فرصت از دست رفته پارلمان در ایران
با بهره جویی از تحلیل ذکاء الملک، می توان گفت از آن جا که سلطنت و مرجعیت دینی به عنوان نهادهای سنتی تولید احکام الزام آور، در تولید قوانینی (در معنای سنتی کلمه) که با اوضاع زمانه مطابقت داشته و از پس تنظیم مناسب زندگی اجتماعی بربیاید، توفیق نیافتند و در کنار آن، مسافرانی که برای تحصیل و تجارت به اروپا می رفتند، گزارش گر وضع مناسب اجتماعی سیاسی آن کشورها بودند و این وضع مطلوب، ظاهراً ناشی از وجود مفهوم «قانون» و نهاد واضع آن به نظر می رسید، تدریجاً زمزمه ها و زمینه های تأسیس چیزی شبیه به «پارلمان» در ایران شکل گرفت. با گذشت چند دهه از این ماجرا، مجلس، علیرغم این که تقریباً همیشه وجود داشته اما هیچ گاه جای گاهی که باید، نیافته است. پاسخ به چرایی عدم جایابی و استقرار صحیح نهاد قانون-گذاری در حکمرانی ایرانی –صرف نظر از نظام سیاسی حاکم- در گرو بررسی ای تاریخی-مفهومی است تا بر اساس آن و احتمالاً در گام اول نشان داده شود، نهادی که ایرانیان از جمله شخص ناصرالدین شاه قاجار در اروپا و به ویژه انگلستان دیدند، چگونه در داخل کشور رحل اقامت افکند؟ «دارالشورای کبرای دولتی» و «مجلس مصلحت خانه» ای که شاهِ اهل تاریخ و جغرافیای قاجار تأسیس کرد، چه نسبتی با آن چه دیده بود، داشت؟ در اثر چه تحولاتی این نهاد با واژه «مجلس» توصیف شد و متعاقب فرمان مظفری تدریجاً به تأسیس «مجلس شورا» انجامید؟ جزایی در این کتاب راوی همین ماجراست و در تلاش برای پاسخ گفتن به همین پرسش ها. او تلاش می کند با مراجعه به سفرنامه های مهم ایرانی های دوره قاجار، سیاست نامه های عصر ناصری، رسائل دوره مشروطیت و نیز مشروح مذاکرات مجالس اولیه، به جدال های مفهومی شکل گرفته حول مفهوم مجلس بپردازد. تاریخ مفاهیم از جمله چارچوب های نظری ای است که کم تر به آن پرداخته شده است. ما بعضاً در خصوص روزنگار وقایع تاریخ معاصرمان، اطلاعات خوب و مهمی داریم. روند وقایع و اتفاقات را به میزانی که ثبت و نقل شده است، خوب می دانیم اما راجع به تحول مفاهیم وضع به این منوال نیست. ندانستن تاریخ تحول مفاهیم، یعنی ندانستن این که دقیقاً در کجای تاریخ قرار داریم و احتمالاً به کدام سمت در حرکتیم یا می توانیم حرکت کنیم. از این رو نوشتن در خصوص تاریخ تحول مفهوم بسیار مهم و در عین حال پیچیده ای نظیر پارلمان، از چیزی که حتی در نگاه اول ممکن است به نظر بیاید، مهم تر است. کتاب «فرصت از دست رفته پارلمان در ایران»، تا جایی که راوی این تحولات مفهومی است، روایت گری منظم و دارای نظریه است، اما فراتر از آن، یعنی بیان آن چه مدعای اصلی او بوده است، ایراداتی متوجه کتاب است که در بند سوم به آن می پردازم.
یکی از مهم ترین ضعف های کتاب های این حوزه، علیرغم این که بعضاً بر سوژه های مهمی دست می گذارند، فقدان چارچوب نظری و روش پژوهشی مشخص است. در این خصوص، کتاب جزایی ممتاز بوده و با استخدام چارچوب نظری «تاریخ مفاهیم» (conceptual history/history of concepts) و به طور خاص نوشته-های «راینهارت کوزلک» آلمانی، تلاش نموده است موضوع تحولات مفهوم پارلمان و جدال گروه ها بر سر مستقر نمودن یا تحمیل معنای مطلوب خود به مفهوم پارلمان در ایران را با استفاده از این نظریه، مفروضات آن و روشی که برای بررسی سیر تحول مفاهیم پیش کشیده است، مطرح کند. نویسنده، فصل اول «فرصت از دست رفته ...» را به توضیحی از همین چارچوب نظری و عناصر آن اختصاص داده است. او در این فصل به خوبی تمایزهای میان روش شناسی های مشابه نظیر «هرمنوتیک» و «گفتمان» را با «تاریخ مفهومی» توضیح می دهد تا روشن کند که دقیقاً بناست راجع به چه چیزی و با چه روشی بنویسد. (فرصت از دست رفته پارلمان در ایران،ص ۴۲) هم-چنین تلاش می کند عناصر و اجزاء روش کوزلک را – نظیر مفهوم، پادمفهوم و مفاهیم متقارن و نامتقارن-تبیین نماید (همان، ص ۵۳-۵۱)، تا بعدتر بتواند در توضیح تحولات پارلمان در ایران از آن استفاده کند.
بررسی روند تحولات مفاهیم مهم و حساسی مثل قانون، مجلس و نظایر آن، علاوه بر بنیان و چارچوب نظری-ای دقیق، نیازمند مراجعه به منابع دست اول و مرجع است. کتاب جزایی در این خصوص از امتیاز خوبی برخوردار است. شرح و بسط و توضیح و استناد به متون و منابع این حوزه، پیش تر در آثار نسبتاً متعددی انجام شده است. از جمله شاخص ترین آن ها می توان به «نظریه حکومت قانون در ایران» و «ملت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نص» اشاره کرد که سیدجواد طباطبایی در این کتاب ها و در توضیح نظریه خود، مکرراً به رسائل موافقین و مخالفین مشروطه که پیش تر غلامحسین زرگری نژاد به خوبی آن را تدوین و منقح نموده است و نیز مشروح مذاکرات مجلس مجلس اول، ارجاع داده است. آدمیت نیز در «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» خصوصاً بر مشروح مذاکرات و چالش های مجالس اول تأکید دارد. جزایی نیز در همین مسیر رفته است. او هر چند به فراخور بحث به نظریات نویسندگان مشهورتر اشاره می کند اما مراجعه به منابع دست اول را نیز فراموش نمی کند. ارجاع به این منابع مهم، به کار پژوهشی او اصالتی بخشیده است که صرف نظر از هرگونه نقد محتوایی دیگری، ارزشمند است.
همان طور که در مقدمه این یادداشت بیان شد، «فرصت از دست رفته...»، از پس یک کار مهم به خوبی برآمده است و آن هم عبارت است از بیان سیر تحولات مفهوم پارلمان در ایران، از «پارلمنت» سفرنامه ها تا «مجلس شورای ملی». جزایی در این خصوص پرسش مهمی را درانداخته و به آن پاسخ می دهد که ممکن است دیگران، به سادگی از آن عبور کرده باشند. این که «پارلمان» به عنوان مفهوم و نهادی دارای سابقه طولانی و مشخص در تاریخ حقوق و سیاست اروپا که در دل خود نیز تحولاتی را طی کرده و حاوی دلالت هایی معین و مشخص در خصوص نحوه قانون گذاری، جای گاه این نهاد در نظام حکمرانی، نمایندگی و منبع حاکمیت است، چگونه و بر اساس چه زمینه تاریخی ای نهایتاً در ایران به «مجلس» ترجمه شد؟ چه گروه ها و اشخاصی در این ترجمان دخیل بودند و هر یک چه نقشی ایفا کردند؟ او در این مسیر ابتدا به سراغ سفرنامه ها می رود. نخستین سفرنامه های ایرانی – به ویژه از سفر به انگلستان و مستعمره اش هند- صرفاً گزارش گر وجود واقعیتی بیرونی به نام پارلمان است. هنوز از مفهوم پارلمان، کارکردهایش و آثاری که می تواند داشته باشد، صحبتی نیست. گاهی حتی با گزارش هایی –نظیر آن چه ناصرالدین شاه و برخی مشاهده کنندگان دیگر آورده اند- مواجهیم که با تعجب و تأسف از کمی قدرت سلطنت و گنگ بودن گفت وگوهای نمایندگان در پارلمان یاد می کنند. لذا در دوره ابتدایی، تنها با توصیف پارلمان مواجهیم. توصیفی که از بیان واقعیت بیرونی پارلمان مثل افراد حاضر، ساختمان ها و اتاق ها و نحوه نشستن نمایندگان چندان فراتر نمی رود. سیاست نامه های دوره قاجار، دومین جایی ست که به پارلمان پرداخته می شود. مطالب این سیاست نامه ها به مرور، زمینه را برای طرح و ایجاد چیزی شبیه به پارلمان در نظام سیاسی ایران مهیا می کند. تدریجاً و به تناسب بدتر شدن وضع داخلی و وقوع بحران های مکرر در نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، به تأثیر این نهاد در بهبود اوضاع توجه می شود. تلاش های نافرجام نیمه دوم دوره ناصرالدین شاه که موضوع پنجمین فصل کتاب جزایی ست، ناشی از همین توجه است. یکی از مفاهیم مهمی که جزایی به خوبی بر آن دست می گذارد، «عدالت خانه» است. او در هفتمین فصل کتابش به درستی به طرح موضوع عدالت خانه به عنوان نقطه مبدأ طرح این نهاد در ایران که به تعبیر به کار برده شده در کتاب، به مرور از آن عبور می شود، می پردازد. نکته مهم دیگری که نویسنده بر اساس روش شناسی برگزیده اش مطرح می کند، نقش و کارکرد مفهوم «مشورت» است. مفهومی که به تعبیر کتاب «زیرلایه مفهومی» پارلمان در ایران را شکل داد و گروه های مختلف –خصوصاً آن ها که به دنبال تأیید و توجیه آن در ایران بودند- تلاش نمودند تا به نوعی پارلمان را به «مشورت» که با ذهن ایرانی آشنا بود ترجمه کرده و از این طریق، مسیر تحقق آن را هم وار کنند. (همان، ص ۳۴۷-۳۴۲) غرض از بیان برخی فقرات کتاب، تأکید بر همان نکته پیش گفته است که کتاب تحول مفهوم پارلمان و مفاهیم مجاور آن -نظیر مشورت، عدالت خانه و نظایرش- را منطقی و به هم پیوسته طرح کرده است. مسأله مهم تر اما جای دیگری است.
مهم ترین ایراد وارد بر کتاب این است که در مورد عنوانی که آن را انتخاب کرده است، نمی تواند ادعای خود را شفاف تبیین کند. همه کسانی که با تاریخ جنبش مشروطیت ایران و تحولات بعدی آن آشنا هستند، اجمالاً می دانند که پارلمان در ایران، به موقعیت صحیح خود در دستگاه حاکمه و در هندسه حکمرانی ایرانی، به نحوی که بتوان از وجود «حق» ملت در قانون گذاری سخت گفت، دست نیافته است. ظاهراً جزایی نیز کتاب خود را به همین جهت، «فرصت از دست رفته پارلمان در ایران» نامیده است. اما مسما با اسمی که انتخاب شده، تناسب چندانی ندارد. جزایی اولاً باید در خصوص چرایی انتخاب این عنوان توضیح می داد. منظور از «فرصت از دست رفته» دقیقاً چیست؟ بعد از آن، او می بایست از این می نوشت که این فرصت چرا و چگونه از دست رفت؟ سیر تحولات مفاهیم حول پارلمان و مجلس، که جزایی چنان که پیش تر بیان شد، به نحوی مناسب آن را توضیح می دهد، چه نسبتی با این «فرصت از دست رفته» پیدا می کند؟ منازعات گروه های دخیل در تحولات این مفهوم، چه نقشی در از دست رفتن این فرصت داشتند؟ این ها سؤالاتی است که خواننده با دیدن عنوان کتاب می پرسد و منتظر است تا در حین مطالعه پاسخ آن را بیابد. کتاب اما پاسخ چندان روشنی به این سؤالات ندارد. عنوان انتخاب شده، عنوان جذابی است اما متأسفانه چنان که باید به آن پرداخته نمی شود. در واقع دغدغه اصلی نویسنده مفقود است. از دست رفتن فرصت پارلمان فرضیه ایست که جزایی با انتخاب این عنوان باید آن را اثبات یا رد می کرد. فرضیه از دست رفتن فرصت پارلمان در ایران، علیرغم آن که تا حدی از کتاب غایب است، بنیان تمام مطالب دیگر اوست. بازه تاریخی ای که نویسنده به آن پرداخته است مجالس اول مشروطه بوده و انتخاب عنوان «فرصت» نیز حکایت از آن دارد که او از یک مقطع تاریخی خاص صحبت می کند. مقطعی که مجلس اول مشروطه در آن نقش مهمی ایفا کرده است. او پیش از طرح اصل حرف باید منظور خود را از کاربرد این عبارت روشن می ساخت و نشان می داد که چرا از دیدگاه او فرصتی که در آن بازه خاص زمانی به دست آمد، از دست رفت.
برخلاف پیش فرض جزایی و عنوانی که برای کتابش برگزیده است، برخی نویسندگان در ارزیابی عملکرد مجلس (به ویژه مجلس اول)، نمره قبولی به آن داده و عملکرد آن را درخشان قلمداد کرده اند. از جمله این آثار، می توان به تأکیدات مکرر طباطبایی در «ملت، دولت و حکومت قانون» بر نقش مهم مجلس اول مشروطه در تاریخ معاصر ایران، درک ایشان از «امر ملی» و نیز «کوشش مهم بی سابقه» نمایندگان آن مجلس برای «استقرار حکومت قانون» یاد کرد. لذا آن چه به راحتی پیش فرض نوشته او قرار گرفته است، نیازمند بررسی بیشتر بود. تمام روایت او از تاریخ تحول پارلمان در ایران، باید در خدمت توضیح این فرضیه و ارزیابی آن قرار می گرفت. اما آن چه از مطالعه متن برمی آید آن است که نویسنده هر چند در توضیح ماجرای تحولات مفهوم قانون، قابلیت و عمق نظر خود را نشان می دهد اما به خوبی، قادر به پیوند دادن آن به عنوان کتاب نیست. شاید بشود گفت او نخ های خوبی را برای دوختن لباسی بر قامت فرضیه اش تهیه می کند اما هنگام بافتن این نخ ها و گره زدنشان به یک دیگر سررشته گم می شود. او هر چند در صفحات مربوط به نتیجه گیری تلاش می-کند تا با توضیح این که منازعاتی نظیر مشروطه-مشروعه، مفهوم مجلس و ایضاح آن را از دستور کار مجلس و رسائل مربوطه به حاشیه برد (همان، ص۳۹۷)، به دغدغه عنوان کتاب بازگردد اما توضیحات این بخش با آن چه در فصول قبلی آمده است، ارتباط کاملی برقرار نمی کند.
غرض این که کتاب، به نحوی که باید، حاوی نامی که آن را یدک می کشد، نیست. عنوان کتاب اگر «بررسی تاریخ تحولات مفهوم پارلمان در ایران» (با تکیه بر دوره پیشامشروطه و مشروطه) یا چیزی شبیه به این عنوان بود، رسالت خود را به طور کامل انجام داده بود. اما آن چه جزایی برای عنوان کتابش برگزیده است، چیزی فراتر از روایت گری این تاریخ است. او ظاهراً می خواهد از انحراف این مسیر سخن بگوید. نیتی که چنان که باید به عمل نرسیده است. در واقع آن چه می توانست تلاش درخور تقدیر جزایی را تکمیل کند، آن بود که او با در دست داشتن روش شناسی تاریخ مفاهیم و ابزارهایی که او در ابتدای کتاب به آن می پردازد اما در ادامه از آن غفلت می کند، به شرح دغدغه اصلی اش، یعنی از دست رفتن پارلمان در ایران بپردازد.
واقعیت این است که حقوق عمومی و سیاست در ایران، با گذشت چندین دهه از تأسیس و تدریس این عناوین در دانشگاه ، با فقر آثار تألیفی خواندنی – صرف نظر از ترجمه های خوب و کارآمد- مواجه است. کسانی که نوشته های فارسی این حوزه را دنبال می کنند به این ادعا صحه خواهند گذاشت که سالیانه، تعداد کتاب های جدیدِ شایسته توجه، به ندرت دو رقمی می شود. واکاوی و بررسی دلایل این موضوع قطعاً نه در توان این قلم است و نه مرتبط با این یادداشت، اما در چنین شرایطی، انتشار کتاب «فرصت از دست رفته پارلمان در ایران» نوشته سرکار خانم محدثه جزایی، فرصت مغتنمی برای مطالعه در خصوص یکی از نقاط عطف و بزنگاه های تاریخ صد و چندساله مشروطیت ایران است.
به هر روی، جزایی مسیر خوبی را برای پژوهش هایش گشوده یا در آن قدم گذاشته است. مسیری که می تواند و شایسته است توسط خود او و دیگر اهالی تحقیق، در خصوص تحولات بعدی این مفهوم در دوره پهلوی و مهم تر از آن، در دوره جمهوری اسلامی و هم چنین در خصوص سایر مفاهیم پراهمیت مثل قانون و قانون اساسی ادامه یابد.
* دانشجوی دکتری حقوق عمومی
n.sheidaei۷۲@gmail.com
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: فرصت از دست رفته پارلمان در ایران
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران