آیا عدالت در همه جا فضیلت است؟

آیا عدالت در همه جا فضیلت است؟
خبر آنلاین

بیان اینکه امور اخلاقی مطلق نیست بدین معناست است که اکثر مفاهیم اخلاقی بر خلاف یافته‌های علمی جهان شمول نیست، زیرا تابع متن اجتماعی‌اش است. این واقعیت بدین معناست که خوبی ، بدی ، درستی ، نادرستی و بطور کلی بایدها و نبایدهای اخلاقی تماما به سلیقه‌های فردی و گروهی وابسته است و هیچ بنیان واقعی و ثابتی ندارد.

عموماً مفهوم عدالت فهم مشترکی را به ذهن توده مردم متبادر می‌کند اما این ذهنیت بسیار ساده لوحانه خواهد بود. وقتی ما از مفهومی بنام عدالت سخن می‌گوییم مصادیق آن در جوامع مختلف می‌تواند متفاوت باشد، بطور مثال در برخی از فرهنگ‌ها وجهی از عدالت اینگونه تعریف می‌شود که همه شهروندان حق تحصیل و آموزش دارند، اما برعکس در برخی از اجتماعات به‌جرم درس خواندن، زنان را به دار می‌آویزند، یعنی انزوا و پرده نشینی زن عین عدالت تلقی می‌شود که نشان می‌دهد مصادیق عدالت بکلی می‌تواند متفاوت و متناقض باشد. پس ما صرفا بخاطر اشتراک لفظی نمی‌توانیم ماهیت عدالت را در همه جا یگانه و مثبت فرض کنیم، عده‌ای بر این عقیده‌اند که «عدالت استثناء ندارد و همه جا خوب است» بایستی از این افراد پرسید که از چه منظری به این مفهوم می‌پردازند؟ زیرا همانگونه که بیان شد مکاتب مختلف فهم متفاوتی از عدالت دارند بطور مثال: مجازات اعدام در برخی از کشورها عین عدالت و در دیگر جوامع فی‌نفسه بی‌عدالتی است، لذا بر مبنای اشتراک لفظ ما نمی‌توانیم همه مصادیق ذیل این مفهوم را خوب و بدون نقص در نظر بگیریم.

با مقایسه تطبیقی در قوانین کشورها که نماد عدالت در جوامع مختلف هستند پی به مفاهیم متناقض و متضادی می‌بریم که در ذیل واژه عدالت دسته‌بندی شده است. جنگ‌ها و خشونت ورزی بشر در همه اعصار با این شعار شروع شده است که عدالت در نزد ماست و بر این مبنا خونریزترین انسان برای توجیه کارهایش به عدالت چنگ زده و برای خود طرحواره‌ی آرمانی ارائه می‌کند زیرا تعریف مصادیق عدالت در نزد مسلمان، اسلام گرا، مسیحی، لیبرال، آتئیسم، فیلسوف، بنیادگراها و ... بکلی متفاوت است، آیا این منطقی است که بگوییم عدالت استثناء ندارد و همه جا خوب است؟ مفهوم «عدالت» از سوی همه‌ی طرف‌های درگیر بکار برده می‌شود و از لحاظ شکلی فهم مشترکی از آن مستفاد می‌شود، یعنی «هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد» اما مشکل اینجاست که جای مناسب کجاست؟

قالب‌های مفهومی در ذات خود خوب و بد نیستند بلکه مهم محتوایی است که به آن سنجاق می‌شود، ما نمی‌توانیم عدالتی که در سایه قوانین کشورهای توسعه یافته برقرار است با افکاری که ظلم بالسویه را عین عدل تلقی می‌کند برابر بدانیم و شعار «عدالت استثناء ندارد و همه جا خوب است» را تکرار کنیم؟ هیچ حکم اخلاقی ثابت و تغییرناپذیری وجود ندارد زیرا وابسته به میل و سلیقه افراد یا قراردادهای اجتماعی است. با توجه به واقعیت‌های انضمامی در می‌یابیم که خوبی ، بدی ، باید و نبایدهای اخلاقی اموری ذهنی،‌ احساسی، شخصی یا قراردادی است و از این جهت کاملاً اموری نسبی است. در این ظرف زیبایی که عدالت نامیده می‌شود محتواهای مختلف و گاها متناقضی گنجانده می‌شود بطور مثال یک انسان شکم پرست و یا کسی که طرف‌دار حقوق حیوانات است هر دو به ماهی علاقمندند و این وجه اشتراک، بظاهر آنان را در یک دسته بندی قرار می‌دهد اما این عوام فریبانه خواهد بود زیرا عمق فاجعه آنجا مشخص خواهد شد که اولی به ماهی سرخ شده علاقه دارد و دیگری ماهی دریا را دوست دارد. همه ما عدالت را دوست داریم اما معانی متفاوتی از ان مستفاد می‌شود، بر این اساس در می‌یابیم که تفاوت فاحشی بین عدالتی که طالبان از آن دم می‌زند با عدالتی که در روح قوانین کشورهای توسعه یافته جاری است وجود دارد. لذا اکثر دیکتاتورهای جهان با این مفاهیم کلی و عوام فریبانه مردم را به اسارت می‌گیرند در واقع عدالت باید خود را در روح قوانین نشان دهد بطور مثال ممنوعیت ورود دختران به مدرسه و پرده‌نشینی زنان در افغانستان عین عدالت تعریف شده است اما در کشورهای پیشرفته، فرصت‌های برابر آموزشی برای دختر و پسر از مصادیق عدالت است. بنابراین اگر کسی داعیه عدل و عدالت دارد، بایستی از او پرسید که از منظر کدام مکتب فکری عدالت را تعریف می‌کنید، زیرا عدالت در زمینه‌های اجتماعی مختلف، تعابیر متفاوت و متناقضی را به ذهن متبادر می‌کند. لذا مبنای فهم مشترک نه بر اساس اشتراک لفظ، بلکه بایستی بر اساس اشتراک محتوا باشد زیرا تاکید بیش از حد بر اشتراک لفظ، عوام فریبانه خواهد بود.

*جامعه شناس

۲۳۳۲۳۳

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: آیا عدالت در همه جا فضیلت است؟