ادبیات، قیل و قال دنیا را به پچپچه‌ای آرام تبدیل می‌کند

یاسین حجازی در پاسخ به این سؤال گفت: نخستین جلسه کارگاه‌های سعدی‌خوانی خود را با این سؤال آغاز می‌کنم که اگر این امکان را پیدا کنید روزی در پیشگاه یک آدم تمامیت‌خواه، یک توتالیتر و دیکتاتور تمام‌قد بایستید و تنها یک جمله به او بگویید، آن جمله چه خواهدبود. یک عراقی را در برابر صدام، یک روسی را در برابر عمو ژوزف، یک رومانیایی را در برابر نیکلای چائوشسکو یا یک لیبیایی را در برابر سرهنگ قذافی تصور کنید! آنها چه جمله‌ای خواهندگفت؟ سعدی چه می‌گوید؟ اگر بنا باشد این یک جمله را در ۱۲کلمه بگویید و حوا‌ستان باشد که «را»، «و»، «از» هم یک کلمه هستند، چطور آن جمله را که در گلویتان سنگ شده، خواهیدگفت؟ سعدی می‌گوید «تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری». این جمله تنها هفت واژه است! شگفت این است که در نسخه مصحح مرحوم غلامحسین یوسفی این جمله ۱۰ واژه‌ای به هفت واژه هم کاهش پیدا کرده‌است! «دیکتاتوری از درویشی می‌پرسد: از عبادت‌ها کدام فاضل‌تر است. گفت: خواب نیمروز تا در آن خلق را نیازاری». فصیح‌تر و گویاتر از این جمله تعبیری وجود ندارد. جای اینها در کتاب‌های جلد سخت گالینگور در قفسه‌های کتاب خاک‌گرفته یا خوش‌نشسته در پشت تصویر آدم‌های فرهیخته و اندیشمند نیست. اینها را باید خواند.وی ادامه داد: ادبیات کلاسیک به ما می‌گوید کجای جهان ایستاده‌ایم. ما در روزگاری هستیم که باید برای گرفتن یک ماشین برخط مبدأ خود را مشخص کنیم وگرنه خودرویی به سمت‌مان نمی‌آید. در این روزگار است که باید مشخص کنیم در کجای جهان ایستاده‌ایم و متون کهن و کلاسیک به ما می‌گویند که مبدأمان کجاست.در ادامه حجازی گفت: ادبیات محصور در زمان نیست. شما می‌توانید عین این سؤال را درباره «تپه‌هایی چون فیل‌های سفید» همینگوی هم بپرسید. ادبیات، دنیای بی‌مرز است. همه لذت ادبیات همین است که قیل‌و قال دنیای پیرامون تو را به پچ‌‌پچه‌ای آرام تبدیل می‌کند. البته موجودیت خود آن هم بدون آن دنیای پیرامون بی‌معناست. ادبیات، شما را به خلأ نمی‌برد. بلکه از تو می‌پرسد اولا بگو کجا هستی و به کجا می‌خواهی بروی تا راه را به تو نشان دهم. وقتی چیزی در دایره‌المعارف ادبیات ملل نشست، نه زبان دیگر در این میانه حائل است و نه زمان و نه مکان. آیا فکر می‌کنید سعدی شاعری است که تنها در حصار قرن هفتم باید از آن سخن گفت؟
وی افزود: من فراوان دیده‌ام که از منبر انسان شناخته‌شده‌ای پرسیده‌اند ما چه کنیم، کدام دعا را بخوانیم؟ از روی جوزدگی ما الان می‌خواهیم یک حرکتی کنیم و اغلب هم پیداست که باید به کدام سمت رفت. حالا جناب دیکتاتور هم پرسیده از عبادت‌ها کدام نیکوتر است؟ و پاسخ می‌گیرد که خواب نیمروز! این عبارت اصلا شبیه عبارات دراماتیک و تئاتری است. من از این عبارت پند‌نمی‌گیرم، بلکه گمانم این است که این عبارت، طنز دارد و در اوج شیوایی و فصاحت است. به ما می‌آموزد که چطور کلماتم را در رشته تسبیح کنم. اگر این لذت ندارد، پس لذت چیست؟
رضایی در ادامه از علت نگارش دو کتاب «قاف» و «آه» پرسید و حجازی پاسخ داد: تفسیر سورآبادی، شرف‌النبی و سیره رسول‌ا...(ص) که متعلق به قرن‌های ۵ و ۶ و ۷ ادبیات فارسی است؛ من از خواندن اینها همان قدر لذت می‌بردم که از خواندن سعدی و تاریخ بیهقی و قصص الانبیاء نیشابوری و تاریخ‌نامه طبری. من اصلا از نام بردن این کتاب‌ها ادا در نمی‌آورم که دو کتاب دیگر را هم بگویم تا مردم بگویند اینها را هم خوانده‌است. نه! من در مترو کتاب می‌خوانم و به همین ‌دلیل جلد سبک شومیز را می‌پسندم که انعطاف داشته‌باشد و بتوانم در قطار آن را با یک دست بگیرم و تورق کنم. این کتاب‌ها را واقعا دوست دارم.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: ادبیات، قیل و قال دنیا را به پچپچه‌ای آرام تبدیل می‌کند