قسمت نود و پنج صداقت سیز
درین در خانه با یکی از افرادشان به نام گورسال تماس میگیرد و از او میخواهد ولکان را مدام تعقیب کند و همۀ کارهای ولکان را به او خبر بدهد. گونول از پشت در اتاق حرفهای درین را میشنود. او سپس با گورسال تماس میگیرد و از او میخواهد که همهچیز را به درین نگوید و اول به او خبر بدهد و او میگوید چه چیزی را به درین بگوید.
ولکان به بیمارستان پیش نِوین میرود و از او میخواهد که آراز را از مهمانخانۀ خیریه بیرون کند و او هم در عوض به بیمارستان کمک مالی میکند. نِوین از اینکه ولکان غیرمستقیم به او پیشنهاد رشوه میدهد دلخور میشود و میگوید آنها بخاطر کارهای بیمارستان به آراز مدیون هستند و او نمیتواند چنین کاری کند. ولکان عصبانی میشود و میرود. او در راهروی بیمارستان آسیه را میبیند و از او میخواهد که برای گرفتن حضانت زینب در دادگاه شاهد او باشد تا بتواند ثابت کند که درین مشکل روانی دارد.
آسیه با کلافگی میگوید هرگز چنین کاری نمیکند و زینب باید پیش مادرش باشد و نباید در آینده بهخاطر مشکلات پدر و مادرش ضربه بخورد. او با طعنه یادآوری میکند که ولکان در زمان طلاق خودشان هم سعی داشت آسیه را دیوانه جلوه بدهد تا حضانت علی را بگیرد. همانموقع آراز به بیمارستان میآید. ولکان با دیدن آراز عصبانی میشود و با طعنه با او صحبت میکند. آراز اهمیتی به ولکان نمیدهد و همراه آسیه به اتاق میرود. او به آسیه در مورد آمدن علی و صحبتهای او میگوید. آسیه میگوید دوباره با علی حرف میزند. آراز میگوید نمیخواهد بخاطر او بین علی و آسیه مشکلی پیش بیاید. آسیه میگوید خودش این مسئله را حل میکند.
لیلا با درین تماس میگیرد و میگوید شنیده درین میخواست با او صحبت کند. درین بهانهای میآورد و میگوید کار خاصی با لیلا نداشته است. درین به گونول میگوید رازی را میخواهد با او در میان بگذارد. سپس میگوید آراز همان آرازیست که در لندن بوده و کمی پیش هم لیلا با او تماس گرفته بود. گونول تعجب میکند. ولکان به رستوران سرجون میرود و در مورد پیدا کردن شاهد صحبت میکند. او میگوید شاید جیران بتواند شهادت بدهد. سرجون میگوید جیران از راه رفتن درین خبر نداشته. نیل که در حال غذا درست کردن است حرفهای آنها را میشنود و با طعنه میگوید جیران فیزیوتراپ است و امکان ندارد این موضوع را نفهمیده باشد و کافیست که پروندۀ گزارش پزشکی درین را چک کنند.
آسیه در خانه با علی بهخاطر رفتنش سراغ آراز صحبت میکند. علی میگوید آراز آدم خطرناکی است و به ولکان هم حمله کرده و او را کتک زده. آسیه وقتی میفهمد ولکان این را برای علی تعریف کرده عصبانی میشود. او با ولکان تماس میگیرد تا به دیدنش برود. غدیر و آراز در خیریه هستند. غدیر برای بستن قرارداد کاری با آراز آمده و برگۀ قرارداد را به او میدهد و آراز آن را امضاء میکند. هنگام سفارش غذا، آراز که نمیداند چه چیزی دوست دارد استیک سفارش میدهد. غدیر میگوید استیک پورۀ سیبزمینی دارد. آراز متعجب میشود و میگوید او نگفته پوره دوست ندارد. غدیر دستپاچه میشود و میگوید منظوری نداشته.
شب ملیح به خانه میرود و بهار از اینکه او از روز گذشته به خانه نیامده با او بحث میکند. ملیح بهخاطر کار بهار با او بحث میکند و میگوید حالا هم فقط بهخاطر بچهای که در شکم بهار است آمده. بهار جامیخورد و بهشدت دلخور میشود. ملیح با حرص خانه را ترک میکند.
ولکان به خانۀ آسیه میرود. آسیه بهخاطر حرفهای ولکان با علی در مورد آراز با او بحث میکند و میگوید ولکان اصلاً به فکر بچههایش نیست. ولکان میگوید علی نگران آسیه است و حق دارد و خودش هم برای آسیه نگران است. آسیه میگوید ولکان از روی نگرانی چنین کاری نکرده. او به ولکان میگوید بعد از 4 سال به خودش به فرصت آشنایی با مردی را داده و ولکان حق دخالت ندارد و باید به زندگی خودش برسد. بعد از رفتن ولکان، آسیه با آراز تماس میگیرد و از او میخواهد پیشش برود.
گورسال به درین پیغام میدهد و میگوید ولکان در خانۀ آسیه بوده. درین عصبی میشود. لیلا دوباره با درین تماس میگیرد و میگوید از آراز بیخبر است و شاید درین آراز را در تکیرداغ دیده و برای همین میخواست با لیلا تماس بگیرد. درین چنین چیزی را انکار میکند. سپس به بهانۀ اینکه کار دارد تلفن را قطع میکند.
گونول به خانۀ هالوک میرود. هالوک به گونول میگوید با شنیدن حرفهای ولکان به او حق داده. گونول همیشه به او دروغ گفته و مخفیکاری کرده و با این کار گویی هر روز به او خیانت کرده است. او میگوید دیگر اعتمادی به گونول ندارد و نمیخواهد با او زندگی کند. سپس حلقهاش را درمیآورد و روی میز میگذارد. گونول جامیخورد. دمیر از طبقۀ بالا حرفهای پدر و مادرش را شنیده و ناراحت میشود.
آسیه به خانۀ آراز میرود و با ناراحتی از علی و ولکان گلایه میکند. آراز آسیه را دلداری میدهد و بعد به او ابراز علاقه میکند و او را میبوسد. دمیر و گونول به دیدن درین میروند. ملیح هم به آنجا میرود. درین میفهمد هم گونول و هم ملیح در خانه به تفاهم نرسیدهاند و با خنده میگوید همهشان مثل هم بازنده شدهاند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت نود و شش 96 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت نود و چهار 94 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 96 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 94منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت نود و پنج صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران