قسمت سیزده عزیز

   سریال عزیز قسمت سیزده 13Aziz Serial Part 13

 عزیز به یاد پسر خدیجه، نام کارگاهش را ذوالفقار می گذارد و به خدیجه قول می دهد که از عصای پسرش محافظت کند. او به دلیل کمک هایی که افنان برای بازگشایی کارگاه کرده، او را در آغوش می کشد. دلربا این صحنه را می بیند، حسادت می کند و فکر می کند که عزیز واقعا او را فراموش کرده است. 

کارگاه عزیز با تمام قدرت شروع به کار می کند و پیشرفت می کند. در این میان، غالب که بافنده های ماهر خود را به دلیل بدرفتاری هایش از دست داده، با مشکل در کارگاه رو به رو می شود و بسیار نگران است. او پسرش آدم را تحت فشار گذاشته تا نامه ادیب را از او پس بگیرد. آدم زیربار نمی رود و ترجیح می دهد تا زمانی که به صورت قطعی با دلربا ازدواج نکرده، نامه را پیش خودش نگه دارد. او همچنین به پدرش توصیه می کند که بار گناهانش را سنگین نکند و اموال عزیز را به او پس بدهد. غالب هم زیربار این کار نمی رود و می گوید اگر نامه به دست عزیز برسد، زندگی همگی آن ها نابود می شود. 

در خانه هاندان، دلربا در حال پرو لباس عروس است. او به مادرش می گوید تو وغالب برای زندگی من تصمیم گرفتید، موافقت تو با ازدواج من و آدم امضا کردن سند مرگ من بود. 

هاندان می داند که چند روز دیگر تولد مقصوده است، او تصمیم دارد تا از این موقعیت نهایت استفاده را کرده و کاری کند تا به نفع خودش و دخترش شود. او به همین منظور غالب را تحریک به برگزاری یک جشن خانوادگی می کند که پیر هم به آن دعوت شده است. مقصوده از این کار پدرش و هاندان اصلا خوشحال نمی شود و حس می کند آن ها به نظر او اهمیتی نمی دهند. به همین دلیل برای لجبازی عزیز را هم به این جشن دعوت می کند. عمه نگار که پشت مقصوده است، او را در این کار تشویق می کند. 

در دفنر کنعان، دزد به دفتر زده و اشیا قیمتی دفتر او را به سرقت برده است. در میان اشیاء سرقتی، گلدانی که آدم نامه ادیب را در آن پنهان کرده بود هم بوده است. در پی این اتفاق آدم تصور می کند اگر نامه گم شود، پدرش با ازدواج او و دلربا موافقت نخواهد کرد. از همین رو به کنعان می گوید هر طور شده باید آن گلدان را پیدا کنند چرا که مدارک مهمی را در آن گلدان مخفی کرده است. کنعان بسیار کنجکاو است تا بداند آن مدارک مهم چه بوده اند. به همین خاطر به آدم قول می دهد که سریع آن گلدان را برای او پیدا خواهد کرد و به چند نفر ماموریت یافتن دزد دفترش را می دهد.

در کارگاه عزیز، سرکارگرش مصطفی خبر تمام شدن نخ ها را می آورد. عزیز که دیگر به افنان کاملا اطمینان پیدا کرده و فهمیده که او دختر باهوشی است، تصمیم می گیرد روز بعد برای خرید نخ به همراه او به بازار برود.

افنان متوجه می شود که دستبند گلدوزی شده اش که از مادرش به ارث برده بود، گم شده است. او هر چقدر دنبال دستبند می گردد، موفق نمی شود آن را پیدا کند. 

روز بعد وقتی افنان و عزیز به بازار می روند، متوجه می شوند که هیچ فروشنده ای حاضر نیست به عزیز نخ بفروشد چرا که از فرانسوی ها می ترسند. پیر کاری کرده که هیچ مغازه داری به عزیز نخ نفروشد چون می ترسد با پیشی گرفتن کارگاه او از بقیه کارگاه ها، به منافع خودش لطمه وارد شود. افنان و عزیز بدون خریدن نخ به سمت کارگاه به راه می افتند.

در راه افنان به بساط یک فروشنده برخورد می کند که گلدان به سرقت رفته از دفتر کنعان هم در آن هاست و آن گلدان روی زمین می افتد. به دنبال داد و فریاد فروشنده، عزیز مجبور می شود آن گلدان را خریداری کند. به این ترتیب گلدان حاوی نامه ادیب به دست عزیز می افتد. 

کنعان مثل یک برادر پشت آدم است و به او کمک می کند. آدم از او بسیار تشکر می کند و او را نزدیک ترین دوست خود می خواند  و او را به جشن تولد مقصوده دعوت می کرد. کنعان هم با خوشحالی می پذیرد. او شروع به کشیدن نقشه های جدید در ذهن خودش می کند. 

در کارگاه عزیز همه متوجه شده اند که کسی به آن ها نخ نمی فروشد. خدیجه برای دلداری دادن آن ها داستانی از اشغال هندوستان توسط انگلیس تعریف می کند و می گوید انگلیسی ها انگشت بسیاری از پارچه بافان هندی را بریدند و پارچه هندی نایاب شد. فرانسوی ها می دانند که ما هنوز انگشت داریم و قرار نیست به ساز آن ها برقصیم، به همین دلیل از ما می ترسند و دنبال سنگ اندازی در کار ما هستند. عزیز به همه قول می دهد که به زودی مشکل را حل کند.

پایان قسمت 13

 

قسمت بعدی - سریال عزیز قسمت چهارده 14 قسمت قبلی - سریال عزیز قسمت دوازده 12 Next Episode - Aziz Serial Part 14 Previous Episode - Aziz Serial Part 12

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت سیزده عزیز