اغوای خواص؛ توقف در مار پیچ سکوت و فقدان نگاه مسئولانه!

اغوای خواص؛ توقف در مار پیچ سکوت و فقدان نگاه مسئولانه!
خبرگزاری دانشجو

گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ معتقدم آنکه تاریخ نداند باید تمام سختی گذشتگان را تجربه کند. دفتر تاریخ پر است از نام های آشنا و شخصیت های بزرگی که در بزنگاه با سکوت و انفعال خود، نه تنها مانع از حرکت جامعه به سمت رشد و تعالی شده بلکه مقدمه انحرافات جدی را در طول تاریخ فراهم نمودند. شاید اگر شریحِ قاضی در دار العماره کوفه بر اسارت و جراحت هانی بن عروه شهادت داده و به قوم او گفته بود که ابن زیاد(لعنت الله علیه) قصد جان او را کرده است، قوم او قیام کرده و عبیدالله را سر نگون می‌ساختند؛ که اگر چنین می‌شد شاید دیگر کربلایی رخ نمی‌داد و سر خورشید زمان به بالای نیزه نمی‌رفت! فلذا موضوع جدی است. اگر به تعبیر حضرت آقا «خواص طرفدار حق» در زمان و مکان درست به وظیفه شرعی خود عمل نموده و خدا را بر غیر او مقدم می‌داشتند، امروز کام بشریت به حلوای حقیقت شیرین شده و از نور امام خود بی بهره نمی‌ماند. خواصی که در لحظه و در مواجهه با جان، مال، مقام، شهوت، راحت، لذت، جایگاه اجتماعی، ترس از بد قضاوت شدن و... نتوانستند نفس خود را لجام زده و با قرار گرفتن در مارپیچ سکوت عوام الناس را به وادی انحراف و کج روی کشاندند. گزاف نیست اگر بگوییم جایگاه سکوت در برابر باطل با خود باطل در هم آمیخته شده است. امیر مومنان(ع) فرمود: الساکت اخو الراضی و من لم یکن معنا کان علینا.
حال تعمیمش بدهید به اتفاقات امروز کشور و فتنه ای که نظام اسلامی از سر گذراند! آنکه حق را دید و فریاد نزد، آنکه باطل را تشخیص داده و در مقابل آن صف آرایی نکرد، آنکه در مواجهه با صدور فرمان جهاد تبیین از لسان امام جامعه سیره بی خیالی در پیش گرفته و در میانه جنگ رسانه ای دشمن سوت بلبلی تلاوت نمود، در خون آن جوان مظلومی که در نهایت مظلومیت و به جرم بندگی خدای متعال در کف خیابان های این کشور به دست شقی ترین افراد و به وحشیانه ترین حالت ممکن به شهادت رسید شریک است! سکوت این افراد دقیقا روی دیگر سکه نا آرامی های اخیر است. در این سپهر ظلمانی و در زمان حملات پی در پی دشمنان قسم خورده ایران اسلامی انتظار آن بود تا نخبگان جریان حزب الله در حوزه و دانشگاه و... به میدان آمده و با دفاع از حریم ولایت چون چراغی فروزان محیط پیرامون خود را روشن کنند. در عجبم از آن عمامه به سری که اهانت به لباس پیغمبر را نظاره می‌کرد و در عین حال به کنج حجره خود چسبیده بود و سرش را از کتاب و درسش بیرون نمی‌آورد! در عجبم از آن مداح معروفی که پس از سال ها تنفس در مکتب سیدالشهدا(ع) اینک به هنگامه یاری دین خدا به هزار توی سکوت خزید؛ دست از تمام آرمان ها کشید و سوختن مساجد و حسینیه ها را نظاره کرد! به نظر شما اگر در روز های ابتدایی شروع این فتنه، نخبگان به روشنگری در جامعه پرداخته و آبروی اجتماعی خود را فدای حق و حقیقت می‌کردند کار تا به اینجا ادامه پیدا می‌کرد؟ اگر صدای انقلاب توسط نخبگان به گوش جامعه می‌رسید ما امروز تا این اندازه در مقابل امپراطوری رسانه ای جبهه مقابل با مشکلات جدی مواجه بودیم؟ مشخص است که خیر!
بماند که «سکوت» بهترین بخش این داستان تلخ است و در مواردی هم دیده شد که آقایان به ظاهر مذهبی با ادبیات دینی به نظام اسلامی حمله کرده و حکم خدا را نقض می‌کردند(نمونه اش موضع فلان وزیر بی بصیرت که علناً فاتحه امر به معروف و نهی از منکر را خواند و با ژستی روشنفکر مآبانه تلاش کرد تا خود را متمایز از این جبهه نشان دهد...بگذریم!) حرف ما سکوت افرادی است که فهمیدند حق با کیست اما ترسیدند از آنکه فحش بخورند. شاید هم گمان کرده اند که کار نظام تمام است و در هیاهوی چند رسانه ی معاند خود را باختند. گفتند مثل بچه های خوب در کنار میدان می‌نشینیم تا ببینیم غلبه با کدام جریان است و بعد هم به مانند رابین هود در انتهای داستان وارد شده و با اتخاذ مواضع طوفانی به نفع جریان غالب، جایگاه اجتماعی خود را تثبیت می‌کنیم؛ چه خیال خامی!
فرزندان این انقلاب سکوت شما را از یاد نخواهند برد. این فتنه و صد فتنه بعد از این هم می‌آیند و می‌روند و همچنان پرچم سه رنگ این مرز و بوم بر فراز شیعه خانه امام زمان (عج) خود نمایی می‌کند؛ رو سیاهی اش ماند برای زبان های لال شده و قلم های شکسته تان! والسلام

علی جابری

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: اغوای خواص؛ توقف در مار پیچ سکوت و فقدان نگاه مسئولانه!