قسمت صد و بیست و چهار عشق منطق انتقام
شب در محله رویا، او با باریش در حال درددل کردن است و می گوید اوزان و اسرا جدایی ناپذیرند و با وجود اسرا اوزان او را نمی بیند و به باریش پیشنهاد حذف کردن اسرا را می دهد و از او کمک می خواهد.
اسرا و تیمش در بار هستند و افه روی صحنه می رود و شروع به آواز خواندن می کند. او اسرا را هم برای همراهی اش روی صحنه دعوت می کند. اسرا و افه با هم یک آواز را به زیبایی اجرا می کنند. اوزان که نتوانسته شب را در خانه بگذراند، اطلس را پیش الیف گذاشته و از موسی می خواهد تا همراه او به بار برود. همان لحظه آن ها وارد بار می شوند و افه و اسرا را در حال اجرا می بینند و با حرص به اسرا خیره می شود.
بعد از اینکه اجرای آن دو تمام شد، افه از صدای اسرا تعریف می کند و می گوید خوب می شود اگر با هم یک آهنگ دو نفره منتشر کنند. اوزان سریع به جای اسرا جواب می دهد و می گوید که او وقت ندارد. اسرا از روی لجبازی با اوزان قبول می کند و می گوید دوست دارد برای علایقش وقت صرف کند. اوزان از او می پرسد یعنی تو برای خودت وقت نمی گذاری؟ اسرا به او طعنه می زند و می گوید به اندازه تو نه. اوزان می گوید پس وقتت را نمی گیرم هر چه باشد تو یک زن آزاد هستی. اسرا زن و شوهر واقعی نبودشان را به رخ او می کشد و می گوید از گفتن این جمله لذت میبری؟! بعد با عصبانیت از جمع جدا می شود.
یک مرد به او نزدیک می شود و از حضورش روی صحنه تعریف می کند و اسرا را به نوشیدنی دعوت می کند. اوزان می آید و مرد را با عصبانیت دور می کند و هشدار می دهد که از اسرا فاصله بگیرد. اسرا که حسابی کلافه شده از بار بیرون می رود و اوزان به دنبال او می دود. اسرا می گوید تو خیلی احمقی فقط وقتی کسی به سراغم می آید دنبال من می دوی اوزان می گوید اخلاق من همین است. اسرا می گوید فقط به خاطر اطلس با اوست و اوزان پاسخ می دهد من هم عاشق زندگی با تو نیستم. اسرا بیشتر ناراحت می شود و می گوید برای پیشبرد کارهایت باید نقش زنت را بازی کنم و موقع جشن با لیلا بیرون می روی. اوزان که منظور او را متوجه نشده متعجب می شود و سکوت می کند و اسرا با ناراحتی می رود.
در صحنه دیگری می بینیم که باریش به محله اوزان و اسرا رفته و ماشین اسرا را دستکاری می کند.
صبح زمرد برای کار از خانه بیرون می رود که دو نفر او را به زور به یک انبار می برند. در آنجا مردی به نام ویسی به او می گوید چرا بدون اجازه ما کوفته فروشی باز کرده ای و تازه خودت هم آن کوفته ها را درست نمی کنی؟ زمرد می گوید به او ربطی ندارد و آن جا منطقه اوست. زمرد آنقدر غر می زند که ویسی کلافه می شود و او را بیرون می اندازد.
اطلس باید به مدرسه برود تا برای اجرای تئاتر آماده شود. اسرا می خواهد او را خودش برساند اما اوزان از او می خواهد به خاطر اطلس با هم بروند و او قبول می کند. اطلس اجرای زیبایی ارائه می دهد و اسرا و اوزان از دیدن او لذت می برند. بعد از مراسم، اوزان از اسرا به دلیل رفتار شب قبلی عذرخواهی می کند و در رابطه با قرارش با لیلا توضیح می دهد. او می گوید با لیلا تنها نبوده و باقی وکلای کاری هم بوده اند.
زمرد با ناراحتی به غذاخوری می رود و برای همه تعریف می کند که به دست مافیای کوفته دزدیده شده بوده. همه به او می خندند و باور نمی کنند و می گویند می دانند کوفته هایش را خودش درست نمی کند.
شب اطلس بیمار می شود و تب می کند وقتی اسرا می خواهد داروهای آلرژی او را بدهد، می بیند که داروها تمام شده اند. برای خرید دارو می خواهد بیرون برود که اوزان به دنبال او می دود و از او می خواهد پیش اطلس بماند و با ماشین اسرا خودش برای خرید دارو می رود. قبل از اینکه از خانه بیرون برود، اسرا به او می گوید تو پدر خیلی خوبی هستی.
در بین راه اوزان متوجه می شود که ترمز ماشین کار نمی کند. او کمی می ترسد و تلاش می کند تا ماشین را نگه دارد. او به شدت با یک تیر چراغ برق تصادف می کند.
پایان قسمت 124
برای آنکه از قافله پندار (خبر و سرگرمی) عقب نمانید کلیک کنید و به تلگرام بیایید.
قسمت بعدی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و بیست و پنج 125 قسمت قبلی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و بیست و سه 123 Next Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 125 Previous Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 123
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و بیست و چهار عشق منطق انتقام
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران