قسمت دو خاندان اژدها
خاندان اژدها: ری کپ و بررسی قسمت دوم از فصل اول
اپیزود با سکانس خشونت باری شروع میشه، جایی که کنار دریا دارن آدمها رو به صلیب می کشن و خرچنگ ها آروم آروم گوشتشون رو از تنشون جدا می کنن. اینجا استپ استونزه، step stones، یه مجموعه جزایر بین وستروس westos و اسوس. Esos . در جهان نغمه ای از آتش و یخ، وستروس جاییه که هفت پادشاهی توش قرار داره و داستان اصلی ما میگذره، و اسوس یه قاره دیگه ست که ۹ شهر آزاد توش قرار دارن.
۹ شهر آزاد شهرهای بزرگی هستن که هر کدوم خودشون برای خودشون فرمانروا دارن و زیر نظر پادشاهی خاصی نیستن. شهرهای آزاد از نظر تجاری برای وستروس خیلی مهمن، برای همین هم هست که کسی که استپ استونز رو گرفته (همون کسی که اول اپیزود می بینیم داره بقیه رو به صلیب میکشه) کرگیش دریهارcragish drayhar و بهش میگن خرچنگ سیرکن، یا crab feeder، برای کشور مهمه. لرد کورلیس تو قسمت اول هم به این آقای کرب فیدر یه اشاره ای کرده بود، اما خیلی بهش توجهی نکرده بودن.
این بار هم لرد کورلیس والریون corlis valerion میاد تو شورای کوچیک و دوباره مسئله استپ استونز و کرب فیدر رو مطرح میکنه، اما پادشاه باز هم قبول نمیکنه که کاری انجام بده. لرد کورلیس که املاک و منطقه فرمانرواییش نزدیک دریا قرار داره و الان ثروت و قلمروش در خطره خیلی از این وضعیت ناراحته و به پادشاه اعتراض میکنه برای کاری نکردنش. کورلیس میگه دیمون daymon (که یادمونه قسمت قبل از پایتخت اخراج شد و قرار بود برگرده پیش زنش) نرفته پیش خانواده ش، بلکه شیش ماهه رفته به دراگون استون dragon stone و پادشاه هم کاملا از این قضیه چشم پوشی کرده. (حواسمون باشه دراگون استون رو با استپ استونز اشتباه نگیریم. اسماشون شبیه همه یه خرده)
رنیرا rinira که تو شورا به عنوان ساقی شراب کار میکنه، اینجا یه اظهار نظری میکنه و به پدرش میگه اژدهاسواراش رو بفرسته تا به کرب فیدر خودی نشون بدن. جو شدیدا متشنج میشه و همه گارد میگیرن که این دختر ۱۵ ساله چطور به خودش اجازه میده اظهار نظر کنه اصلا. با وجود اینکه رینیرا الان دیگه وارث رسمی پادشاهه، به نظر میاد خیلی جدی گرفته نمیشه. رنیرا رو بیرون میفرستن تا بره برای گارد پادشاهی یه فرمانده جدید انتخاب کنه. اونم به جای اینکه کسی از خانواده های قدرتمند رو انتخاب کنه و اینطوری اتحاد قوی ای بسازه، سر کریستن کول sir christen cole . که تنها کسیه که واقعا جنگ رو از نزدیک دیده و توی میدون نبرد جنگیده. یادمونه این سر کریستن همون کسیه که تو مسابقه قسمت قبل دیمون رو شکست داده بود و واقعا جنگجوی قابلیه، اما خب از یه خانواده بی نام و نشون میاد.
از اون طرف پادشاه و آلیسنت توی اتاق پادشاه دارن گفتگوی خیلی معصومانه و «بی منظوری» با هم انجام میدن، در مورد تاریخ و این چیزا. یه مجسمه سنگی از دست پادشاه می افته و میشکنه و آلیسنت اون رو برمیداره میده بهش دوباره، که دستاشون بهم میخوره و... یکم بعدتر هم میبینیم آلیسنت داده مجسمه شکسته رو دوباره درست کردن که پادشاه خیلی خوشش میاد. دینامیکی که بین این دو نفر داره به وجود میاد کاملا واضحه اما یکم بعد می بینیم که لرد کورلیس و زنش بانو رینیس raynis(که رقیب ویسریس تو پادشاهی بود) میان پیش پادشاه ویسریس و پیشنهاد میدن پادشاه دخترشون رو به عقد خودش دربیاره. این ازدواج از نظر سیاسی خیلی مناسب و عالیه، چون هم با هم فامیل هستن، هم لرد کورلیس خودش مثل تارگرین ها تبار والریایی داره و کلا خاندان خیلی قدرتمندی هستن و حاصل این ازدواج میشه یه خون والریایی کاملا اصیل و خالص، و یه کشور قوی که هم اژدها داره هم یه ارتش دریایی قدرتمند. مشکل اینه که دختره فقط ۱۲ سالشه. پادشاه کلا راضی نیست دوباره ازدواج کنه، مخصوصا با این دختر بچه ۱۲ ساله.
دفعه بعد که شورا جمعن، یکی خبر میاره دیمون این بار یه تخم اژدها از پایتخت دزدیده تا بذاره تو گهواره بچه ش. این یه رسم تارگرینیه که وقتی همسر یه تارگرین بارداره، براش تو گهواره بچه یه تخم اژدها میذارن. الان هم دیمون گفته که معشوقه ش (و نه زنش) که در واقع یه فاحشه ست بارداره و تخم اژدها رو واسه این میخواد. دقیقا هم همون تخمی رو دزدیده که برای برادر رنیرا تو گهواره گذاشته بودن. پادشاه خیلی عصبانی میشه. اتو، دست پادشاه با گروهی سرباز میرن به دراگون استون دیدن دیمون. جو خیلی سنگینه و دو طرف شمشیرها رو کشیدن، و اژدهای دیمون هم همون ورا داره می چرخه، که یهو رینیرا سوار بر اژدهای خودش سر میرسه و تخم اژدها رو پس میگیره و بدون خون و خونریزی برمیگردن پایتخت.
تو پایتخت پادشاه داره با یکی از اعضای شوراش درباره ازدواجش با دختر ۱۲ ساله لرد کورلیس مشورت میکنه. اون عضو شورا کاملا معتقده که این ازدواج باید صورت بگیره، «چون بهتره لرد کورلیس رو به عنوان متحد کنار خودشون داشته باشن، نه به عنوان دشمن جلو روشون». همینجا برای پادشاه خبر میارن که پرنسس رینیرا از دراگون استون برگشته. معلوم میشه شاه اصلا خبر نداشته دخترش از پایتخت بیرون رفته و رینیرا سرخود همه این تصمیما رو گرفته. وقتی رنیرا به دیدن پدرش میاد شاه حسابی دعواش میکنه که ممکن بود کشته بشه و تنها وارث پادشاهی هم از دست بره. واقعا بیشتر از سر نگرانیه حرفاش. بعدش یه خرده با هم مکالمات پدر دختری و محبت آمیز دارن، در مورد ملکه فقید حرف میزنن و شااه میگه با اینکه دوست نداره واقعا، مجبوره دوباره ازدواج کنه. شاه میگه با ازدواج و آوردن بچه های بیشتر اصلا هدفش این نیست که رنیرا و مادرش رو جایگزین کنه و نمیخواد مقام رنیرا رو ازش بگیره، هدف بیشتر محکم کاریه. رنیرا هم کاملا می پذیره و میگه میدونه این وظیقه شاهه.
تو سکانس بعدی پادشاه به شورای خودش اعلام کینه که میخواد ازدواج کنه. همه منتظرن اسم دختر کورلیس رو بشنون، اما پادشاه میگه قصد داره با آلیسنت ازدواج کنه. رنیرا پذیرفته بود پدرش دوباره ازدواج بکنه، اما با بهترین دوستش، اونم بدون اینکه رنیرا حتی ذره ای خبر داشته باشه؟ رنیرا به شدت احساس میکنه بهش خیانت شده و در حدی حالش بد میشه که از اتاق بیرون میره.
لرد کورلیس هم ابدا از این خبر خوشش نمیاد و کاملا نارضایتیش رو نشون میده و میگه این خیلی مسخره ست. بعدم از اتاق بیرون میره. بعدتر می بینیم که کورلیس رفته دیدن دیمون، و این دو تا دارن با هم متحد میشن تا یه کارهایی بکنن. جفتشون الان دیگه چندان رابطه خوبی با پادشاه ندارن. مطمئن هم نیستیم، اما به نظر میاد صحبتاش رو دیمون اثرگذار بوده. اینجا قسمت دوم سریال تموم میشه، و باید صبر کنیم ببینیم دیمون و کورلیس با هم چیکار میکنن. از اونجایی که کورلیس دو قسمته داره در مورد کرب فیدر حرف میزنه و کسی جدیش نمیگیره، احتمالا کاری که بکنن مربوط به همین کاراکتر میشه.
قسمت بعدی - سریال خاندان اژدها قسمت سه 3 قسمت قبلی - سریال خاندان اژدها قسمت یک 1 Next Episode - Khandane Ezhdeha Serial Part 3 Previous Episode - Khandane Ezhdeha Serial Part 1منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت یک خاندان اژدها
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران