قسمت نوزده صداقت سیز
صبح ولکان برای دیدن دریا به بیمارستان میرود. او در سالن آسیه را میبیند و مقابلش میرود و میگوید اومده بودم دیدن دریا.
آسیه اهمیتی به ولکان نمیدهد. ولکان دست او را میکشد و میگوید سعی که نمیکنی جلوی اومدن علی به مهمانی رو بگیری.
آسیه عصبی میشود و بدون هیچ حرفی وارد اتاقش میشود.
در خانۀ درین گونول میآید و برای او لباسی که برای جشن انتخاب کرده را میآورد.
او به درین میگوید باید فردا شب مقابل همه بگوید که دیگر به ترکیه برگشته است و شروع پر آب و تابی داشته باشد و نگرفتن عروسی و شرایط سخت گذشته را جبران کند.
سرجون که از زندان آزاد شده پیش ولکان میرود. ولکان و او برای آسیه نقشه کشیدهاند و با هم همکاری میکنند.
ولکان به سرجون پول میدهد. سپس روزنامهای به او میدهد و از او میخواهد کاری را که گفته را انجام بدهد.
دمیر برادر درین همکلاسی علی هست و او هم تازه به همراه ولکان و درین از آمریکا برگشته است.
دمیر در مدرسه پیش بچهها از ولکان بهعنوان شوهر خواهرش تعریف میکند.
علی از اینکه ولکان برای دمیر کارهای زیادی کرده ناراحت میشود.
شب ولکان و درین به خانۀ هالوک میروند.
رابطۀ هالوک با آنها خوب شده و در مورد پروژه جدیدش با ولکان صحبت میکند.
دریا پیش بهار میرود و میگوید بین ولکان و آسیه گیر کرده و نمیداند باید چه کند.
او میگوید اگر به مهمانی برود آسیه ناراحت میشود و برای همین به احتمال زیاد به آنجا نمیرود.
روز بعد آسیه متوجه دعوتنامه ولکان روی میز هاکان مدیر بیمارستان میشود.
سپس پیش دریا میرود. دریا میگوید قصد ندارد به مهمانی برود.
آسیه میگوید از رفتن دریا ناراحت نمیشود و او را درک میکند. اما دریا میگوید حوصله مهمانی را ندارد.
شب وقتی علی و سلن از سینما بیرون میآیند ولکان جلوی سینما آمده و از علی میخواهد همراه او به مهمانی برود.
علی میگوید میخواهد به خانه برود و تصمیم ندارد بیاید.
ولکان میگوید بدون او نمیشود و باید خواهرش را هم ببیند.
علی به ناچار قبول میکند و میخواهد به مادرش خبر بدهد. اما ولکان میگوید او خودش به آسیه میگوید.
آسیه و تورکای برای شام به رستوران میروند.
ولکان عکس خودش و علی را در مهمانی برای آسیه ارسال میکند.
آسیه با دیدن عکس عصبی میشود و با علی تماس میگیرد. اما گوشی علی پیشش نیست و متوجه تماس او نمیشود.
آسیه به تورکای میگوید باید به آنجا برود و علی را برگرداند.
تورکای هم همراه آسیه میرود.
مرت و بهار به مهمانی میروند. کمی بعد دریا هم به آنجا میرود.
ولکان از اینکه دریا دعوتش را قبول کرده خوشحال میشود.
ولکان علی را به طبقه بالا میبرد و اتاقی را به او نشان میدهد و میگوید آنجا را برای علی آماده کرده است.
علی با دیدن اتاق خوشحال میشود و از آنجا خوشش میآید.
ولکان پایین میرود و وقتی دمیر بالا میآید به علی میگوید آنجا اتاق خودش است و بهتر است دلش را خوش نکند.
علی عصبانی میشود و پیش بقیه بچهها در حیاط میرود.
آسیه هم به مهمانی میرسد. او داخل میرود و سرجون که بیرون است به ولکان خبر میدهد که آسیه رسیده است.
ولکان همان لحظه شروع به سخنرانی بین مهمانان میکند و از موفقیتهای خودش و عشقش به درین میگوید.
آسیه هم گوشهای ایستاده و تماشا میکند.
درین با دیدن آسیه شوکه میشود.
بعد از صحبتهای ولکان، ولکان و درین به سمت آسیه میروند.
آسیه به ولکان میگوید برای بردن علی آمده است.
درین با حرص میگوید اینجا یک جشن ویژه است، هرکسی که کارت دعوت نداشته باشه نمیتونه داخل بیاد.
آسیه با خونسردی کارت دعوت خودش را نشان میدهد و درین متعجب و عصبی میشود.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت بیست 20 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت هجده 18 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 20 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 18
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت نوزده صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران