قسمت صد و چهل و هفت صداقت سیز
گونول به رستوران میرود تا با سرجون صحبت کند اما سرجون آنجا نیست و به دیدن جیران رفته. گونول با نجمی تماس میگیرد و از او میخواهد داراییهای علی و آسیه را هم بررسی کند. درین به خانه میرود و وقتی میبیند گونول به رستوران رفته عصبانی میشود. سرجون به خانۀ نِوین به دیدن جیران میرود. او بخاطر رفتارش از جیران عذرخواهی میکند. جیران میگوید او دیگر مزاحم سرجون نمیشود و بهتر است از نیل بچهدار شود و دیگر با او و بچهاش کاری نداشته باشد. سرجون جیران را آرام میکند و قول میدهد دیگر او را ناراحت نکند.
آسیه به بانک میرود و پول گردنبند را به حساب پسانداز علی واریز میکند. جاویدان به رستوران سرجون میرود. او با نور صاحبخانۀ سابق خانهای که ولکان خریده تماس میگیرد و از روی کنجکاوی میخواهد بداند چرا گونول شمارۀ نور را از او گرفته. نور میگوید آنها در مورد سند خانه که به نام علیست صحبت کردهاند. جاویدان با شنیدن این خبر شوکه میشود. همان لحظه درین وارد رستوران میشود. جاویدان در مورد اینکه خانه به نام علیست به او میگوید. درین بهشدت شوکه میشود و با عصبانیت میگوید این نقشۀ آسیه است و آسیه دوست دارد درین او را بکشد. سپس با عصبانیت بیرون میرود.
جاویدان با آسیه تماس میگیرد و خبر میدهد که درین ماجرای سند خانه را فهمیده و گفته سراغ آسیه میرود تا او را بکشد. آسیه با دریا تماس میگیرد و خواستهای از او دارد. او به مدرسه دنبال علی میرود. درین با آسیه تماس میگیرد و میگوید باید او را ببیند. آسیه میگوید او و علی به سمت خانه میروند. درین در مسیر به گونول زنگ میزند و میگوید از ماجرای سند خانه خبر دارد و از گونول میخواهد که به سرجون چیزی نگوید و میگوید خودش مسئله را حل خواهد کرد.
دریا طبق خواستۀ آسیه با ولکان تماس میگیرد و میگوید در بیمارستان درین به آسیه حمله کرده و او را تهدید به کشتن کرده و نِوین و پلین هم شاهد هستند. ولکان از کارهای درین کلافه میشود. آسیه و علی به خانه میرسند و هنوز در ماشین هستند. درین از ماشین خودش پیاده میشود و به سمت ماشین آنها میرود.
شب گونول با نگرانی به ولکان زنگ میزند و میگوید از درین خبر ندارد و گوشی او خاموش است. او میگوید آخرین بار درین قرار بود به خانۀ آسیه برود. ولکان به خانۀ آسیه میرود و علی و او را پیدا نمیکند. او با آسیه تماس میگیرد و گوشی آسیه را کنار ماشین روی زمین پیدا میکند. او گوشی را باز میکند و پیغامی را میبیند که آسیه برای او نوشته بود و از ولکان کمک خواسته بود و گفته بود درین قصد کشتن او را دارد اما پیغام را ارسال نکرده.
4 ساعت قبل وقتی درین به سمت ماشین آسیه میرود از او میخواهد که پیاده شود. بعد با آسیه جروبحث میکند و او را دزد خطاب میکند و میگوید قصد دارد پولهای آنها را بالا بکشد. درین به سمت آسیه حمله میکند. یکی از همسایهها رد میشود و درین با دیدن او از آسیه فاصله میگیرد. درین آسیه را تهدید میکند و میگوید اگر خانه را پس ندهد بلایی سرش میآورد سپس میرود. آسیه از علی میخواهد که از ماشین پیاده شود. او پیغامی مینویسد و گوشی را پنهانی زیر ماشین میگذارد. او به علی پیشنهاد میدهد حاضر شوند و به سفر بروند و گوشیهایشان را خاموش کنند تا راحت باشند و حتی به ولکان هم چیزی نگویند تا دنبال آنها نیاید و درین هم پشت سر او نیاید. علی قبول میکند.
3 ساعت قبل درین به خانۀ اونور رفته و با عصبانیت در مورد نقشههای آسیه و گرفتن خانه به نام علی برای اونور میگوید. اونور با کلافگی از درین میخواهد که به خودش بیاید و ببیند که ولکان آسیه را دوست دارد. درین از حرفهای اونور عصبانی میشود و شروع به شکستن وسایل خانۀ او میکند. اونور میخواهد جلوی درین را بگیرد و دستش با تیکه شیشههای شکسته بریده میشود. او درین را بلغ میکند تا آرامش کند.
در زمان حال ولکان با آشفتگی به دریا زنگ میزند و سراغ آسیه را میگیرد. دریا میگوید از آسیه خبری ندارد و آخرین بار آسیه به او گفته بود جاویدان با او تماس گرفته و هشدار داده که درین برای کشتن او میرود. دستیار گونول با او تماس میگیرد و خبر میدهد که درین پیدا شده و در خانۀ اونور است. گونول سریع آماده میشود تا دنبال درین برود. ولکان با گونول تماس میگیرد و میگوید درین قطعاً بلایی سر آسیه و علی آورده و در بیمارستان به آسیه حمله کرده بود و او را تهدید کرده بود.
گونول به خانۀ اونور میرسد و درین را که روی کاناپه خوابیده بیدار میکند تا با خودش به خانه ببرد. او به درین میگوید ولکان به کلانتری میرود تا گزارش ناپدید شدن آسیه و علی را بدهد. درین با کلافگی میگوید او کاری نکرده. گونول با دیدن لکۀ خون روی لباس درین تعجب میکند. درین میگوید خون دست اونور است که بریده شده. گونول حرف درین را باور ندارد و با کلافگی از او میخواهد که سریع آماده شود تا به خانه بروند. او سپس به اونور هشدار میدهد که از دخترش فاصله بگیرد.
ولکان به کلانتری میرود و گزارش گم شدن آسیه و علی را میدهد و میگوید به همسرش درین شک دارد. پلیس میگوید باید 24 ساعت از زمان گم شدن فرد بگذرد و او نمیتواند گزارش را ثبت کند. پلیس پیغامی که آسیه برای ولکان ارسال نکرده را مدرک حساب نمیکند. دریا به هتل پیش آسیه میرود. او میگوید ولکان همهجا دنبال آسیه میگردد و علاوه بر آنها درین هم ناپدید شده. آسیه میگوید نقشهای دارد و میخواهد در این مورد با دریا صحبت کند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت صد و چهل و هشت 148 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت صد و چهل و شش 146 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 148 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 146منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و چهل و هفت صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران