قسمت صد و یک عشق منطق انتقام
این پاورقی قسمت صد و یکم 101 سریال عشق، منطق و انتقام است.
بعد از اینکه ایاز به اوزن میگوید که برادرشه اوزن جا میخورد.
او بلافاصله میخواهد سراغ الیف و زمرد برود و کادوی عروسی الیف را بدهد که اوزن با عصبانیت یقه اش را میگیرد که اسرا به سختی آرامش میکند.
اوزن ایاز را با خودش بیرون میبرد و میگوید از خانواده ام دور بمان.
ایاز میگوید: باورش برای منم سخت بود که اگر باور نمیکنی برو از پدر عزیزمان بپرس
اکو سراغ مادرش میرود و او را برای رقصیدن بلند میکند.
زمرد هم برای اینکه روی منکشه را کم کند شروع به رقصیدن میکند و هردو با تمام وجود جلوی همدیگه میرقصند و اکو را پشیمان میکنند و در آخر زمرد با ریختن یک دسته اسکناس سر مردم منکشه را سرجایش مینشاند.
اسرا پیش اوزن میرود و از او میخواهد به مهمانی برگردد و نگذارد الیف و مادرش چیزی بفهمند.
چنارو چارلا چشمشان به آنها میفتد.هردو عصبانی میشوند. چنار اسرا را به بهانه غذا خوردن از اوزن دور میکند و چارلا به اوزن میگوید: اسرا و چنار خوشبختند.اینو بفهم. هرچقدر میخوای در چشم های اسرا نگاه کن.
این واقعیت عوض نمیشه.پنج ساله اسم طلاق رو نمیاری تا اسرا رو دیدی تصمیم گرفتی جدا بشی؟
اوزن از او میخواهد که راحتش بذاره.ایاز به خانه میرسد و به پدر خودش میگه: میدونی کجا بودم؟ پیش پسر محبوبت اوزن.
پدر ایاز که حافظه ش رو از دست داده اون رو به خاطر ناموفق بودنش سرزنش میکنه.ایاز داد میزنه: باید یادت بیاد. نمیتونی فرار کنی.باید ببینی چطور اون رو نابود میکنم و ازش بهتر میشم.
چارلا تو اتاق بازی بچه ها حرصش رو سر اطلس خالی میکنه و مدادرنگی های الا را از دستش میگیره و میگه: مامانت بهت یاد نداده که به وسیله دیگران دست نزنی.
اوزن چارلا را سرزنش میکنه و به طرف اطلس میره.چارلا میگه: بچه ی تو الاست.
به اون توجه کن.اسرا هم سر میرسه و به چارلا میگه: حد خودت رو بدون.
وقتی موضوع اطلس باشه بهت رحم نمیکنم. اکو و الیف بالاخره به خانه میرسند و منکشه و یاچین، زمرد را که میخواهد با اونها بره به زور به خانه خودشان میبرند تا عروس و داماد تنها باشند.
اما نیمه شب زمرد با بستن ملافه ها به هم از پنجره فرار میکنه. در طرف دیگر اکو زیپ لباس عروس الیف را باز میکنه و تا میخواد او را ببوسه زمرد خودش را رسانده است.
اکو و الیف با شنیدن صدای در فکر میکنند دزد آمده. اکو با گلدان به سر زمرد ضربه میزنه و پنهانش میکنه. بعد از اینکه اوزن الا را میخواباند میخواد بره که چارلا بهش میگه: اگه تصمیمت برای جدایی جدیه نمیتونی هروقت دلت خواست بیای اینجا. من بازیچه تو نیستم.
اوزن میگه: حتی این کارهم از تو برنمیاد.
دخترم رو نمیتونی ازم دور کنی.چارلا میگه: امتحان کن ببین میتونم یانه.
اگر دخترت رو دوست داری از جدایی منصرف شو و فکرهات رو بکن.
در طرف دیگر هم چنار مسته و به اسرا میگه: یه بار، فقط یه بار اونجوری که اوزن رو نگاه میکنی من رو نگاه کردی؟ این همه بلا سر تو آورد ولی هنوز به هیچکس نگاه نمیکنی.
اسرا از اون میخواد بس کنه و چنار میگه: مگه ازت چی خواستم؟ بخشکی شانس!
اسرا میگه: زحمتی که کشیدی به باد نده.من ازت نخواستم این نقش رو بازی کنی.
تومن رو قانع کردی. بهت گفته بودم که نظرم بهت عوض نمیشه توهم قبول کردی.
اکو و الیف زمرد را به بیمارستان میرسونند. زمرد به دکتر میگه که اکو او را از قصد زده و از آنها میخواد که پلیس خبر کنند. الیف ماردش را منصرف میکنه و اون را به خانه میبرد.
صبح، اکو و الیف درحالی پیدا میشن که زمرد بینشون خوابیده.
صبح اسرا میخواهد درمورد اتفاقات شب گذشته با چنار حرف بزنه اما چنار که میترسه اسرا حرفی از جدایی بزنه مدام بحث را عوض میکند و در آخر هم میگه: دو روز دیگه به لندن میره. اسرا با اطلس به غذاخوری میره و از پدرش در مورد فاروق، پدر اوزن میپرسه.
یاچسن هم میگه از طریق یه دوست مشترک دورادور از اون باخبره و اسرا ازش میخواد که آدرس فاروق را برایش پیدا کند.
قسمت بعدی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و دو 102 قسمت قبلی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد 100 Next Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 102 Previous Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 100منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و یک عشق منطق انتقام
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران