جنبش انقلابی فعلی ۱۴۰۱ ریشه در کجا و چگونه رشد می‌کند؟ (قسمت اول)، اکبر دهقانی ناژوانی - Gooya News

گذشته‌های دور و نزدیک در هر انقلاب:

در طول تاریخ شرایط اجتماعی و محیط زیست سخت و پیچیده و ناهموار بودند. مردم در طول تاریخ علم نداشته تند. آنها برای تنظیم و هماهنگی رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی خودشان با واقعیات و رخدادها و موضوعات مختلف اجتماعی و محیط زیست راه حل درستی نداشته‌اند. اجتماع و محیط زیست هم خشن بوده و انسانها تحت تاثیر این محیط‌ها خشن و متوهم بار آمده و متقابلا با این محیط‌ها بیشتر خشن و شورشی برخورد می‌کرده‌اند و کمتر جنبشی، یعنی گفتار، نگاه و برخوردهای فرد و افراد با هم و با این محیط‌ها اکثرا خشن، بی رحمانه، سطحی، متوهمانه، ترس آور، بیش از حد محافظه کارانه و انحصارگرایانه و در بسیاری از زمینه‌ها در برخورد با واقعیات از گرایشهای جنبشی مثل انعطاف پذیری، تعامل، انتقادپذیری، درک متقابل چندان استفاده نمی‌کردند، در نتیجه گرایشهای شورشی در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم فرد و افراد قوی و خشن رشد می‌کردند و گرایشهای جنبشی ضعیف و زیر سلطه گرایشهای شورشی بوده‌اند. انسانها از نظر ذهنی، روحی و جسمی به گرایشهای شورشی افراطی بیشتر وابسته و به آنها بیشتر عادت می‌کرده‌اند. در طول چند قرن بر اثر ندانمکاری و افراط و تفریط، این افراد در رابطه با هم گرایشهای شورشیدر ذهن و روح و جسم خودشان را به خدایان شورشی مطلقگرا تبدیل کردند. متقابلا همین فرد و افراد گرایشهای جنبشی در ذهن و روح خودشان که زمینه‌ای برای رشد نداشته‌اند را ضعیف و آنها را زیر سلطه خدایان شورشی مطلقگرا برده و خدایان شورشی مطلقگرا به تنهایی همه کاره ذهن، روح و جسم این افراد شده‌اند. این خدایان شورشی با نبود علم و نبود عقل سلیم و احساس سالم کم می‌آوردند. آنها مجبور می‌شدند در برخورد با واقعیات سخت و خشن همه چیز را برای این مردم متوهم، بی عقل و بی سواد با دروغ و توجیه گرایی سرهمبندی کنند و در ذهن و روح این مردم به خورد آنها بدهند تا ذهن، روح، عقل، احساس و جسم این مردم ظاهری هم که شده تا حدودی با واقعیات اجتماعی و محیط زیست سرهمبندی و به اصطلاح تنظیم و هماهنگ شوند. چرا؟ چون محیطهای اجتماعی و طبیعی و فرد و افراد در رابطه با هم رشد داشته‌اند و به هم وابسته بوده و روی رشد همدیگر تاثیرات متقابل داشته‌اند، پس بنابراین، حتی همه این خدایان شورشی در ذهن و روح مردم در رابطه با هم اصطکاک و به هم گیر داشته و در رابطه با هم خشن و تحمل همدیگر را نداشته و در ذهن، روح و جسم این مردم آنها را به جان هم انداخته و افراد به عناوین مختلف به هم آویزان و در رابطه با هم به مرور متوهم تر، راکد تر، انزواطلب‌‌ تر، بی منطق تر، خشن تر، بی ملاحظه تر و در دنیای خیالی بسته فردی و جمعی و در زندگی اجتماعی پر فراز و نشیب به هم گره خورده بودند و راه فراری نداشته‌اند، در نتیجه از توی این جهنم اجتماعی و محیط زیستی ایدئولوژی‌های کهنه مذهب افراطی، قومگرایی افراطی، ناسیونالیستی افراطی و این اواخر کمونیستی افراطی بیرون آمدند. این خدایان شورشی در ذهن و روح مردم و در رأس این ایدئولوژی‌ها چند صده و چند دهه در برخورد نادرست با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کمبودهای زیاد‌ی پیدا کرده و این کمبودهای خودشان را روی سر مردم بی چاره مدام خالی می‌کرده‌اند، مثلا خدایان شورشی مذهب افراطی و یا ناسیونالیستی افراطی، قومگرایی افراطی و این اواخر کمونیستی افراطی حاکم مطلق بر ذهن، روح و جسم مردم این مردم را به جان هم می‌انداخته‌اند. مردم نفهم برای فروکش کردن خشم خدایان شورشی دختران خود را برای خدایان زنده بگور می‌کردند. به فرمان این خدایان شورشی جنگهای مذهبی و قومی راه می‌انداختند. حداقل دو جنگ جهانی با تلفات میلیونی را روی دست مردم جهان گذاشتند، چرا؟ چون این خدایان شورشی اولا کمبود زیادی داشته و دارند، دوماً در قدرت خدایی خود بر ذهن، روح مردم رقبای همدیگر بوده و هستند و تحمل همدیگر را ندارند و سایه هم را با تیر می‌زنند. برای قدرت و حکومت خدایی خود بر ذهن، روح و جسم مردم، این مردم را به جان هم می‌اندازند تا با کشتن مردم یکی از این خدایان پیروز شود و خدایان شورشی طرف مقابل یا زیر سلطه در آیند و باج و خراج بپردازند و یا بطور کامل شکست بخورند که اصطلاحاً به آن پیروزی مذهبی و یا قومی و یا هر دو گفته می‌شد. خدای شورشی پیروز مقتدر تر در رأس قرار و خداگونه حکومت مطلقه می‌کرد. از طرفی دیگر مردم تلفات جانی و مالی زیادی می‌دادند و می‌دهند تا کمبود‌ها و خرابی‌های این خدایان شورشی بر طرف و مردم همه جانبه ضعیف شده و در ذهن و روح خودشان بیشتر بی عقل، متوهم و بیشتر زیر سلطه این خدایان شورشی رفته و به آنها وابسته تر می‌شدند و مجبور بودند جانی و مالی باج بیشتری به آنها بدهند تا خشم این خدایان آنها را نگیرد و از حاکمیت مطلق این خدایان شورشی بر ذهن، روح و جسم این مردم بخت بر گشته ذره‌ای کاسته نشود. هر فرمانی از طرف این خدایان شورشی را می‌بایستی بدون چون و چرا اطاعت‌ می‌کردند، حتی قحطی و کشتن میلیونی افراد. در زندگی مردم همیشه در بر روی یک پاشنه می‌چرخیده و بدتر از همه طی چندین قرن وابستگی به این خدایان مردم به آنها عادت کرده بودند. همه چیز راکد، یک نواخت، قرون وسطایی و این مردم در زندگی خود هیچ چیز قابل تغییر ندیده بودند. همه دارای فکرهای منجمد قرون وسطایی، همه قضا و قدری شده بودند که‌ای عزیز جون این چیز‌ها به تو مربوط نیست. فریب عقل را نخور، عقل آدم را بی دین و کافر می‌کند و کافر جایگاهش در جهنم است، پس ریختن خون کافر از واجبات است. عزیز جون مگر کافر شدی، نکند می‌خواهی زنده زنده پوستت را بکنند و در آن کاه کنند و دم در دروازه آویزان کنند تا مردم ببینند و بدانند که سرنوشت کافر شدن یعنی چه. مگر فراموش کرده‌ای که سرنوشت تو را خدا از قبل تعیین کرده. هر چه او بخواهد همان است. این خدا کدام خدا است که سرنوشت انسان دست او است؟ این همان خدای شورشی ایدئولوژیک است که ذهن و روح و جسم این افراد را قبضه و محاصره کرده است و برای اقتدار حکومت خدایی خود در ذهن، روح و جسم این مردم فریب خورده دست به هر نوع دروغ و ترفندی می‌زند. این خدای شورشی ساخته و پرداخته دست خود بشر است که از روی بی علمی و ندانمکاری به آن احتیاج داشته و در بالا شرح داده شد. لازم به تذکر است که نگارنده با مذهب، ناسیونالیست، قومگرایی و کمونیست هیچ مشکلی ندارد اگر که این ایدئولوژی‌ها از افراط‌ و تفریطهای خودشان بکاهند. در قسمتهای بعدی برای افراط زدایی از آنها در حد توانایی خودم راه حل ارائه خواهم داد.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: جنبش انقلابی فعلی ۱۴۰۱ ریشه در کجا و چگونه رشد می‌کند؟ (قسمت اول)، اکبر دهقانی ناژوانی - Gooya News