قسمت صد و دو عشق منطق انتقام

   سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و دو 102Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 102

پاورقی قسمت صد و دوم سریال عشق،منطق و انتقام.

یاچین آدرس پدر اوزن رو برای اسرا میفرسته و اسرا از اوزن میخواهد که به دیدن پدرش بروند و همه چیز را بفهمند.

اوزن با کلافگی میگوید: یادم نمیاد همچین چیزی ازت خواسته باشم.

مسائلم را خودم حل میکنم.

اسرا میگوید: باشه نیا من خودم میروم.

اوزن دنبال اسرا میرود و میگوید: نمیتونی دخالت نکنی، نه؟ او از فرصت استفاده میکنه و دوباره از اسرا درمورد رابطه اش با چنار میپرسد و اسرا میگوید: سوتفاهم شده ماباهم خوبیم.

درحالیکه چارلا منتظره اوزن از تصمیم طلاق منصرف بشه وکیلش خبر میده که اوزن پرونده طلاق توافقی باز کرده و چارلا عصبانی میشود.

ابرو میگوید: خوب یا بد این ازدواج پنج سال طول کشید ولی عمرش همینقدر بوده کار دیگه ای ازت برنمیاد به نظرم طلاق توافقی را قبول کن.چارلا میگوید: من میدونم چی کار کنم.

اوزن و اسرا به خانه فاروق میرسند و داخل میروند.پرستار فاروق اوزن را به او معرفی میکند.

فاروق میگوید: اوزن هنوزخیلی بچه ست اما خیلی باهوشه اما اون یکی پسره خیلی بده.

اوزن متوجه میشود که پدرش حافظه ش را ازدست داده و ناراحت میشود.

پرستار میگوید: مادر ایاز خیلی وقته رفته و فاروق هیچوقت با او ازدواج نکرد.

فاروق برای آوردن دستمال کشوی یکی از کمدها را باز میکند و پوشه ای را میبیند که در ان پدرش بریده هایی از روزنامه هایی که عکسها و اخبار مربوط به اوزن توشون هست جمع کرده.

پرستار میگوید: گاهی بهش سر بزن. همه ش اسمت رو میاره.

اوزن با ناراحتی خانه راترک میکند و به اسرا میگوید: میدونی چقدر لحظه روبرو شدن با پدرم را تصور کردم؟ ولی الان هیچی نمیتونم بهش بگم. حتی این هم از من گرفت. اسرا اوزن را بغل میکند و آنها مدتی در آغوش هم میمانند.

در طرف دیگر ایاز هم به خانه زمرد رفته و به بهانه ی دادن کادوی عروسی الیف چند دقیقه ای مهمان او میشود.او سوالاتی در مورد پدر اوزن میپرسد و زمرد با تردید جوابش را میدهد.

در کوچه ایاز اطلس را میبیند و نزدیکش میشود و وقتی اطلس میگوید اجازه ندارد با غریبه ها حرف بزند ایاز میگوید: من غریبه نیستم من عموی توام.اکو در روز اول کاری اش در شرکت بقیه کارمندها را جذب شرط بندی روی اسب میکند و همه به جای کار مسابقات اسب دوانی را تماشا میکنند.

غایه با دیدن اوضاع اکو را به یکی از اتاقهای شرکت میبرد تا از بقیه دور باشد.اکو از اینکه مجبور نیست کار کند خیلی خوشحال است و خودش را سرگرم میکند.

در شرکت چارلا دوباره سرراه اسرا سبز می شود و به او میگوید: باز اومدی و آرامش ما رو به هم زدی.

مسئولیت هر بلایی که سر الا میاد با توئه.اسرا با کلافگی میگوید: من فهمیدم مشکل تومنم وگرنه بخاطر زنهایی که اوزن باهاشون رابطه داره هم ناراحت میشدی.

چارلا میگه: همین که اومدی اوزن درخواست طلاق داد ولی این وسط اوزن و الا بازنده میشن نه من، دلیلش هم تویی.اسرا در فکر میرود.

وقتی اوزن برای بردن الا به مهدکودک میرود مربی میگه به درخواست چارلا الا امروز زودتر به خانه رفته.اوزن با عصبانیت به طرف خانه میرود.

قسمت بعدی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و سه 103 قسمت قبلی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و یک 101 Next Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 103 Previous Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 101

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت صد و دو عشق منطق انتقام