کاربست قوه‌ی قاهره در امور فرهنگی

کاربست قوه‌ی قاهره در امور فرهنگی
خبرگزاری دانشجو

گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سیدمحمد سیدمحسنی، چند سال پیش، زمانی که مهسا امینی احتمالاً نوجوانی 16-17 ساله بود و در مدرسه‌ای در سقز مشغول درس خواندن بود، با پوستر یک سخنرانی مواجه شدم که چنین تیتری داشت: رضاخان توانست؛ ما هم می‌توانیم! برنامه درباره این بود که چگونه دولت می‌تواند با تکیه بر قدرت خود حجاب شرعی را در جامعه ایرانی گسترش دهد. اما امروز خبری از آن ادعاها نیست و سخنان دیگری می‌شنویم: «این تفکر که ما حجاب را به جای اینکه با بعد فرهنگی برای مردم حل کنیم با داغ و درفش بخواهیم حل کنیم، همان تفکر امنیتی است.» این جمله را سیدمحمد صدر، یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت کشور گفته است و تنها او نیست که پس از تخطی بسیاری از زنان از قانون حجاب چنین سخنی گفته است.

وقتی مشاهده شد که در طول ده‌ها سال پس از تصویب قانون الزام به حجاب، رعایت حجاب شرعی در معابر و اماکن عمومی روز به روز کمرنگ‌تر شد، خیلی‌ها زبان گشودند و در نقد یا نفی این قانون سخن گفتند. منتقدین معتقدند یا حکومت نباید در امور فرهنگی دخالت کند یا اگر می‌خواهد ورود کند، از طرق نرم و بدون زور و اجبار عمل کند. یکی از مهم‌ترین استدلال‌های ایشان این است که یک امر فرهنگی را نمی‌توان با قوه قاهره تغییر داد. این استدلال گرچه امروز و پس از وقایع اخیر تا حدی معقول به نظر می‌رسد اما گویا در نگاه نسل اول انقلاب اسلامی چندان موجّه نبوده و به آن اعتنایی نداشته‌اند.

از ابتدای پیروزی انقلاب، زمزمه‌های لزوم رعایت حجاب شرعی در اماکن عمومی آغاز شد و نهایتاً در آبان‌ماه سال 1362 قانون الزام به حجاب تصویب شد. شاید به ذهن قانونگذاران و معتقدان به حجاب الزامی هم خطور نمی‌کرد که اجرای قانون حجاب سرنوشتی چون وضع امروز پیدا کند.

پرسش این است که چه چیزی در نظرگاه انقلابیان آن زمان مغفول بود که قادر به پیش‌بینی وضعیت امروز نبودند؟ و از سویی دیگر آیا مشاهده تجربه وضعیت امروز رعایت حجاب شرعی در ایران، کافی است تا ما را متقاعد سازد که امر فرهنگی را نمی‌توان با زور و اجبار تغییر داد؟  با بررسی شواهد موجود در تاریخ ایران و جهان می‌‌توان تا حدی به ارزیابی این ادعا نزدیک شد.

اجبار رسم الخط لاتین در تاجیکستان

پس از غلبه حزب کمونیست شوروی بر منطقه تاجیکستان، در سال 1928 رسماً پروژه تغییر خط فارسی‌زبان‌های منطقه از رسم الخط فارسی به لاتین کلید خورد. چند سال بعد همزمان با جنگ جهانی دوم خط لاتین نیز کنار گذاشته شد و سران شوروی خط سیریلیک (روسی) را خط رسمی اعلام کردند و تا همین امروز نزدیک به 80 سال است که تاجیک‌ها فارسی را با خط سیریلیک می‌خوانند و می‌نویسند. این یعنی یک شهروند عادی تاجیکستانی نمی‌تواند متون فارسی قدیمی مثل آثار سعدی و حافظ را بخواند چرا که در مدرسه به او حروف فارسی را یاد نداده‌‍‌اند. این امر موجب گسست هویتی تاریخی عمیقی میان نسل جدید و تمام تاریخ گذشته می‌شود. نسل جدید دیگر نسبت چندانی میان خود و میراث ادبی فارسی حس نمی‌کند. نسل جدید هویت خود را پر از خلأ می‌بیند؛ خلأی که احتمالاً با میراث ادب روسی قرار است پر شود. این گسست محدود به تاریخ نمی‌شود و به انقطاع جغرافیایی نیز گسترش می‌یابد؛ به این ترتیب توان ارتباط فرهنگی کشور تاجیکستان با ایران و افغانستان بسیار پایین می‌آید و از سویی دیگر امکان واردات فرهنگی از حوزه روسیه ایجاد می‌شود. همه این‌ها با ورود سرسختانه‌ی سیاستمداران شوروی ممکن شد. شوروی سوسیالیستی اراده کرد تا امری فرهنگی را تغییر دهد و موفق شد.

تغییرات فرهنگی آتاتورک در ترکیه

فقط تاجیکستان نیست که در تاریخ معاصر، تغییر خط رسمی را تجربه کرده است. ترکیه کشور دیگری است که به واسطه اراده دولتی دگرگونی فرهنگی بزرگی را از سر گذراند که بسیار عظیم‌تر از صرف تغییر خط بود. مصطفی کمال آتاتورک، بنیان‌گذار نظام لائیک ترکیه بانی اصلی این دگرگونی بود. پس از تضعیف و نابودی خلافت عثمانی، جمهوری لائیک ترکیه به رهبری آتاتورک تشکیل شد و دست به تغییرات اساسی زد. با اصلاحات قانونی مثل اعطای حق ازدواج با غیرمسلمان، حق طلاق، لغو چندهمسری و... نظام خانواده را دگرگون ساخت و وضعیت زیست زنان ترک را متفاوت کرد. علمای دینی با تأسیس جمهوری لائیک گوشه‌نشین شدند و برگزاری مراسم‌های مذهبی با محدودیت مواجه شد. گرچه برخی از این تغییرات عمر طولانی‌ای نداشتند اما در مجموع پروژه لائیسیته‌ی آتاتورک را نمی‌توان کاملاً ناموفق ارزیابی کرد. او تغییر خط ترکی از حروف عربی به لاتین را که به انقلاب حروف شناخته می‌شود، در سه ماه اجرایی کرد. همه شهروندان 16 تا 40 ساله ترک ملزم به یادگیری حروف جدید شدند و نهایتاً این برنامه با موفقیت به سرانجام رسید و هم اکنون نزدیک 100 سال است که پیر و جوان ترکیه‌ای به لاتین می‌خوانند و می‌نویسند. همه این موارد با قدرت سخت دولتی ممکن شده است؛ تا جایی که همین چند سال پیش یکی از شهرداران ترکیه به دلیل تخطی جزئی از قواعد حروف لاتین رسمی ترکیه، دادگاهی شد.

دیدار رضاخان با آتاتورک موجب تمایل به تقلید از نظام لائیک ترکیه در دوران پهلوی اول در ایران شد. رضاخان تصمیم گرفت علمای دینی را محدود کند و مراسم‌های مذهبی را با چالش روبرو کرد. او بنیان‌گذار بی‌حجابی اجباری در ایران بود و با اتکا به قوه قاهره تلاش کرد تا پوشش زنان ایرانی را تغییر دهد. البته تجربه رضاخان در تغییر وضعیت حجاب زنان را نمی‎توان چندان موفقیت‌آمیز دانست.

بی‌حجابی اجباری را در تاریخ نزدیک‌تر می‌توان در مدارس فرانسه مشاهده کرد. در مدارس عمومی فرانسه نه تنها آموزش مطالب دینی ممنوع شده است که حتی نمادهای مذهبی هم نباید بروز داشته باشند که یکی از مهم‌ترین این نمادها حجاب اسلامی است. این ممنوعیت‌ها نه به خواست اعضای مدارس یا دیگر گروه‌ها بلکه به خواست حکومت فرانسه محقق شده است.

دخالت دولت در امور فرهنگی

بررسی این شواهد تاریخی نشان می‌دهد که در تغییر امور فرهنگی نه می‌توان منکر تأثیر قدرت سخت دولت شد و نه می‌توان آن را در هر تغییری توانمند دانست. باید تمایزی میان امور فرهنگی مختلف قائل شد و نسبت آن را با دولت به طور جداگانه درک کرد. مسأله این است که امر فرهنگی نمی‌تواند بدون متولی بماند و این متولی در برخی موارد دولت است و در برخی موارد دیگر نهادها. وقتی نهادی کفالت یک امر فرهنگی را به عهده نگیرد، نهاد دیگر ورود می‌کند.

اگر دولت در ایران متولی امر حجاب اسلامی شده است احتمالاً علت آن را باید در غیاب نهادهای دیگر درک کرد. در کشور افغانستان حتی پیش از به قدرت رسیدن طالبان، حجاب اسلامی در خیابان‌ها غالباً رعایت می‌شد. این در حالی است که نه تنها دولت، الزامی در این امر قرار نداده بود بلکه در رسانه‌های افغانستان دائماً به تبلیغ پوشش‌های بدون حجاب شرعی پرداخته می‌شد. به نظر می‌رسد که علت این امر در این است که در جامعه افغانستان اقوام و خانواده‌ها بار این امر فرهنگی را به دوش کشیده‌اند. اگر در جایی چون افغانستان نهاد قدرتمند خانواده امر پوشش را به عهده گرفته است، شاید بتوان گفت در بسیاری از کشورهای غربی بازار است که متولی پوشش افراد شده است.

ما در طول تاریخ کشورمان، حجاب و بسیاری دیگر از امور فرهنگی را به دولت واگذار کردیم چون می‌خواستیم ضمانت اجرایی بیشتری داشته باشد. نسل اول انقلاب ما فکر می‌کردند که می‌توانند با به دست گرفتن قدرت سیاسی هر چیزی را تغییر دهند چرا که موفقیت بسیاری از دولت‌ها را در تغییر امور فرهنگی و غیره دیده بودند. آن‌ها مقصر بی‌حجابی و بی‌دینی برخی از مردم را دولت مستقر می‌دیدند و با تسخیر نهاد دولت می‌خواستند اوضاع را اصلاح کنند؛ اما سرنوشت آن اراده‌های انقلابی به وضع امروز رسیده است. پس اگر قرار باشد قدرت سخت دولت کم کم از مسأله حجاب و موارد مشابه فاصله بگیرد، نهاد دیگری باید عهده‌دار آن شود. شاید گروه‌های اجتماعی غیردولتی بتوانند چنین وظیفه‌ای را متحمل شوند.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: کاربست قوه‌ی قاهره در امور فرهنگی