قسمت نود و دو صداقت سیز
بهار از اینکه ملیح ماجرای راه رفتن درین را از او پنهان کرده و همچنین بخاطر حمایت از درین موضوع را از او مخفی میکند از او دلخور است. ملیح میگوید درین نیاز به مراقبت دارد و اگر ولکان ماجرا را بفهمد درین به خودش آسیب میرساند. او از بهار میخواهد چیزی به ولکان نگوید. بهار میگوید ولکان دوست صمیمی اوست و این کار آنها درست نیست و او نمیتواند چنین چیزی را از ولکان پنهان کند. سپس از خانه میرود.
بهار به خانۀ آسیه میرود. آسیه به او میگوید او و آراز یکدیگر را بوسیدهاند. بهار تعجب میکند. آسیه از نگرانیاش بخاطر حافظۀ از دست رفتۀ آراز میگوید و میترسد حس آراز به او واقعی نباشد و بعد از اینکه حافظهاش برگردد همهچیز عوض شود. با اینحال او از اینکه آراز را بوسیده حس بدی ندارد و میخواهد فرصتی به خودش بدهد. بهار هم میگوید بهتر است عجولانه تصمیم نگیرد.
ولکان بیدار میشود و از خانه بیرون میزند. او به ساختمان خیریه سراغ آراز میرود. سپس با عصبانیت آراز را تهدید میکند و میگوید نباید به آسیه نزدیک شود. آراز از او میخواهد در زندگی آسیه دخالت نکند. ولکان عصبانی میشود و به آراز مشت میزند. آراز هم به ولکان حمله میکند و آنها درگیر میشوند. نگهبانان آنها را از هم جدا میکنند. زنهای خیریه آنها را در حین دعوا میبینند.
در خانۀ آسیه، بهار به آسیه میگوید درین راه میرود و این را از حرفهای ملیح و گونول فهمیده. او میگوید حس میکند باید این را به ولکان بگوید و نمیداند تصمیمش درست است یا نه. آسیه میگوید هر کاری که دلش میخواهد انجام بدهد.
درین در بیمارستان پیش جیران است. بعد از اتمام فیزیوتراپی جیران به درین میگوید دوست دختر سرجون است. درین خوشحال میشود و میگوید با هم در رستوران قرار بگذارند. وقتی درین از اتاق بیرون میآید پیش گونول در راهرو میرود و با خوشحالی به او خبر میدهد که آسیه و آراز یکدیگر را بوسیدهاند. او میگوید گونول نباید در این مورد به کسی چیزی بگوید تا رابطۀ آراز و آسیه جدی شود و آسیه دست از سر ولکان و زندگی او بردارد.
ولکان به بیمارستان به دیدن آسیه میرود تا آسیه زخمهای صورتش را پانسمان کند. آسیه وقتی میفهمد ولکان با آراز دعوا کرده عصبانی میشود و با او بحث میکند. غدیر به بیمارستان به دیدن دریا میرود و از او میخواهد که آسیه را برای صحبت در مورد تجهیزات بیمارستان صدا بزند. او میخواهد از طریق آسیه اطلاعاتی در مورد آراز بهدست بیاورد.
ولکان به خانه میرود. درین با دیدن صورت او متعجب و نگران میشود و میپرسد چه شده؟ ولکان که حوصله ندارد جوابی به او نمیدهد و به اتاق میرود. آسیه برای صحبت با غدیر به اتاق دریا میرود. غدیر وانمود میکند که از صحبتهای آنها فهمیده که آراز برنامهنویس است.
در جلسۀ خیریه خانمها در مورد دعوای ولکان و آراز بهعنوان دوست پسر آسیه صحبت میکنند. درین میگوید ولکان بخاطر علی روی این قضیه حساس بوده و دلیل دیگری نداشته. سپس با درین تماس میگیرد و میگوید همه از رابطۀ بین آراز و آسیه باخبرند و آراز و ولکان با هم دعوا کردهاند. درین علت زخمی شدن ولکان را میفهمد.
غدیر با آراز تماس میگیرد و شماره او را از دریا گرفته و در مورد کار میخواهد با او صحبت کند. در حیاط بیمارستان دریا پیش آسیه میرود. آسیه به او میگوید آراز او را بوسیده و دریا شوکه میشود.
در خیریه گونول به همه میگوید بهار قرار است بهخاطر باردار شدنش در رستوران سرجون جشن بگیرد. آراز وارد خیریه میشود و غدیر به دیدن او میرود. خانمها با دیدن آراز شروع به غیبت در مورد آراز و آسیه میکنند. آراز حرفهای آنها را میشنود و با ناراحتی پیش آنها میرود و از این کارشان ایراد میگیرد. آراز بعد از قرار با غدیر به بیمارستان پیش آسیه میرود. آسیه بهخاطر رفتار ولکان از او عذرخواهی میکند. او میگوید در مورد خودشان نگران است چون ممکن است احساسات آراز به او واقعی نباشد و حتی آراز زن یا عشقی در زندگیاش داشته باشد. آراز میگوید به احساساتش مطمئن است و عشق با همین ناشناخته بودنش زیباست. آسیه میگوید به زمان احتیاج دارد تا فکر کند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت نود و سه 93 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت نود و یک 91 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 93 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 91منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت نود و دو صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران