاسازی کند تا شب از شر فیرات و سینیور و تمام افراد کارتل خلاص شوند.

فیرات و دوستانش وسیله‌هایی را که سینیور خواسته برای او جابجا می‌کنند؛ سپس مکان پارتی را ترک می‌کنند. فیرات با زاهد تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد به پارتی که امشب دعوت شده نرود. زاهد از او می‌خواهد که کاری نکند که به دردسر بیوفتد.

شب همه مهمانان در یک عمارت جمع شده‌اند و بوگه و باریش هم آنجا هستند. ساشا در سالن ایستاده و منتظر است تا طبق نقشه‌اش با باریش عمل کند.

فیرات و دوستانش در ماشین به سمت میخانه برمی‌گردند. پاشا می‌گوید امیدوار است همه افراد آن پارتی منفجر شوند. ناگهان فیرات یادش می‌آید که سینیور گفته بود امشب به همه خائنین درس عبرت می‌دهد و رفیع هم هنگام جابجایی بار توسط فیرات و دوستانش، تاکید کرده بود که مراقب باشند. او در ماشین می‌گوید توی آن جعبه‌ها بمب بوده و سینیور می‌خواهد عمارت را منفجر کند تا همه بمیرند. او سریع دور می‌زند تا به عمارت بروند و جلوی کشته شدن افراد بی گناه را بگیرند.

در پارتی، سینیور شروع به سخنرانی می‌کند و سپس در مورد خیانت سعدالله می‌گوید و آثار باستانی را به سعدالله نشان می‌دهد. سعدالله شوکه و عصبی می‌شود.

باریش به ساشا علامت می‌دهد تا سینیور و باقی افراد کارتل را با اسلحه بکشد. سینیور به رفیع علامت می‌دهد که سریع از ساختمان بیرون بروند. باریش سینیور را تعقیب می‌کند تا بتواند او را بکشد؛ آن‌ها از سالن پارتی بیرون می‌آیند.

سینیور و رفیع سریع از عمارت بیرون می‌روند و یک مرد روی پله‌ها می‌ایستد که به خودش بمب وصل کرده است. باریش با دیدن او شوکه می‌شود. همان لحظه فیرات و دوستانش سر می‌رسند. آن مرد می‌گوید اگر دکمه بمب را نزند، سینیور خانواده او را خواهد کشت. فیرات سعی دارد او را منصرف کند. سپس نزدیک می‌رود تا با یک وسیله تیز سیم‌های بمب را ببرد و آن را خنثی کند. همان لحظه دقیقه شمار بمب فعال می‌شود و آن‌ها 5 دقیقه فرصت دارند.

همه مهمانان داخل سالن پارتی متوجه می‌شوند که در قفل است. دوستان باریش هم می‌گوید که درهای عمارت قفل شده است.

سینیور و رفیع و افرادشان در یک کشتی تفریحی هستند و از دور به عمارت نگاه می‌کنند و با خوشحالی لحظه شماری می‌کنند. فیرات و باریش در حال دویدن هستند تا از آن مرد فاصله بگیرند. سینیور از دور انفجار عمارت را می‌بیند و خوشحال می‌شود.

پایان قسمت 45

قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت چهل و شش 46 قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت چهل و چهار 44 Next Episode - Mahkoom Serial Part 46 Previous Episode - Mahkoom Serial Part 44

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت چهل و پنج محکوم