قسمت هفتاد و هشت محکوم
روز بعد ساشا و فکارا در تاکسی هستند و به سمت جواهراتی ندیم می روند تا موقعیت را بررسی کنند. بکیر و مامی به جواهرفروشی پیش ندیم می روند و سعی دارند او را توجیه کنند که هدف باریش یساری است و به خاطر عزیمت قرار است امشب او را بکشند. ندیم حرف های آنان را باور ندارد و اهمیتی نمی دهد و می گوید امشب جشن تولد اوست و نمی تواند مهمانی را لغو کند. او اصرار دارد که کاری نکرده و دلیلی ندارد نگران باشد. بکیر می گوید جشن تولد را برگزار کنند و آن ها از دور از او مراقبت می کنند. وقتی بکیر و مامی بیرون می آیند، بکیر از دور ساشا و فکارا را می بیند. مامی و بکیر دنبال آن ها می دوند. ساشا و فکارا هر کدام از یک سمت می روند.
بکیر ساشا را گیر می اندازد و با او درگیر می شود، اما ساشا موفق می شود که فرار کند. مامی هم فکارا را گیر می اندازد و با او درگیر می شود و آن ها یکدیگر را کتک می زنند. فکارا مامی را می زند و سریع فرار می کند.
فیرات با بوگه تماس می گیرد. بوگه که قصد دارد هزینه عمل جراحی یکی از دختران خیریه خودشان را تامین کند، با ناراحتی به فیرات می گوید هنوز نتوانسته نصف پول را هم تامین کند. فیرات می گوید حتما مشکل حل خواهد شد و آن ها فعلا باید روی عملیات امشب تمرکز کنند.
بعد از قطع تماس، جیدا که پیش بوگه است برگه یادداشت باریش را پیدا می کند و با عصبانیت به او می گوید نباید پیش باریش برود.
ساشا و فکارا به زیر زمین پیش باریش و رفیع می روند و ساشا با عصبانیت می گوید افراد فیرات در مورد ندیم فهمیده اند. باریش می گوید اهمیتی ندارد چون آن ها نمی توانند مانع شوند.
در دفتر، فیرات به افرادش در مورد نقشه آن شب می گوید و به بکیر می گوید به اطراف خانه ندیم برود و مراقب باشد. باریش و افرادش هم آماده می شوند. باریش به ایلول می گوید امشب نقشه اصلی با او خواهد بود.
شب مامی و حاجی ماشین ندیم را تعقیب می کنند. عایشه دوربین های اطراف خانه ندیم را چک می کند و متوجه موتوری می شود که ایلول سوار آن است. دفنه می گوید آن ها ایلول را برای کشتن ندیم انتخاب کرده اند و او دستور می دهد تا ایلول را بکشند تا ندیم کشته نشود. گریون عصبانی می شود و مخالفت می کند. فیرات به مامی زنگ می زند و می گوید دنبال ایلول بروند و او را بگیرند. دفنه می گوید اگر ایلول قصد فرار داشت، اجازه شلیک دارند. گریون عصبانی می شود و به تراس می رود. او سریع با پلیس تماس می گیرد و گزارش بمب گذاری در آن مکان را می دهد.
پلیس ها سریع به سمت محل می روند و ایلول با دیدن آن ها فرار می کند. فیرات متوجه می شود که گریون این گزارش را داده است. او پیش گریون می رود و می گوید باید تکلیف خودش را مشخص کند. اگر می خواهد سراغ خواهرش برود، او را اخراج می کند.
یک ون سیاه دم خانه ندیم می رود و افرادی با ماسک باریش از آن پیاده می شوند. بکیر و مامی با اسلحه مقابل آن ها می روند و متوجه می شوند آن افراد از طرف شرکت تدارکات برای جشن تولد ندیم آمده اند. فیرات از بازی های باریش عصبانی می شود. باریش که قبلا به عزیمت گفته بود به جای کشتن ندیم باید ثروت او را از او بگیرند، به همراه ساشا، رفیع و فکارا به جواهرفروشی می روند. او به دوربین مغازه پوزخند می زند. آن ها تمام جواهرات را برمی دارند.
فیرات که از دوربین آن ها را دیده با عصبانیت به دنبال باریش از دفتر بیرون می رود. باریش و رفیع می روند و فکارا و ساشا هم می خواهند با یک تاکسی از آنجا بروند. فکارا بیرون مغازه کنار خیابان، بنر موزیک خودش را که دوستش به نام خودش چاپ کرده را می بیند و با عصبانیت به سمت بنر شلیک می کند. ساشا سر می رسد و جلوی او را می گیرد. مامی همان لحظه به آن ها می رسد. ساشا و فکارا سریع سوار تاکسی می شوند و فرار می کنند. آن ها در کوچه پیاده می شوند و فکارا به ساشا کمک می کند تا از طریق چاه فاضلاب به زیر زمین برود اما خودش بیرون می ماند و می خواهد لو رفتنشان را جبران کند.
باریش با جواهرات به محل قرار با بوگه می رود. بوگه سر قرار می رود. باریش از دیدن بوگه خوشحال می شود. او کیف جواهرات را به بوگه می دهد و می گوید صاحب این جواهرات به یک بچه پشت کرده بود و او این ها را آورده تا بوگه برای بچه های تحت حمایتش هزینه کند.
فیرات که تصور می کند باریش پیش داداراغلو است به مغازه او می رود و دستور می دهد آن جا را بگردند. داداراغلو دوباره ادعا می کند که باریش را نمی شناسد. فیرات دستور دستگیری داداراغلو را می دهد و داداراغلو به بهانه برداشتن کتش وارد مغازه می شود. او در کشو را باز می کند و عین عکسی را که فیرات از بچگی خودش داشت بر میدارد و به آن نگاه می کند و با خودش خطاب به فیرات می گوید، درست شبیه مادرت هستی.
مامی در کوچه فکارا را می بیند. آن ها با هم درگیر می شوند و فکارا به مامی شلیک می کند و فرار می کند. عایشه با دوربین کوچه، مامی را که روی زمین افتاده می بیند. دفنه با نگرانی با فیرات تماس می گیرد و می گوید مامی تیر خورده است.
پایان قسمت 78
قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت هفتاد و هشت 78 قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت هفتاد و هفت 77 Next Episode - Mahkoom Serial Part 78 Previous Episode - Mahkoom Serial Part 77منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت هفتاد و هشت محکوم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران