خواجه نظام‌الملک، هزار سال پیش از چرچیل

«دریغ است که بر وجوه ادبی سیاست‌نامه متوقف شویم و از سیاست‌ورزی خواجه نظام‌الملک غفلت کنیم. هزار سال قبل از آن که جهان، سیاست و سیاست‌ورزی را با نام وینستون چرچیل بشناسد ایرانیان وزیری چون او عمل‌گرا و معطوف به واقعیت داشته‌اند.»

به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: «یازدهم آبان به عنوان سالروز ترور خواجه نظام‌الملک طوسی، دولتمرد مشهور ایرانی (وزیر اعظم سلجوقیان)، مؤلف کتاب «سیاست‌نامه» در شیوۀ حکمرانی مطلوب و پایه‌گذار نظامیه‌ها (مراکز آموزشی) در ۱۱۲۰ سال پیش در تاریخ ثبت شده است.

یک بار دیگر اگر همین یک جمله را بخوانید اهمیت موضوع را درمی‌یابیم. صحبت از ۱۱۲۰ سال پیش است و ما همچنان داریم بحث می‌کنیم که شیوۀ درست حکمرانی چگونه است و مدرسۀ عالی حکمرانی تأسیس کرده‌ایم که گویا به دانشکده ارتقا یافته است. پس وجه اول اهمیت قضیه که یادکرد آن را موجه می‌کند همین قدمت است. بالای ۱۰۰۰ سال!

وجه دوم نثر زیبای سیاست‌نامه است تا اگر خود خواجه قدمت سیاست‌ورزی را پیش چشم قرار دهد اثر او در زمرۀ مفاخر ادبیات ایران قرار گیرد: «و این جهان روزنامۀ ملکان است: اگر نیک باشند مَر ایشان را به نیکی یاد کنند و آفرین گویند و اگر بد باشند به بدی یاد کنند و نفرین گویند. چنان‌ که عنصری گوید:

هم سمر خواهی شدن/ گر سازی از گردون سریر

هم سخن خواهی شدن/ گر بندی از پروین، کمر

جهد کن تا چون سخن/ گردی قوی باشد سخن

رنج بر تا چون سمر/ گردی نکو باشد سمر

نثر او در پی هزار سال هنوز آن قدر طراوت دارد و تازه است که در جملات بالا شاید تنها «مر» از گفتار و نوشتار امروزی افتاده باشد و شاید تنها واژۀ «سمر» را به کار نبریم که به معنی افسانه و حکایت است.

یا به این جمله نگاه کنید: «برفتم و این معنی با وی نرمک بگفتم. قبول کرد. خُرّم شدم.» زیبا نیست؟

گاه مخاطبانی از این نویسنده خرده می گیرند که چرا به جای «بررسی‌کردن» می‌نویسم: بررسیدن. هر چند توضیح می‌دهم فعل ساده بهتر است از افعالی که با «کردن» ساخته می‌شوند (کوچیدن به جای کوچ‌کردن، آغازیدن به جای آغازکردن) ولی چه گواهی بهتر از سیاست‌نامه که در آن «بررسیدن» آمده و چند بار نوشته: «بررسم؟»

دلیل سوم در این یادکرد این است که خواجه نظام‌الملک پس از عمری خدمت به سیاست و ادبیات و مُلک و ملت به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه ترور شد و به قتل رسید. این ترور را به یکی از پیروان فرقۀ «حسن صباح» نسبت می‌دهند؛ حال آنکه اگر داستان «سه یار دبستانی» را باور کنیم و دچار مشکل زمانی ندانیم خواجه نظام‌الملک و عمر خیام و حسن صباح رفیق گرمابه و گلستان بوده‌اند و کارشان از رفاقت به خصومت می‌رسد.

نکتۀ چهارم اینکه با متن کلاسیک نباید مواجهۀ سنتی داشت بلکه باید زمانه را درک کرد و همین که هزار سال پیش مضامینی چنین را ترویج می‌داده ستودنی است. کدام جمله در توصیف ارزش اشتغال زیباتر از این سخن در سیاست‌نامه: «در همۀ روزگار در کفر و در اسلام، خصلتی نیکوتر از نان‌دادن نبوده است» و در همین فصل ۳۵ باز شعری از عنصری می‌آورد:

«جوان‌مردی از کارها برتر است
جوان‌مردی از خوی پیغمبر است
دو گیتی بُوَد بر جوان‌مرد، راست
جوان‌مرد باش و دو گیتی توراست»

در ادامه هم می‌آورد: «ابراهیم علیه‌السلام را ایزد تعالی می‌ستاید از جهت نان‌دادن و مهمان‌دوستی و حاتم طایی را از جهت سخاوت و تن او را خدای بر آتش دوزخ حرام گردانید و تا جهان باشد از جوان‌مردی او گویند و انگشتری‌ای که امیرالمؤمنین علی - رضی‌الله عنه - در نماز به سائل داد و گرسنه‌ای چند را سیر کرد ایزد تعالی در قرآن یاد کرد و بستود و تا قیامت از جوان‌مردی او خواهند گفت. هیچ کاری به از جوان‌مردی و نیکوکاری و نان پاره نیست و نان‌دادن، سرِ همۀ جوان‌مردی‌هاست.»

در عین اینکه سُنی شافعی بوده و بدین مذهب، سخت دل‌بستگی داشته از مولا علی نیز چنان که اشاره شد یاد می‌کند؛ هم او که در فصل چهارم بخشی را به «نیکوکاری عُمَر بن خطاب» اختصاص داده است.

نسخه‌ای که در دست دارم به کوشش دکتر جعفر شعار از «مجموعه سخن پارسی» به دبیری دکتر احمد سمیعی گیلانی است. خدا رحمت کناد دکتر شعار را که احتمالا برای آنکه در سال ۱۳۶۴ دچار مشکل نشود توضیح داده: «نباید فراموش کنیم مطالبی از قبیل گفت‌وگو دربارۀ دادگری انوشیروان، دینداری محمود غزنوی و شرح آداب مجلس نشاط و اُنس، دیدگاه‌های خود خواجه نظام‌الملک است و از نوع کج‌اندیشی و انحراف از حق و آگاهی‌های نادرست مذهبی خصومت غیر منصفانه است.»

خوب، معلوم است آدمی در اندازه و آوازۀ خواجه نظام‌الملک که پایه‌گذار دانشگاه بوده و سیاست‌نامه نوشته دیدگاه خودش را نوشته نه مردمان ۱۰۰۰ سال بعد را! این اشارت البته از ارج واجر زحمات استاد فقید نمی‌کاهد و این توضیح را احتمالا آورده تا ناگزیر از سانسور نشود:

«اندر هفته‌ای که نشاطِ اُنسی افتد، یک روز یا دو روز بار عام باید داد. تا هر که عادت رفته است درآیند و کسی را باز ندارند و ایشان را آگاه کرده باشند که روزِ آمدن ایشان است و روزهایی که جای خواص باشد، آن قوم دانند که جای ایشان نیست و خود نیایند تا بدان حاجت نیفتد که یکی را بار دهند و یکی را بازگردانند و این قوم که مجلس خاص را شایند، باید که همه معدود باشند و هم معلوم باشد که ایشان کی‌اند.»

۱۰۰۰ سال قبل لزوم تغییر کار به دستان پس از یک بازۀ زمانی را چنین یادآور می شود: «هر دو - سه سالی، عُمّال و مقطعان را بدل باید کرد تا ایشان پای، سخت نکنند و حِصنی نسازند و دل‌مشغولی ندهند و با رعایا نیکو روند و ولایت، آبادان بماند.»

از فصل دوم هم این عبارات خواندنی است:

«‌گویند عبدالله بن عمر بن الخطاب، به وقت بیرون‌رفتن پدرش از دنیا پرسید: ای پدر تو را کی ببینم؟ عمر گفت: بدان جهان. گفت: زودتر می‌خواهم. گفت: شب اول یا دوم یا سوم مرا در خواب بینی. ۱۲ سال برآمد و پدر را به خواب ندید. پس از دوازده سال به خواب دید. گفت: مگر نگفته بودی پس از سه شب تو را بینم. گفت: مشغول بودم که در سواد بغداد، پلی ویران شده بود و گماشتگان، تیمارِ آبادان کردن آن نداشته بودند، گوسفندان بر آن می گذشتند. گوسفندی را بر آن پل، دست به سوراخی فرو شد و بشکست. تا کنون جواب آن می‌دادم.»

اهل فن خرده می‌گیرند که بغداد در عصر منصور عباسی ساخته شده نه در دوران عمر ولی مهم‌تر از آن تأکید وزیر سلجوقی بر دو نکته است:

نخست: ترویج عقاید خود را در زمرۀ وظایف حکومت برنمی‌شمرد و مدام از عمران و آبادی نان‌دادن و آبادانی و نیکوکاری می‌گوید. یادمان باشد واعظ و ناصح نیست. وزیر و با توجه به حکومت‌های فئودالی سروزیر یا وزیر اعظم بوده است آن هم قریب ۳۰ سال و در دو دورۀ آلب ارسان و ملک‌شاه سلجوقی.

دوم: از حقوق گوسفندان گفته. آدمیان بماناد!

دریغ است که بر وجوه ادبی سیاست‌نامه متوقف شویم و از سیاست‌ورزی خواجه نظام‌الملک غفلت کنیم. هزار سال قبل از آن که جهان، سیاست و سیاست‌ورزی را با نام وینستون چرچیل بشناسد ایرانیان وزیری چون او عمل‌گرا و معطوف به واقعیت داشته‌اند.»

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: خواجه نظام‌الملک، هزار سال پیش از چرچیل