قسمت صد و سی و شش صداقت سیز
جیران به درین میگوید تحمل دیدن رابطۀ نیل و سرجون را ندارد و از درین میخواهد که به او کمک کند تا کاری کند که آنها به ماه عسل نروند. آسیه به طلافروشی میرود و از صاحب طلافروشی که از بیماران آسیه بود خواهش میکند که کاری برایش انجام بدهد. صاحب طلافروشی طبق خواستۀ آسیه با ولکان تماس میگیرد و تظاهر میکند که قصد داشت به آسیه زنگ بزند تا به او خبر بدهد گردنبندی که سفارش داده بود تا از استانبول بیاید رسیده. ولکان میگوید خودش برای گرفتن آن گردنبند به مناسبت کادوی تولد آسیه به طلافروشی میرود. طلافروش حرفهای ولکان را به آسیه میگوید.
گونول برای حرص دادن آسیه تصمیم میگیرد ریاست بیمارستان را خودش برعهده بگیرد. او به شرکت پیش ولکان میرود و از او میخواهد برگۀ انتقال ریاست بیمارستان را آماده کند و میگوید او میخواهد رییس شود. ولکان جامیخورد و مخالفت میکند. گونول یادآوری میکند او صاحب تمام ثروتیست که دست ولکان است و تصمیم گیرندۀ نهایی اوست. ولکان به ناچار برگهها را امضاء میکند. بعد از رفتن گونول درین با ولکان تماس میگیرد و ولکان با عصبانیت میگوید گونول میخواهد رییس بیمارستان شود و با اینکار آسیه را تحریک میکند و او باید در جنگ آسیه و آنها بینشان بماند. درین تعجب میکند و میگوید با گونول صحبت میکند. ولکان سپس با وکیل تماس میگیرد و از او میخواهد املاک غیرمنقولی که انتخاب کرده بود را برای سرمایهگذاری شخصی ولکان خریداری کند.
شب ولکان به خانۀ آسیه میرود و علت اینکه جواب تلفنش را نمیدهد از او میپرسد. آسیه بهانه میآورد. ولکان با درماندگی از آسیه میپرسد عمداً آن شب علی را به خانۀ ولکان فرستاد و در را باز گذاشت تا درین آنها را ببیند و میپرسد به فکر انتقام است؟ آسیه دلخور میشود و چنین چیزی را انکار میکند و میگوید نمیخواهد دیگر خانوادۀ ولکان با او کاری داشته باشند و از او هم میخواهد که برود. ولکان عذرخواهی میکند. آسیه میگوید حتماً درین کلید علی را که گم شده برداشته و وارد خانه شده.
درین به خانه میرود و با عصبانیت با گونول بهخاطر ریاست بیمارستان دعوا میکند و میگوید بخاطر آسیه مدام در حال ضرر زدن است و شرکت را ورشکسته میکند. گونول میگوید مشخص است که ولکان درین را پر کرده. درین با تهدید میگوید اگر بهخاطر گونول دوباره دردسر درست شود او خودش رییس بیمارستان میشود و هم آسیه و هم گونول را بیچاره میکند.
نیل و سرجون در خانه آماده شدهاند تا برای ماه عسل به فرودگاه بروند. شب وقتی ولکان به خانه برمیگردد درین داخل وان میرود و از ولکان هم میخواهد پیشش برود. ولکان یاد حرف آسیه در مورد کلید میافتد و پنهانی کشو را میگردد و دسته کلید علی را لای وسایل درین پیدا میکند. او عصبی میشود اما چیزی به روی درین نمیآورد. او به بهانۀ سرزدن به زینب از اتاق بیرون میآید و با آسیه تماس میگیرد. ولکان به آسیه میگوید حق با او بوده و درین کلیدهای علی را برداشته و بار دیگر از آسیه عذرخواهی میکند.
آسیه که میداند جاویدان خبرچین است با او تماس میگیرد و به بهانۀ صحبت در مورد سامانۀ خیریه با جاویدان سر ساعتی که ولکان قرار است به طلافروشی برود در کافیشاپ روبهروی طلافروشی قرار میگذارد.
جیران به پیشنهاد درین در ساعتی که میداند نیل و سرجون در مسیر رفتن به ماه عسل هستند با سرجون تماس میگیرد و میگوید حالش خوب نیست و از او میخواهد که پیشش برود. نیل به ناچار اجازه میدهد و آنها از مسیر برمیگردند و به ماه عسل نمیروند. سرجون پیش جیران میرود و او را به بیمارستان میبرد. روز بعد جیران ماجرا را به درین میگوید و درین با خوشحالی میگوید حالا نیل باید ماه عسل را در خواب ببیند. حال جیران خوب است و برای اطمینان از او آزمایش میگیرند.
نیل پیش آسیه میرود و بخاطر وضعیت پیش آمده ناراحت است. آسیه او را دلداری میدهد و میگوید نیل با علم به این موضوع با سرجون ازدواج کرده و آنها از عهدۀ این شرایط برمیآیند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت صد و سی و هفت 137 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت صد و سی و پنج 135 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 137 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 135منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و سی و شش صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران