قسمت صد و شانزده صداقت‌ سیز

   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و شانزده 116Sedaghatsiz Serial Part 116

سرجون به خانۀ ولکان می‌رود. او بخاطر این‌که ولکان باعث خراب شدن رابطۀ خانوادۀ هالوک شده او را سرزنش می‌کند و می‌گوید آن شب نیل از ولکان دفاع کرد و برای همین شب وقتی جیران پیش سرجون آمد او وسوسه شد و باعث ناراحتی نیل شد. او می‌گوید جیران دختر احساساتی‌ست و نمی‌خواهد دل او را بشکند. ولکان سرجون را نصیحت می‌کند و می‌گوید دنبال دلش برود و در برزخ نماند.

در خانۀ درین، درین در حال آماده شدن است تا به همراه پدر و مادرش در جلسۀ دادگاه طلاقش حاضر شود. هالوک و گونول دلهره دارند اما درین خونسرد است و به آرامی حاضر می‌شود. آراز و غدیر پیش مأمور پلیس می‌روند. پلیس می‌گوید پروندۀ آتش‌سوزی را بررسی کرده و مدارک داخل آن ناقص هستند و شهادت عده‌ای از افراد ازجمله شهادت هالوک در پرونده نیست. او می‌گوید ماجرا مربوط به 35 سال پیش است و گم شدن مدارک طبیعی‌ست. آراز از این قضیه متعجب می‌شود. پلیس می‌گوید یکی از شاهدین که بازنشسته شده را می‌شناسد و سعی می‌کند او را پیدا کند و اطلاعاتی کسب کند.

علی و دمیر و سلین و ایپک در بوفه مدرسه هستند. ایپک برنامه شب عید را از آنها می‌پرسد و وقتی می‌فهمد همه با خانواده‌شان هستند آن‌ها را مسخره می‌کند و می‌گوید خیلی کسل‌کننده و حوصله‌سربرند. مدیر مدرسه بچه‌ها را برای رفتن به سمینار آراز صدا می‌زند. علی تمایلی به شرکت در سمینار ندارد اما مدیر می‌گوید حضور همه اجباری‌ست. در سمینار ایپک می‌گوید حوصله‌اش سررفته و از بچه‌‌ها می‌خواهد که بیرون بروند. بقیه بچه‌ها می‌ترسند اما علی او را همراهی می‌کند. مدیر متوجه بلند شدن علی و ایپک می‌شود و می‌خواهد آن‌ها را توبیخ کند. آراز که در حال کنفرانس دادن است همان لحظه علی را صدا می‌زند و از او می‌خواهد برای نشان دادن یک بازی بالای سن برود.

در دادگاه درین مقابل قاضی و بقیه می‌گوید که قصد طلاق گرفتن ندارد و ولکان هم او را می‌خواهد وگرنه دو شب قبل به خانۀ او نمی‌آمد و خوشگذرانی نمی‌کرد. ولکان دستپاچه و عصبی می‌شود. قاضی دادگاه را به بعد موکول می‌کند. بعد از جلسۀ دادگاه هالوک و گونول با عصبانیت با درین دعوا می‌کنند. درین او می‌گوید او نقش بازی می‌کرد و این پیشنهاد وکیلش بوده تا بتواند به تأخیر انداختن دادگاه برای گرفتن حضانت زینب مدرک جمع کند. وکیل با تعجب به درین نگاه می‌کند و به ناچار دروغ‌های او را تأیید می‌کند.

در بیمارستان دریا به آسیا پیشنهاد می‌دهد که شب عید همه در خانۀ آسیه جمع بشوند تا او هم تنها نباشد و شاید علی هم بخواهد به خانۀ آسیه بیاید تا در جمع باشد. آسیه قبول می‌کند. در مدرسه بعد از اتمام سمینار آراز با علی صحبت می‌کند و از او می‌خواهد با مادرش قهر نباشد و از ناراحتی آسیه می‌گوید. علی عصبی می‌شود و از او می‌خواهد که دخالت نکند. آراز می‌گوید تا زمانی‌که علی او را بپذیرد صبر می‌کند. علی از مدرسه بیرون می‌رود و آسیه دنبالش می‌آید تا برای نهار بیرون بروند. او همچنین از علی می‌خواهد که شب عید به خانه بیاید. علی قبول نمی‌کند و با طعنه به آسیه می‌گوید شب عید با دوست پسرش باشد. سپس بدون اعتنا به آسیه از آنجا می‌رود.

در دادگاه ولکان سراغ درین می‌رود و با حرص می‌گوید این کارها فایده‌ای ندارد و او بالاخره از درین جدا خواهد شد. درین با پوزخند می‌گوید ولکان هنوز او را نشناخته و امکان ندارد بتواند از او جدا شود. ولکان می‌گوید هم از او جدا می‌شود و هم حضانت دخترش را می‌گیرد.

آسیه به خانه می‌رود و نیل مشغول درست کردن شام است. آسیه با آراز تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد برای شام به خانه‌اش برود. آراز شب به خانۀ آسیه می‌رود. بعد از شام نیل به بهانۀ این‌که در رستوران کاری پیش آمده آنها را تنها می‌گذارد. او با سرجون تماس می‌گیرد و می‌خواهد پیش او برود. در خانۀ ولکان دمیر با علی تماس می‌گیرد و پیشنهاد می‌دهد شب سال نو به خانۀ آنها برود تا تنها نباشد. علی می‌گوید می‌خواهد پیش ولکان باشد. دمیر اصرار می‌کند و علی می‌پذیرد.

در خانۀ آسیه، آسیه و آراز تصمیم می‌گیرند فیلم ببینند. آراز آسیه را بغل می‌کند و آنها مقابل تلویزیون می‌نشینند. ولکان از دوربین مدار بسته خانه آن‌ها را می‌بیند و عصبانی می‌شود. او سریع از خانه‌اش بیرون می‌رود و به خانۀ آسیه می‌رود و به او می‌گوید می‌خواهد در مورد علی و آمدنش پیش آسیه در شب سال نو صحبت کند. آسیه ولکان را داخل راه نمی‌دهد و می‌گوید مهمان دارد. ولکان که چاره‌ای ندارد از آنجا می‌رود. آراز با حرص به آسیه می‌گوید مشخص است که ولکان به عمد این کارها را می‌کند.

غدیر با آراز تماس می‌گیرد و می‌گوید با افرادی که در شب آتش‌سوزی بوده‌اند صحبت کرده و متوجه شده آن شب فقط آراز نجات پیدا نکرده، یک نفر دیگر هم نجات پیدا کرده. او می‌گوید در مورد هویت آن شخص تحقیق می‌کند و آراز تعجب می‌کند.

روز بعد وقتی ولکان علی را به مدرسه می‌رساند آسیه جلوی مدرسه است و می‌خواهد هدیه سال نو را به علی بدهد. علی انگشتر آراز را در دست آسیه می‌بیند و عصبی می‌شود و هدیه را نمی‌گیرد. ولکان در مسیر برگشت از مدرسه با دریا و سپس با سرجون تماس می‌گیرد تا شب سال نو با آنها باشد اما آن‌ها می‌گویند به خانۀ آسیه خواهند رفت. ولکان با بهار تماس می‌گیرد و او هم می‌گوید به خانۀ آسیه دعوتند. ولکان از این‌که شب سال نو تنها مانده و همه پیش آسیه هستند دلگیر می‌شود.

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و هفده 117 قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و پانزده 115 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 117 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 115

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت صد و شانزده صداقت‌ سیز