اشک تمساحِ صهیونیست‌ها در مورد اغتشاشات اخیر ایران

اشک تمساحِ صهیونیست‌ها در مورد اغتشاشات اخیر ایران
خبرگزاری دانشجو

به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ پایگاه خبری "العربی جدید" در گزارشی ضمن اشاره به اغتشاشات جاری در ایران، به طور خاص به مواضع رژیم صهیونیستی و مخصوصا برخی سیاستمداران این رژیم نسبت به این مساله پرداخته و بر این نکته تاکید کرده که حمایت‌های به اصطلاح آزادی‌خواهانه برخی مقام‌های رژیم صهیونیستی از اغتشاشات جاری در ایران آن هم در شرایطی که رژیم اسرائیل به بدترین جنایات علیه زنان و کودکان فلسطینی دست می‌زند و به هیچ نهاد و سازمان بین المللی نیز پاسخگو نیست، نمودی عینی از بی‌پایه بودن و مغرضانه‌بودنِ حمایت‌های ظاهری آن‌ها از به اصطلاح حقوق زنان ایرانی است.


العربی جدید به این نکته اشاره می‌کند که مسوولان رژیم صهیونیستی سال هاست به این نتیجه رسیده اند که می‌توانند در داخل اراضی اشغالی سیاست‌های ظالمانه و آپارتاید گونه‌ای را در پیش گیرند، اما در خارج از اراضی مذکور، ادعای آزادیخواهی، حقوق بشر، دموکراسی و امثالهم را داشته باشند.


پایگاه خبری العربی جدید در این رابطه می‌نویسد: «چند ماه قبل گروهی از یهودیان اسرائیلی در تل آویو گردهم آمدند تا همبستگی خود را را با مردم اوکراین در چهارچوب جنگ این کشور با روسیه نشان دهند. اخیرا نیز، شهرداری تل آویو ساختمان خود را به نشانه آنچه حمایت از اعتراضات در ایران خوانده، نورافشانی کرده و زنان یهودی اسرائیلی هم در بیت المقدس به نشانه همبستگی با آنچه زنان ایرانی ادعا کرده اند، دست به برگزاری راهپیمایی زده اند. این در حالی است که انجام یکچنین اقداماتی در هر دو مورد مذکور، هیچ تناسبی با اقدام صهیونیست‌ها در اشغال سرزمین ملت فلسطین و نقض کردن حقوق ابتدایی آن‌ها ندارد.


"ریاکاری و نفاق"، نوعی عدم تناسب و ناسازگاری اخلاقی و رقتاری میان آنچه که افراد فکر می‌کنند خوب و بهنجار است و دیگران هم باید از آن تبعیت کنند، با اینکه خودِ آن‌ها باید چگونه رفتار کنند، در نظرگرفته می‌شود. باید اذعان کرد که رژیم اسرائیل و صهیونیست‌ها چندان فضایی ندارند که بخواهند در مورد مساله‌ای نظیر حقوق زنان در ایران، ژست همدلی بگیرند. در واقع ریاکاری‌های این رژیم، آن را از موقعیت مذکور ساقط می‌کند.


جهت درک بهتر این نکته که چرا شمار زیادی از یهودی-اسرائیلی‌ها از آنچه حقوق زنان ایرانی و اوکراینی ادعا می‌کنند، به حسابِ خودشان حمایت می‌کنند با این حال نسبت به رویه‌های ظالمانه طولانی مدت خود و رژیمشان علیه ملت فلسطین بی توجه هستند، نیاز به درک بنیان‌های ایدئولوژیک جامعه اسرائیلی-یهودی است.


"صهیونیسم" بر پایه استقرار یک ارض و وطن برای یهودیان جهت رهاسازی یهودیان از آنچه سال‌ها رویه‌ها و رفتار‌های یهودی ستیزانه ادعا می‌شود، بنا شده است. در دلِ این ایدئولوژی و جهان بینی این ایده مطرح است که یهودیان همیشه تاریخ قربانی بوده اند و یک دولت یهودی تنها راه حل نجات از فرآیند قربانی شدن آن‌ها است. در این پروژه، همواره نوعی حس اضطرار و فوریت جهت پیشبرد دستورکار‌های صهیونیستی وجود داشته است. از این منظر، اساسا خواسته ها، حقوق و نیاز‌های ملت فلسطین، از هیچ جایگاهی برخودار نیستند.


صهیونیست‌های اولیه نظیر قدرت‌های امپریالیست اروپایی، فلسطین را قلمروی خالی ارزیابی می‌کردند. در واقع آن‌ها "فلسطین را سرزمینی بدون ملت، برای ملتی (صهیونیست ها) که سرزمینی ندارند"، توصیف و ارزیابی کرده‌اند. وقتی هم که آن‌ها به وجود جمعیت بومی سرزمین فلسطین اذعان و اعتراف کردند، از در نظر گرفتن یک هویت ملی برای آن‌ها طفره رفتند و از آن‌ها انتظار داشتند تا کلیه تصمیماتی که از جانب صهیونیست‌ها برای آن‌ها گرفته می‌شود را بدون، چون و چرا پذیرا باشند. در این چهارچوب، صهیونیست‌ها و قدرت‌های استعمارگر و امپریالیست اروپایی اقدامات زیادی را نیز انجام دادند تا حتی ملی گرایی فلسطینی را نیز به بخشی از چهارچوب ذهنی که خود آن را القا می‌کنند، تقلیل دهند و آن را از متغیر‌های ناب و خالص هویتی تهی کنند.


جالب اینکه صهیونیست‌ها برای مشروع جلوه دادن تسلط خود بر سرزمین‌های اشغالی فلسطین، به روایت‌سازی‌های تاریخی گسترده‌ای نیز روی آوردند. روایت سازی‌هایی که سعی داشتند تا حضور تاریخی صهیونیست‌ها در جغرافیای فلسطین را توجیه و مشروعیت بخشی کنند.


در این راستا، شمار زیاد و قابل توجهی از مهاجران یهودی به اراضی اشغالی که عمدتا اهالی لهستان، اوکراین، و روسیه بودند، نام‌های خود را اسامی یهودی تغییر دادند (با تحریکات و فشار‌ها و سیاست‌های رژیم صهیونیستی) تا از این طریق زمینه مناسبی برای آنچه مستند سازی ادعا‌های تاریخی صهیونیست‌ها در سرزمین فلسطین عنوان می‌شود فراهم گردد. برای مثال "دیوید بن گورین" اولین نسخت وزیر رژیم اسرائیل، دیوید گروئنین نام داشت و "گلدا مایر" دیگر سیاستمدار شناخته شده اسرائیلی نیز "گلدا مابوویچ" نام داشت.


رژیم صهیونیستی با استناد به مواردی نظیر ادعاهایش در زمینه هولوکاست، سعی کرده دعاوی خود به ویژه در مورد اینکه یهودیان همواره قربانی بوده اند را توجیه کند. در واقع اینطور به نظر می‌رسد که صهیونیست‌ها همواره برای تقویت قدرت خود نیاز داشته اند که تاکید کنند که توسط دیگر ملت‌ها و کشور‌ها آسیب دیده اند. بر همین اساس نیز بوده که رژیم صهیونیستی با استناد به ادعا‌های واهی بنیان گذاشته شد و هیچ توجهی به نیاز‌ها و حقوق ابتدایی ملت فلسطین نداشته است.


جالب اینکه صهیونیست‌ها قبل از اینکه با خشونت در سال ۱۹۴۸، رژیم جعلی خود را بنیان نهند، از نظر ذهنی و فکری، سال‌ها تنش‌ها و درگیری‌های گسترده‌ای را به راه انداختند تا بتوانند از این طریق، اقدامات میدانی خود در پاکسازی قومی ملت فلسطین و اشغال سرزمینشان را توجیه کنند. در این راستا، ملت فلسطین عملا به مثابه یک اخلال گرِ ناخواسته در روند روایت سازی‌های جعلی رژیم صهیونیستی در نظر گرفته می‌شد.


از این منظر، هر فلسطینی که خواستار عدالت شده و می‌شود (چه برسد به اینکه از مقاومت فیزیکی در برابر صهیونیست‌ها سخن گوید)، این اقدام وی به مثابه انکار آنچه صهیونیست‌ها حق خود جهت زندگی و موجودیت می‌خوانند، در نظر گرفته شده و می‌شود.


از دید صهیونیست ها، نوع رابطه آن با فلسطینی‌ها همواره بر پایه معادله "بازی با حاصل جمع صفر" بوده است (بازی که در قالب آن پیروزی صهیونیست‌ها با شکست قطعی و انکار کامل حقوق فلسطینی‌ها باید همراه باشد). حتی پس از آنکه صهیونیست‌ها پس از انعقاد توافقاتی نظیر توافق اسلو، حق فلسطینی‌ها نظیر داشتن دولت و حق تعیین سرنوشت را تایید کردند هم هرگونه اقدام و تلاش آن‌ها در این مسیر را صهیونیست‌ها به مثابه تحرکاتی تروریستی و غیرقانونی دانسته اند. صهیونیست‌ها حتی حق مقاومت فلسطینی‌ها در برابر اشغالگری‌های خود را نیز به رسمیت نمی‌شناسند و معتقدند فلسطینی‌ها باید به صورت تمام و کمال در برابر آن‌ها سکوت کنند.


بر اساس یافته‌های یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۷ در اراضی اشغالی انجام شد، ۶۶ درصد از شهروندان صهیوینست، مجازات مرگ برای آن دسته از فلسطینی‌هایی که علیه نیرو‌های اشغالگر اسرائیلی دست به عملیات زده اند را کاملا درست ارزیابی کرده اند. جالب اینکه ۶۲ درصد نیز در پاسخ به این پرسش که آیا رژیم اسرائیل یک رژیم اشغالگر است یا نه؟ هم گفته اند که خیر، نمی‌توان اسرائیل را ؤرژیمی اشغالگر در عرصه بین المللی دانست. بدتر از همه اینکه در سال ۲۰۲۰ بر اساس یافته‌های یک نظرسنجی دیگر، نیمی از اسرائیلی‌ها از الحاق کرانه باختری به قلمرو اشغالی اسرائیل حمایت می‌کردند.


جالب اینکه شمار قابل توجهی از شهروندان صهیونیست عملا چشم بر جنایات رهبران رژیم سیاسی خود علیه ملت فلسطین نیز به راحتی می‌بندند. در این چهارچوب، صهیونیست‌ها خشونت رژیم اسرائیل و رویه‌های آپارتایدی آن را جهت آنچه تامین امنیت خود می‌خوانند کاملا لازم و ضروری قلمداد می‌کنند.


در این چهارچوب، یک نکته مهم که صهیونیست‌ها به آن توجه ویژه‌ای دارند این است که آن‌ها به یک هویت اخلاقی نیاز ضروری دارند. در واقع آن‌ها نیاز دارند تا خود را به مثابه ملتی که در راستای اهداف و اصول متعالی و عادلانه جهان قرار دارد معرفی کنند (مساله‌ای که می‌تواند برای آن‌ها مشروعیت نیز به همراه داشته باشد). در این راستا، آن‌ها فرض را بر این گرفته اند که می‌توانند در داخل اراضی اشغالی تا جای ممکن ظالم باشند، اما در مورد جهان خارج خود را آزادیخواه بدانند و در این رابطه ادعا‌های دور و درازی را نیز مطرح کنند.


درست در همین چهارچوب است که می‌توانیم بفهمیم چرا "شارن هاسکل"، نماینده حزب وحدت ملی اسرائیل در پارلمان این رژیم (کنست)، فردی که به شدت از الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی اسرائیل و خشونت ورزی بیش‌تر علیه فلسطینی‌ها حمایت می‌کند، به تازگی در اقدامی عجیب، مو‌های خود را در به اصطلاح همبستگی با زنان ایرانی کوتاه کرده است. وی گفته است که من به عنوان یک نیروی ارتش اسرائیل به زنان شجاع و فرزندانشان که برای خانه و آیندشان تلاش می‌کنند، درود می‌فرستم!.


این قبیل اقدامات نمایشیِ صهیونیست‌ها در شرایطی روی می‌دهند که آن‌ها به خشن‌ترین وضع ممکن زنان و کودکان فلسطینی را به خاک و خون می‌کشند. در این راستا، مقاومت ملت فلسطین در برابر این قبیل جنایات نیز چه از سوی رهبران اسرائیلی و چه رسانه‌های آن ها، به مثابه تروریسم و اقدامات تروریستی معرفی شده و می‌شود. موضوعی که نشان می‌دهد تا چه اندازه استاندارد‌های صهیونیست‌ها در نگاه به مسائل بین المللی دوگانه و بی پایه هستند.»

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: اشک تمساحِ صهیونیست‌ها در مورد اغتشاشات اخیر ایران