قسمت سی و یک جیران
در قسمت سی و یکم ۳۱ سریال جیران میبینیم که نمایی از شهر ما را به داخل عمارت میبرد.
کسی در حال صدا کردن سیاوش برای منصرف شدن از تصمیم است. کفایت خاتون میپرسد چه خبر است؟ سیاوش فریاد میزند من نه خان هستم نه شاه. من فقط سیاوش پرسنگیام. همه میروند و او با کفایتخاتون تنها میماند.
میگوید هضم چیزهایی که به من گفتید برای من سنگین است. باید مدتی دور از اینجا و چشمهایی که مرتب من را میپاید باشم تا بتوانم با خودم خلوت کنم.
کفایت خاتون میگوید شما وارث سلسله زند هستید. سیاوش میگوید نیستم و نمیخواهم باشم. من بیزارم از هرچه تاج و تخت است. چه قاجار باشد چه زندیه. من سیاوش پرسنگیام. نمیخواهم شاه باشم. زور که نیست.
کفایت خاتون متلک میگوید که حقیقتا احتیاج دارید که خلوت کنید.
سیاوش میگوید کدام شاه بوده که دستش تا آرنج در خون مردم نبوده؟ کدام تاجی بوده که نگینش از گوشت و خون مردم . بیپناه نبوده؟ کفایت خاتون میگوید نه لطفعلیخان تاج بر سر گذاشته نه وکیلالرعایا.
در میانه گفتگو فریاد میآید: بس کنید آقا.
روشنآغاست. میگوید طاقت سکوت نداشتم. قسم خورده بودید طرف حق باشید حتی اگر ناحق از دهان شاهزادهای گفته میشود که تمام عمر منتظرش بودید. بار آخرت باشد لطفعلی خان را با آقامحمدخان بیریشه قیاس میکنی. خونی که در رگ تو است از برکت اسم لطفعلی خان است. خون کسی که قجرها به ناحق مثله کردند. بدن و صورتش را. هتک حرمت کردن ناموس و سیرتش رو. من که خواجهام. مردی ندارم. تو که داری بگو ببینم چطور میشود وقتی یک مردی جلوی رویش به زن و بچه و صغیر و کبیر حرمسرایش هجوم میبرند؟ وقتی اسم کریمخان زند و لطفعلی خان را به زبان میآوری دهانت را آب بکش.
در ادامه سریال جیران قسمت ۳۱ میگوید که وقتی چیزی را نمیدانی سکوت کن.
سیاوش میپرسد این ذکر مصیبت مگه مربوط به اجداد من نیست؟چه زخم و خسارتی به تو وارد شده که کاسه داغتر از آش میشوی؟ روشن آغا لباسش را در میآورد. لخت میشود و جای تازیاده و شکنجه روی تنش را نشان میدهد. میپرسد کدام یکی از این زخمها را به تو زدهاند؟دو مقابلش به تن پدرم بود. کاش من را همانقدر شکنجه میدادند ولی از مردی نمیانداختند.
باد به غبغب میاندازی و به الیاس فحش میدهی چون نشان نور به زانو داری؟ خواجه برده زاده رو تهدید میکنی چون زور ,خوانین زند به بازوت است؟ قرار نبود اینجا و این طور به تو بگویم. ولی خودت خواستی. زانو را بالا میزند و او را صدا میکند: پسرعمو.
سیاوش و روشنآغاز در سریال جیران قسمت ۳۱ مشخص میشود که پسرعموی هم هستند. روشن میگوید نه به جرم شاهزاده بودن. به جرم فقر مردی نداشتم. به خاطر احتیاج. به خاطر آوارگی اجدادم که نسل به نسل رسید به ما. اگر مردی داشتم. اگر اخته نشده بودم حالا ردای لطفعلی خان روی دوش من بود. نه محتاج حمایت خوشغیرتی مثل تو نبودم. لازم نبود بترسم که شاید روزی تو هم به من بگوی مخنس هرزه. صدها بچه را سر بریدند از خوانین زند. بی سیرتی کردند با نوامیس لطفعلیخان و باقی بزرگان ایل. زبانها بریدند و خونها ریختند و کسی نبود که انتقام بگیرد. حالا اینجا ما به تو که تنها پناه مایی باید التماس کنی که خودت باشی؟ التماس کنیم که شاه بشوی؟ خان بشوی ؟ زند بشوی؟ به دوش بکشی تابوت این سلسله مغضوب خاکستر شده را؟حقمان را بگیریم؟
تف به حقی که از اجداد من و تو زاده شد. لعنت به من که به تو همخون خوش غیرت امید بستم. هزارها بار لعنت. کفابت خاتون میگوید کسی جلویت را نمیگیرد. برو شاید چشمت باز شود. خیر پیش.
به داخل. کاخ ناصری میرویم. جلوی مهد علیا گرفته یمشود. برادر جیران او را جواب میکند و ابراز شرمندگی میکند. مهدعلیا با ناراحتی میرود. روشن آغا آنجاست و نقره را صدا میکند. میگوید آرام باش دلبرکم. درباره اینکه جیران توانسته مهد علیا را دست به سر کند میگوید. پشت سرش حرف میزنند. روشن میگوید تو چرا مات اطوارش شدهای؟ مشکل نقره این است که برادرش شده همهکاره. روشن میگوید از دستش دور بمان نقره.
همینطور که پچپچ میکنند گلینخاتون سر میآورد. نقره نگران است مشخص شود قاتل است. از نقره میخواهد که سارای گرجی را پیش ننه آشوب ببرد.به او گفته اگر سارا قاتل باشد مهدعلیا را از ریاست حرمسرا خلع میکند و من را هم به کوشک پشتی میفرستد.روشن چوب را روی گردن نقره میگیرد. نقره میگوید نقره مرد عالیجناب. عفو کنید این زیردستِ هرزه بیچشم و رو را. اذن مرخصی میفرمایید؟ روشن شرمنده میشود. نقره میگوید چشم. دور میشوم. دورِ دور.
در ادامه این قسمت از سریال جیران میبینیم که نقره و روشن با هم دچار مشکل میشوند. روشن او را در پستوی کاخ تهدید میکند و نقره هم دلش میشکند و میرود.
از آن طرف کفایتخاتون به روشن میگوید که نگران نباش که سیاوش رفته. نیاز به خلوت داشت. تا بازگردد و هم کاوه باشد و هم برایمان مانند فریدون.
کاوه کسی است که در برابر ضحاک پرچم و درفش کاویانی در دست گرفت و ضحاک را به فریدون شهریار ایرانزمین تحویل داد.
در مقابل سیاوش که به سراغ رحمت رفته بود، نامهای برای سارای گرجی به او داد. در نامه از سارای گرجی میخواهد تا پشتش را به عشق گرم کند.
روشن از طرف کاظم و پدرش آقاخانِ نوری مورد مواخذه قرار میگیرد. گویا معاملات زیادی توسط تاجی به خاطر نقش زیاد اطرافیان جیران در کاخ به هم خورده و صدراعظم نگران پاسخی است که به کلنل باید بدهد. او پسرش کاظم را مامور به تغییر نظر همسرش ملکزاده، شاهدخت میکند.
کفایت خاتون و روشن نگران اینند که علت مرگ فرزند جیران به گوش دیگران برسد. و این میان، آقاخان نوری چیزهایی میداند.
و در پایان قسمت ۳۱ سریال جیران میبینیم که یک نمایش عشق از طرف کاظم برای ملکزاده اجرا میشود. او تمام تلاشش را میکند تا با قهر، و نمایش قهر، نظر ملکزاده را برگرداند.
قسمت بعدی - سریال جیران قسمت سی و دو 32 قسمت قبلی - سریال جیران قسمت سی 30 Next Episode - Jeyran Serial Part 32 Previous Episode - Jeyran Serial Part 30منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت سی و یک جیران
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران