قسمت هشتاد و نه صداقت سیز
ملیح به حیاط برمیگردد و با درین تماس میگیرد. درین سریع روی صندلی مینشیند و میگوید دم در است. ملیح بیرون میآید تا درین را داخل ببرد. درین میگوید ماشین ولکان را جلوی خانۀ آسیه دیده و او هم میخواهد به علی سربزند و به ملیح اصرار میکند که او را به خانه ببرد. ملیح و درین به حیاط آسیه میروند.
آسیه در حیاط خانه به آراز میگوید کلیدساز گفته کلید شبیه خانهباغهای بزرگ تکیرداق است و آنها میتوانند به آن محله بروند تا خانهها را ببینند. آراز از آسیه تشکر میکند. درین با دیدن آراز با خونگرمی سلام میکند. آراز که درین را به جا نمیآورد مثل غریبهها با او برخورد میکند. درین یادش میآید که در سال 2014 با آراز در رستورانی در لندن بوده است.
ولکان به درین میگوید این مرد در اثر تصادف حافظهاش را از دست داده. درین به روی خودش نمیآورد که او را میشناسد. سپس به همراه ولکان و ملیح از آنجا میرود. ولکان و درین خبر بارداری بهار را میشنوند و تبریک میگویند. دریا و غیر به رستوران میروند. غدیر بحث به فراموشی میکشاند و دریا در مورد بیمارشان که حافظهاش را از دست داده به او میگوید.
درین در خانۀ ملیح از گونول علت قهرش با هالوک را میپرسد اما گونول چیزی به او نمیگوید. در خانۀ آسیه آراز در حال بازی با پلیاستیشن علیست و برنده میشود. علی شوکه میشود و میگوید این مرحله خیلی سخت بوده. آسیه میگوید مشخص است که او در بازیهای کامپیوتری مهارت دارد. آخر شب وقتی آسیه میخواهد آراز را به بیمارستان برگرداند ولکان و درین هم همزمان برای رفتن به خانه سوار ماشین میشوند. در طول مسیر حواس ولکان به ماشین آسیهس و از اینکه او با یک مرد غریبه در ماشین است عصبی و کنجکاو است.
آراز بین راه سرگیجه میگیرد و از آسیه میخواهد ماشین را نگه دارد. او پیاده میشود و با دیدن چرخوفلک شهربازی کودکی خودش را به یاد میآورد درحالیکه دست در دست مادرش دارد و در همان مکان است. روز بعد آراز به آسیه پیغام میدهد و میگوید به خانهباغهای تکیرداق بروند.
در خانه ولکان وقتی بیدار میشود از اینکه پای درین روی پای اوست تعجب میکند. درین بیدار میشود و ولکان میگوید پایش روی پای اوست. درین میگوید حتماً ولکان پای او را روی پای خودش گذاشته و چیزی به یاد نمیآورد.
در خانه ملیح، ملیح پنهانی به گونول خبر میدهد که شب گذشته درین را درحالیکه راه میرفته دیده. گونول بهشدت شوکه میشود. ملیح میگوید مشخص است که درین از ترس از دست دادن ولکان این موضوع را مخفی کرده. او میگوید اصلاً نباید این موضوع را به روی درین بیاورند و یادآوری میکنند بهخاطر پنهان کردن ماجرای ناپدید شدن درین از ادارۀ پلیس اخراج شد و دوباره نمیخواهد بخاطر کارهای درین توی دردسر بیفتد. ملیح میگوید باید درین را متقاعد کنند تا برای درمان اقدام کند و پیش فیزیوتراپ برود وگرنه دوباره دچار بحران میشود و اگر ولکان او را ترک کند ممکن است خودکشی کند. گونول گریه میکند و ملیح او را دلداری میدهد. بهار پیش آنها میرود و ملیح بحث را عوض میکند.
بعد از اینکه ولکان سر کار میرود درین یادش میآید وقتی با آراز در لندن در رستوران بود در مورد شخصی به نام لیلا با او صحبت میکرد. درین با هالوک در مورد لندن صحبت میکند و بحث را به لیلا میکشاند. او تصمیم میگیرد از لیلا خبری بگیرد. در بیمارستان آسیه از نِوین میخواهد در صورت امکان تا زمان پیدا شدن خانوادۀ آراز او در مهمانخانۀ خیریه بماند. نِوین بحث را عوض میکند و سراغ کارش میرود.
ولکان به بیمارستان به دیدن دریا میرود و میگوید حس خوبی به آراز ندارد و دلش نمیخواهد او اطراف علی و آسیه باشد، چون ممکن است آدم خطرناکی باشد. دریا از او میخواهد که دخالت نکند و میگوید آسیه تا زمانیکه حافظۀ او برنگردد به او کمک خواهد کرد و ولکان هم باید به این شرایط عادت کند. ولکان عصبی میشود.
آسیه و آن مرد به خانهباغها میروند. آن مرد به خانهها نگاه میکند و اول چیزی به خاطر نمیآورد. سپس بهصورت گنگ یاد کودکی خودش در آن اطراف میافتد و مادرش را میبیند که او را آراز صدا میزند. مرد با خوشحالی به آسیه میگوید اسمش را به خاطر آورده و اسمش آراز است. آسیه برای او خوشحال میشود.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت نود 90 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت هشتاد و هشت 88 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 90 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 88منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت هشتاد و نه صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران