قسمت هشتاد و پنج صداقت سیز
شب ولکان به خانۀ آسیه میرود و علی را میبیند. او از علی میخواهد که با هم وقت بگذرانند. علی اول بهانه میآورد اما بعد به اصرار ولکان قبول میکند که با هم بازی کنند. ولکان وارد خانه میشود.
هالوک و گونول برای شام به خانه درین میروند. هالوک از اینکه ولکان هنوز به خانه نیامده عصبانیست. گونول پنهانی در مورد برگشتن آسیه به تکیرداق به هالوک میگوید و میگوید قرار است داستانهای زیادی داشته باشند. ولکان و آسیه و نیل و علی در خانه آسیه سر میز شام هستند. آسیه در مورد ماجرای مردی که با او تصادف کرده بودند به ولکان میگوید.
هالوک و گونول بعد از شام از خانۀ ولکان میروند. درین از اینکه ولکان هنوز به خانه نیامده عصبیست و با او تماس میگیرد. ولکان میگوید در راه برگشتن به خانه است. در خانۀ آسیه نیل در مورد پیشنهاد کاری سرجون میگوید. آسیه پیشنهاد میدهد که به رستوران سرجون برود و بیخبر از او پیش سرآشپز به مصاحبه برود تا اگر استخدام شد بخاطر پارتیبازی سرجون نباشد. او سپس در مورد مرد تصادفی با نیل صحبت میکند و جملهای که آن مرد موقع تصادف گفته بود را میگوید. آسیه سپس آن جمله را در اینترنت سرچ میکند و نام کتاب را پیدا میکند. او سپس با یک دکتر تماس میگیرد و در مورد مشکل حافظه از او سؤال میکند. دکتر میگوید با تلاش برای یادآوری خاطرات دوران کودکی که قویتر هستند میتوانند به برگشتن حافظه کمک کنند.
صبح روز بعد آسیه بههمراه چند اسباببازی به بیمارستان میرود و آنها را به آن مرد میدهد تا شاید با دیدن و بررسی آنها چیزی به یاد بیاورد. در خانۀ ولکان، درین به ولکان میگوید دیشب شام چه خورده؟ ولکان میگوید برای شام به خانۀ آسیه رفته بود تا پیش علی باشد. درین حرصش میگیرد اما چیزی نمیگوید.
ملیح و بهار از ماه عسل برگشتهاند و به خانۀ خودشان میروند. گونول به شرکت پیش هالوک میرود و خبر میدهد که شب بهار و ملیح شب برای شام به خانۀ آنها میآیند. هالوک به گونول هشدار میدهد که با بهار کاری نداشته باشد. گونول میگوید بهار باید بفهمد که عروس خانوادۀ گوچلو شده و او هنوز دعوت کردن آسیه به مراسم عروسی را فراموش نکرده است. گونول سپس ماجرای خرید خانه و سوپرایز ولکان را یادآوری میکند.
نیل برای مصاحبۀ کاری پیش سرآشپز رستوران سرجون میرود و بعد از درست کردن غذا و تأیید گرفتن از سرآشپز استخدام میشود. در بیمارستان مردی که ظاهراً آن مرد تصادفی را میشناسد با تردید وارد اتاق بیمار میشود. مرد تصادفی با او مثل یک غریبه رفتار میکند. آن مرد متوجه مشکل حافظۀ او میشود و از آنجا میرود. او با یک نفر تماس میگیرد و میگوید پیداش کردم ولی یه موضوع عجیبی هست. اون منو یادش نمیاد.
در شرکت وکیل ولکان تماس میگیرد و میگوید خریدار خانه به شرط پرداخت قیمت دو برابر حاضر به پس دادن آنجاست. ولکان عصبی میشود و نمیتواند این کار را انجام بدهد. درین به بیمارستان به اتاق آسیه میرود. او با عصبانیت میگوید میداند آسیه به بهانۀ علی به تکیرداق برگشته تا بتواند ولکان را بهدست بیاورد. آسیه با بیاعتنایی از او میخواهد که برود. سپس برای ویزیت بیمار اورژانس از آنجا بیرون میرود. درین به شدت عصبانی میشود.
شب وقتی سرجون به رستوران میرود نیل را آنجا میبیند و تعجب میکند. نیل به او میگوید در آنجا مشغول به کار شده. سپس برای سرجون غذا میبرد. همان لحظه دوست دختر سرجون جَرَن وارد رستوران میشود و او را میبوسد. نیل با دیدن این صحنه شوکه میشود و با ناراحتی به رختکن میرود و گریه میکند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت هشتاد و شش 86 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت هشتاد و چهار 84 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 86 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 84منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت هشتاد و پنج صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران