قسمت هشتاد و یک صداقت سیز
آمبولانس آمده و نیروهای امداد آسیه را از داخل آب بیرون میکشند و به او رسیدگی میکنند، سپس او را با آمبولانس به بیمارستان میبرند. شش ماه بعد آسیه و بهار و دریا به رستوران رفتهاند. روز بعد مراسم بهار و ملیح است و آنها در این مورد صحبت میکنند. سپس آسیه و بهار و دریا با خوشحالی بلند میشوند و شروع به رقصیدن میکنند.
روز بعد آسیه و نیل و علی آماده شدهاند تا از استانبول به تکیرداق بروند. آسیه قرار است شاهد عقد باشد و نگران است که دیر نرسند. علی از آسیه میخواهد چند روز آخر هفته را در تکیرداق بمانند. آنها بعد از شش ماه اولین بار است که به تکیرداق میروند اما آسیه خبر ندارد که دوباره قرار است مسیر زندگیاش تغییر کند.
خانواده داماد دم خانۀ بهار میروند. آنها در کوچه مشغول رقصیدن میشوند. گونول وارد خانه میشود و از حرفهای بقیه میشنود که آسیه قرار است به مراسم عروسی بیاید. او عصبی میشود و از بهار میپرسد آسیه با چه رویی میخواهد به مراسم بیاید. بهار با کلافگی یادآوری میکند آسیه دوست صمیمی اوست و شاهد عقدش خواهد بود. دریا از گونول میخواهد امروز را به خوبی و خوشی سپری کند. جاویدان گونول را از آنجا دور میکند و میگوید به فکر عروسی برادرش باشد.
گونول با عصبانیت بیرون میرود و به هالوک میگوید آسیه میخواهد به عروسی بیاید. او با ملیح بهخاطر پنهان کردن این موضوع بحث میکند و میگوید وقتی درین نتوانست به مراسم داییاش بیاید دلیلی ندارد آسیه به آنجا بیاید. او به ولکان میگوید با آسیه تماس بگیرد و بگوید که به آنجا نیاید. ولکان میگوید نمیتواند در این مورد برای آسیه تصمیم بگیرد. گونول با حرص بگوید پس درین نباید از آمدن آسیه باخبر شود.
در جاده یک ماشین مقابل راه ماشین آسیه میآید. او با ماشین آسیه برخورد میکند و چپ میکند. آسیه سریع پیاده میشود و به کمک رانندۀ آن ماشین میرود. ماشین آن مرد آتش گرفته و آسیه بهسختی او را از ماشین بیرون میکشد. سپس قفسۀ سینه او را فشار میدهد تا بتواند نفس بکشد. کمی بعد آمبولانس از راه میرسد. آن مرد قبل از اینکه بیهوش بشود جملهای از یک کتاب را میگوید. آمبولانس میرسد و آسیه بههمراه با آن مرد بهسمت بیمارستان میرود. او از نیل میخواهد همراه علی به مراسم برود و به بقیه توضیح بدهد و میگوید خودش دیرتر میرساند.
آن مرد در راه دوباره ایست قلبی میکند و آسیه او را احیاء میکند. در بیمارستان دریا پیش آسیه میرود. آسیه در حال تمیز کردن لباسهایش است. دریا میگوید عاقد رسیده و همه منتظر او هستند. آسیه سریع به خودش میرسد و بهسمت مراسم میرود. وقتی آسیه وارد میشود ولکان پیش او میرود و سلام میکند. گونول با دیدن آسیه عصبی میشود. گونول کنار آسیه میرود و میپرسد با چه رویی آنجا آمده. آسیه میگوید امیدوار است حال درین خوب شود. درین که بهخاطر حادثۀ تصادف فلج شده در خانه روی ویلچر نشسته و افسرده است.
گونول با حرص به آسیه میگوید او مسبب مشکلات درین است و او باید بهجای درین به این حال و روز میافتاد. آسیه یادش میآید که در روز حادثه وقتی ماشین توی دریا افتاده بود او خودش را نجات داد و از آب بیرون آمد. سپس دوباره برگشت و به درین که گیر افتاده بود کمک کرد تا کمربند را باز کند و او را بیرون کشید. آسیه به گونول میگوید او ماشین را به آنجا نبرده بود و در واقع او با برگشتنش به سمت ماشین درین را نجات داده است. گونول با حرص میگوید حرفهای آسیه را باور نمیکند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت هشتاد و دو 82 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت هشتاد 80 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 82 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 80منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت هشتاد و یک صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران