قسمت نه پشت پرده ازدواج

   سریال پشت پرده ازدواج قسمت نه 9Poshte Pardeye Ezdevaj Serial Part 9

سریال پشت پرده ازدواج قسمت ۹ نهم

آزرا در دفترش به جیران قول میدهد تا کمکش کند که روی پای خودش بایستد.

جیران با خوشحالی ازرا را در اغوش میگیرد و ازاو تشکرمیکند.

در همین زمان فوندا می‌آید و به ازرا میگوید باید برای جلسه دادگاه آماده شود.

آزرا از جیران می‌خواهد تا در دفترش منتظرش بماند تا برگردد.

از طرفی سنگل به ارایشگاه رفته تا برای جلسه دادگاه مرتب باشد.

الچین هم با پسرش امره وارد آرایشگاه میشود.

سنگل به الچین میگوید دیگر به این ارایشگاه نیاید چون کسی است که شوهرش را ازاو گرفته چون ممکن است یکدیگر را ببیندو

همان موقع امره سونگول را صدا می‌زند و میگوید فردا تولدش است.

سونگول امره را در آغوش میگیرد. به او می‌گوید معلوم است میداند چون او در دست های خودش بدنیا امده و هدیه تولدش اماده است.

مدتی بعد ازرا وسونگول به دادگاه می‌روند.

چولپان هم به همراه صنم و آلپای وارد دادگاه می‌شود. 

در دادگاه آزرا مدارکی  ارائه میدهد  که نشان میدهد حساب های شرکت ایراد دارد و الپای در ارائه مدارک صادق نبوده است.

همچنین او در خواست میکند تا سنگل در خانه مشترکشان با الپای اقامت داشته باشد.

قاضی دستور بررسی حساب های الپای را صادر میکند و سنگل هم اجازه دارد تا پایان مدت دادگاه در خانه زندگی کند.

الپای عصبانی میشود و چولپان بیرون دفتر قاضی از او می‌خواهد آرام باشد و می‌گوید باید از اول به او میگفت که حساب هایی که ارائه کرده ناقص است. 

بعد از آن الپای می خواهد تا جلسه بعدی دادگاه تا می تواند مدارک مالیاتی و قبوض جور کنه تا پرونده جدید در آن گم شود.

صنم و ازرا پس از جلسه دادگاه در رستوران با هم قرار میگذارند.

آزرا از صنم می پرسد چطور تونستی یه همچین کاری بکنی؟

صنم که  شوکه شده فکر میکند منظورش ماجرای سرگن است ومیگوید هیچ کاری نکرده.

اما  ازرا حرف صنم را قطع میکند و میگوید زن اورال عکس اورا در گوشی نشانش داده و صنم را سرزنش می کند و می گوید وکیل نباید با موکل وارد رابطه شود و ان هم موکلی که هنوز متاهل  است.

صنم میخواهد درباره سرگن صحبت کند اما آزرا درباره ییلدیریم صحبت می کند و می گوید با او هم رابطه دارد

صنم در حالی که گریه میکند می گوید سرگن دروغ گفته آزرا می گوید حرفهای او را باور نمیکند و او همین چند دقیقه قبل درباره رابطه اش با اورال دروغ گفت.

صنم با گریه از رستوران خارج می شود و با سرگن روبرو می شود. 

او با دیدن سرگن میگوید او راست می‌گفته خواهرش حرفهای اورا باور نمیکند.

چولپان در بیرون دادگاه ییلدیریم را منتظر خود میبیند.

ییلدیریم به او میگوید هیچ وقت پشت خواهر زاده اش را خالی نمیکند و وقتی او ازرا را میخواسته کسی را نداشته که پشتش باشد و الان اویالین را تنها نمیگذارد.

او میگوید در ضمن می‌خواهد برای خواستگاری گونش بیاید و اگر او اجازه ندهد ازپدرش اورا خواستگاری میکند.

اما ترجیح می‌دهد پیش او بیاید چون او گونش را بزرگ کرده جیران در شرکت منتظر ازرا است و حوصله اش سرمیرود و به ابدارخانه میرود و همه جارا مرتب نظافت میکند و چای دم میکند.

آرمان متوجه جیران میشود و میپرسد چه کسب اورا استخدام کرده.

جیران میگوید کسی استخدامش نکرده و فقط دارد کمک میکند.

ازرا وقتی برمی‌گردد جیران در حال بردن چای برای ارمان است.

آرمان که ازکار او راضی است وقتی داستان زندگی‌اش را می‌شنود تصمیم میگرد او را استخدام کند.

مدتی بعد ازرا دردفترش حساب های الپای را بررسی میکند که متوجه میشود در ده سال گذشته در یک روز از حساب او یک میلیون دلار برداشته شده.

او به سنگل زنگ میزند و جریان را تعریف میکند.

سنگل درحال حاضر کردن هدیه ی امره پسر الچین است او لحظه ای  تامل میکند و با گریه میگوید امره پسر الپای است.

صنم با گریه به در خانه اورال میرود.

به او میگوید قبلا از او پرسیده بود که ان شب در کافه بینشان اتفاقی افتاده بوده و اودروغ گفته بود اورال گفت چون صنم یادش نبود فکر کرد مهم نیست.

صنم اورال را متهم میکند که عمدا از او عکس گرفته بود تا پخش کند. 

سپس میگوید پس بهتر است یک وکیل خوب پیدا کند چون ازرا وکیل ایلول است و شاید در دادگاه برنده نشود.

ایلول عکس را پخش میکند.

صنم با گریه میرود و ایلول با لبخند در حال تماشای او است ازرا از جیران میخواهد که در دفتر منتظرش باشد تا برگردد و اورا به خانه خودش ببرد.

سپس به شرکت مادرش می‌رود در همین زمان فاروق و چولپان در دفتر او در حال صحبت هستند.

صنم میرسد و پشت در فالگوش می‌ایستد.

چند دقیقه بعدهم آزرا میرسد. 

صنم به ازرا اشاره میکند و می‌گوید پیشش بایستد و باهم گوش بدهند.

فاروق به چولپان می‌گوید فراموش نکند شر‌کت را پدر او تاسیس کرده بود.

چولپان چکی را به سمت او میگیرد و میگوید چند رقم باید چک را بیشتر کند.

فاروق میگوید دیگر به حرف او گوش نم‌یدهد و می‌خواهد کنار دخترهایش باشد.

۲۵ سال پیش هم اشتباه کرده که به حرف چولپان گوش داده.

فاروق در اتاق را باز میکند تا برود و میبیند صنم و ازرا با گریه پشت درایستاده اند.

ازرا ازمادرش میپرسد میدانسته پدرش زنده است؟

 چولپان سکوت میکند و آزرا باناراحتی آنجارا ترک میکند.

صنم و فاروق هم می‌روند.

چولپان تنها در دفترش میماند.

ازرا به شرکت ارمان برمیگردد و از جیران و پسرش میخواهد به خانه او بروند.

آنها از ساختمان خارج میشوند و ناگهان اشرف جلوی انها رامیگیرد و چاقویی در شکم جیران فرو میکند.

فرارمیکند. 

جیران روی زمین می افتد و امید و ازرا اورا در اغوش میگیرند و گریه میکنند

 

قسمت بعدی - سریال پشت پرده ازدواج قسمت ده 10 قسمت قبلی - سریال پشت پرده ازدواج قسمت هشت 8 Next Episode - Poshte Pardeye Ezdevaj Serial Part 10 Previous Episode - Poshte Pardeye Ezdevaj Serial Part 8

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت نه پشت پرده ازدواج