قسمت سه خون سرد

   سریال خون سرد قسمت سه 3khoone sard Serial Part 3

قسمت سوم خون سرد

می‌بینم که بچه‌ای را در دستان دکتر دنبال می‌کنند که فرار می‌کند. از طرف مقابل، سرهنگ می‌آید و تیراندازی می‌کند و بچه کشته می‌شود. 

سرگرد در مقابل مافوق در حال توضیح اتفاق رخ داده است. شرمنده است. مافوق می‌گوید جلوی مامورهای ما دختر خودش را کشته. کفایت پلیس است که زیر سوال رفته. چرا؟

سرگرد: چون فکر می‌کردم با حرف‌هایی که می‌زند چیزی از شاهسواری داشته باشد. داشتیم بر میگشتیم و تمام شده بود. من سپردمش دست مادرش. 

دکتر سراغ هکر می‌رود. چون خواب او هنوز درست نیست به او یک دارویی می‌دهد. 

معاون از ترکیه یک خبری آورده که یک نفر گوشت مازاد در دریا می‌ریخته و حالا دیده‌اند گوشت آدم است. یک سوله پیدا شده که قاچاق اعضای بدن می‌کرده. در دستگیر شده ها فردی به نام دنیل ویکتور است. او هم اعتراف کرده که یک دیسکو با شراکت آیدین اولیایی در این میان است. او هم کسی نیست جز وکیل امیر شاهسواری نیست. مافوق دنبال استرداد او از اینترپل می‌رود. 

زنی را می‌بینیم با دختری مریض و یک مرد. که پدرش آمده سراغش و پسر از دست پدر عصبانی است. می‌گوید ۳۰ سال به زندگی‌مان گند زدی. پدر زندان بوده. نام پسر هومن است. 

سارا و شوهرش که روان‌شناس بودند با هم حرف می‌زنند. مرد در حال مشاوره دادن به فردی به نام سپیده است. زن می‌پرسد الان او مراجع است یا پارتنر؟ زن شاکی است که چرا آن زن مراجع آن طور لباس پوشیده است. 

قادر رحمتی بچه دروازه غار که دلال و عربده کشی در سابقه دارد پرونده‌اش درآمده. دوستی هم به نام رحیم اباذری داشته که چاقو خورده و مرده. 

مردی را می‌بینیم سراغ زنی رفته و می‌گوید رفیق قادر هستم. زن می‌گوید چه عجب یک رفیق دیدیم درست و حسابی. مادر اوست. مرد هم همان دکتر است. وانمود می‌کند بدهی‌ای به قادر داشته که آورده. پول هم به مادرش می‌دهد. مادر می‌گوید قادر دوستی دارد قهوه خانه دارد. اسمش پاشاست. او می‌داند کجاست. 

به قهوه‌خانه می‌رویم. خودش را رفیق رحیم اباذری معرفی می‌کند. موقع خط زدن روی بدن یکی،‌سوتی مي‌دهد که پزشکی قانونی قبول نمی‌کند. مجبور می‌شود به جای گنده لات این کار را بکند. 

وقتی سارا می خواهد به خانه برود مردی به دنبال آقای فاضل می‌گردد. همزمان دکتر، کسرا می‌آید و پیگیر می‌شود. مرد می‌گوید من با جهانگیر فاضل کار داشتم. ظاهرا کسرا، یا همان دکتر، می‌داند ماجرا چیست. 

دختری به نام نگار می‌بینیم که با دکتری که می‌گوید در ماشین است. مرد به دنبال به هم زدن رابطه فعلی آن‌هاست. مرد او را بیرون می‌کند. 

زنی که خواهر نگار بود، در مقابل دکتری که داشت به هم می‌زد برایش فریاد می‌کشد. دکتر انکار می‌کند.

کسرا دوباره به سراغ قادر رفته. وارد یک جای پرت  و او را می‌بیند. قادر می‌گوید رحیم داداشِ نخواسته‌آم بود. بار آخر که به جای من گردن گرفت نیامدم ملاقاتی. واسه همین نشناختمت. 

عکسی از مالی که حرفش را می‌زند را دارد و نشان می‌دهد. کاسه و سفال و سکه و انگشتر و ظرف و … . قادر می‌گوید باید از نزدیک ببینم. 

تصویری می‌بینیم از قادر که در بازداشت‌گاه دکتر کسرا است. روی صندلی به هوش می‌آید. تازه می‌شناسد کسرا را و به او می‌گوید بیا دست من را باز کن. 

از او می‌پرسد بگو کدوم شخصی اسید پاشیده روی دختر مردم؟‌ قادر می‌گوید خاطرخواهشی؟ سه بطری گذاشته روبروی قادر که دوتا آب است و یکی اسید. که باید انتخاب کنی. یکی را خودش انتخاب می‌کند و روی قادر آزمایش می‌کند. آب بود. این چند بار تکرار می شود و او به عجز می‌رسد. در نهایت به او می‌گوید بخند و ازش عکس می‌گیرد و در نهایت باز هم چاقو می‌زند به او. 

کسرا رو به او می‌گوید بچه که بودم یک همسایه داشتیم عزیز خانم. زن محترمی بود بچه یتیم بزرگ کرده بود. یک دختر داشت قرص ماه. خبر رسید خواستگار می‌ره و میاد. یک حیوان تر از تو رفت و آمد گفت نه. دختر گفت می‌خواهم درس بخوانم. به سه ماه نکشید که صدای فریادش از ته کوچه آمد. حیوان صورتش را با اسید ریخته بود کف آسفالت. 

بعد از این، جنازه‌اش را بر می‌دارد و می‌برد سر کار قادر می‌اندازد. 

قسمت بعدی - سریال خون سرد قسمت چهار 4 قسمت قبلی - سریال خون سرد قسمت دو 2 Next Episode - khoone sard Serial Part 4 Previous Episode - khoone sard Serial Part 2

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت سه خون سرد