۱۰ سال گذشت: زندگی قربانیان تجاوز گروهی دهلی دگرگون شده است
- دیویا آریا
- بیبیسی
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،مادر قربانی، آشا دوی، در تظاهرات خیابانی شرکت داشت
۱۰ سال پیش در همین ماه تجاوز گروهی و قتل در دهلی باعث شد افکار عمومی هند به موضوع خشونت علیه زنان توجه کند، موضوعی که تا پیش از آن در سایه مانده بود.
هشدار: این مطلب حاوی توصیف خشونت جنسی است.
وقتی جیوتی سینگ ۲۳ ساله مورد تجاوز گروهی راننده اتوبوس دهلی و پنج همدستش قرار گرفت این رویداد جهان را تکان داد. رسانهها به او لقب "نیربهایا" یا "دلاور" دادند چون با مهاجمان جنگیده بود اما مهاجمان او را برهنه از اتوبوس بیرون پرت کردند و پس از گذشت دو هفته از این حمله بر اثر شدت جراحات جان باخت.
چیزی نگذشت که ضربه روحی عمومی به خشم تبدیل شد. صدها زن و مرد جوان در دهلی در پی دادخواهی بر آمدند و در میان ماشینهای آبپاش و گازهای اشکآور و اقدامات ضدشورش پلیس انبوهی از جمعیت به تظاهرات پرداختند.
ترس اولین خاطرهٔ من از آن حمله است. یادم میآید با خواندن گزارش آزار و شکنجهٔ هولناک او با تمام وجودم درد و رنج او را حس میکردم. میلهای به داخل بدن او فرو کرده بودند طوری که رودههایش پاره شده بود. من خودم را آدم کارآزموده و سرسختی میدانم که در میان خشونتهای خیابانی دهلی بزرگ شده است اما این اتفاق مرا به وحشت انداخت.
اعتراضات سال ۲۰۱۲ باعث تغییرات قابلتوجهی شد، قوانین به نفع تعاریف وسیعتر و دقیقتر خشونت علیه زنان دگرگون شدند و جریمههایی برای کوتاهی پلیس تعیین شد و مجازاتهای سختگیرانهتری در مورد عاملان خشونت علیه زنان اعمال شد از جمله و به طور مشخص مجازات اعدام.
اما هنوز با گذشت ده سال خطرهای فراوانی زنان هند را تهدید میکند. آمار میزان جرم علیه زنان در دهه گذشته تا ٪۵۰ افزایش پیدا کرده است.
یکی از زنانی که وارد کارزار دادخواهی فاجعه تجاوز به دخترش جیوتی سینگ شد، مادر او آشا دوی بود.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،آشا دوی سال ها برای کسب عدالت برای قاتلان دخترش جنگید و اکنون به دیگران کمک میکند
این حادثه باعث شد به یاد دخترش بنیاد نیربهایا جیوتی یا جیوتی دلاور را ایجاد کند. در قانون هند قربانیان تجاوز و خانوادههای آنها باید ناشناس بمانند اما آشا تصمیم گرفت در سال ۲۰۱۵ نام دخترش را بهطور عمومی اعلام کند. او میگوید:"افرادی که دست به چنین جنایتهای خوفانگیزی میزنند باید شرمسار باشند نه خانوادههای قربانیان".
آشا نه فقط برای دادخواهی دخترش بهپاخاست بلکه حامی عاطفی و عملی بسیاری ازافراد دیگری شد که زندگیشان بر اثر خشونتهای زنستیزانه نابود شده بود. در طول این سالها افراد بسیاری سراغ او آمدند.
- چرا در هند زنان به دار آویخته میشوند؟
- دختر هندی به خاطر پوشیدن شلوار جین کشته شد
- چرا زنان خانهدار هند خودکشی میکنند؟
- جنجال در هند؛ زنان 'زشت' باید جهیزیه بیشتری بدهند
- سر دو زن را در هند برای مقاومت در برابر تجاوز تراشیدند
- دختر نوجوان هندی پس از تجاوز به آتش کشیده شد
در دیدار با او در آپارتمان کوچکش در دهلی به من گفت:"گاهی تنها چیزی که آنها نیاز دارند کورسوی امیدی است که بتوانند ادامه دهند".
"مسیرهای پرپیچوخم امور قضایی هراسآور است بههمین دلیل من کمکهای قانونی و هرچه آموختهام را در اختیار آنها میگذارم".
من با چند نفر از افراد بیشماری که زندگی آنها با زندگی آشا به نحوی درهمآمیخته بود تماس گرفتم.
یکی از آنها سیما کوشواها است که در هنگام مرگ جیوتی دانشجو بوده است و همراه با دوستانش از همان ابتدای ماجرا در اعتراضات دهلی شرکت کردهاند. برخلاف ۲۰ همخوابگاهی دیگر جیوتی که خانوادههای نگران از آنها خواستند به خانه بازگردند سیما در شهر ماند و به تحصیل خود ادامه داد.
او در رشتهٔ حقوق تحصیل میکرد و در جلسات دادگاه جیوتی هم شرکت میکرد. او حس میکرد باید از خانوادهٔ جیوتی برای دادخواهی این ماجرا حمایت کند. سیما در نهایت به تیم حقوقی پیوست که حکم اعدام سال ۲۰۱۳ مجرمان را در سال ۲۰۲۰ قطعی کردند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،سیما کوشواها است که در هنگام مرگ جیوتی دانشجو بوده است با آشا دوی
وقتی در آخرین دقایق جلسهٔ دیوانعالی کشور حکم اعدام مجرمان تصویب شد سیما مستقیم به خانهٔ آشا رفت و پیش از آنکه غرق در اشک اندوه و رهایی شود در برابر تصویر جیوتی زانو زد و به او گفت که به قولش عمل کرده است.
او میگوید:"همهٔ کشور دادگاه را تماشا میکرد، برای همه مهم بود که متجاوزان اعدام شوند".
تصمیم برای تصویب مجازات اعدام برای موارد تجاوز فجیع و تجاوزهای گروهی در سال ۲۰۱۳ بخشی از برنامههای پوپولیستی دولت بود و با افزایش اعتراضات در سراسر کشور این باور نادرست تقویت شد که تجاوزها بهطور معمول کار غریبههایی است که بیسواد و فقیر و بیکار هستند.
شش مردی که مرتکب تجاوز گروهی و قتل میربهایا شده بودند با این توصیف جور درمیآمدند اما آمار نشان میداد که غریبهها نقش مهمی در تجاوزها ندارند.
مرکز دولتی ثبت جرایم هند نشان میدهد در ٪۹۵ از موارد تجاوز قربانیان فرد مهاجم را میشناسند، این افراد فامیل، دوست، همسایه یا همکار این زنان هستند.
یکی از کسانی که به دلیل چنین حملهای خانوادهاش ازهم پاشید پانکاج (نام واقعی او نیست) بود که به خواهر ۱۳سالهاش در مزرعهٔ نزدیک خانه تجاوز کردند و او را کشتند.
پانکاج بود که پیکر او را در مزرعه یافت. لباس غرق در خون او پارهپاره شده بود و جای چندین ضربهٔ چاقو بر بدن او بود و چوب بامبو در گلویش فرو کرده بودند.
حمله به خواهر پانکاج تابستان پیش از تجاور به جیوتی اتفاق افتاد و به همان اندازه هولناک بود. او حس میکرد من باید عمق فاجعهای که روی داده را دریابم بههمین دلیل عکسهایی از پیکر خواهرش پس از حمله را به من نشان داد. تصاویری که هرگز از ذهن من پاک نمیشود.
این فاجعه در روستای دورافتادهای در یکی از استانهای فقیر در شرق هند اتفاق افتاد، دور از پایتخت و خبر آن فقط در روزنامههای محلی منعکس شد.
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
پانکاج در حالی که در خانهٔ محقر او با هم گفتگو میکردیم، گفت:"ماجرای بلایی که بر سر او آوردند هرگز آشکار نشد، هیچ خبری از خشم و دادخواهی نبود. فقط از آدمهایی که میتوانستند تا این حد بیرحم باشند احساس وحشت میکردم".
به دنبال وحشت ضربهٔ روحی از راه رسید. برخلاف جیوتی که متجاوزان همه غریبه بودند هر چهار متجاوز خواهر او که دستگیر شدند را میشناخت. یکی از آنها همسایه و معلمی بود که بعد از مدرسه به او درس میداد.
پانکاج به من گفت:"وقتی پلیس معلم را دستگیر کرد فکر کردم اشتباه شده است چون "گورو" (استاد، معلم) رابطهٔ محترمانهای با شاگردانش داشت".
"فقط وقتی به تجاوز اعتراف کرد و کمک کرد تا چاقوی مورد استفاده در قتل را پیدا کنند باور کردم که مجرم است".
این افراد در دادگاه بدوی در سال ۲۰۱۶ محکوم به اعدام شدند اما با درخواست تجدیدنظر آنها در سال ۲۰۲۱ در دادگاه عالی تبرئه شدند چون هرچند از نظر دادگاه تجاوز فاجعهباری بوده است اما دادستان نتوانسته است "شواهد کافی" علیه متهمان ارائه دهد. هر چهار نفر از جمله معلم بعدها این جرم را انکار کردند.
عدم جمعآوری شواهد کافی و نبود اعترافات دقیق توسط پلیس یکی از دلایل تبرئهٔ مجرمان موارد تجاوز است از جمله مورد ماه گذشته که باعث ناکامی و تهدید بستگان قربانیان تجاوز میشود.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،تمرکز روی تجاوز جنسی در هند از زمان تجاوز گروهی در سال ۲۰۱۲ افزایش یافته است
و این اتفاق برای پانکاج هم افتاد.
او به من گفت:"آنها به بازار ده آمدند و برای خراب کردن زندگیشان مرا تهدید به مرگ کردند".
پانکاج هنوز از پاننشسته است. فقط با بریده روزنامههایی ناامیدانه برای دادخواهی مرگ خواهرش راهی دهلی شده است. این مطلب روزنامه که او به دقت نگهداری کرده بود مطلبی از آشا دوی بود.
برای پانکاج دیدار با آشا گشایش مهمی بود. وکیل عالیرتبهای که برای پروندهٔ جیوتی میجنگید اکنون حکم تبرئهٔ قاتلان خواهرش را به دادگاه عالی کشانده بود.
پانکاج میگوید:"میدانم که دوباره میتوانم برای مجرمان حکم اعدام بگیرم. من به نظام قضایی اعتماد دارم".
توضیح تصویر،سنها جاوال، ۴۵ساله، سکوت رایج دربارهٔ خشونت خانگی را هولناک میداند
نظام قضایی هند شاید کند عمل کند و سرش خیلی شلوغ باشد اما هنوز در مورد پروندههای مربوط به تجاوز به دلیل توجه رسانهها و همدلی عمومی و درخواستهای پاسخگویی خوب عمل میکند. آنچه هنوز در مورد آن نظارت کمی وجود دارد خشونتهای خانگی است که هنوز کمابیش همهگیر است.
خشونت خانگی مهمترین جرم علیه زنان در هند است که موارد گزارش آن چهار برابر موارد تجاوز است.
برای سنها جاوال، ۴۵ساله، سکوت رایج دربارهٔ خشونت خانگی هولناک است.
او به صد زن بیبیسی میگوید شوهرش بارها برای مطالبهٔ جهیزیهٔ بیشتر او را کتک زده است اما ۲۴ دسامبر سال ۲۰۰۰ اتفاق تکاندهندهای افتاد.
او بهخاطر میآورد:"آن شب از شدت خشم نفت روی صورت من ریخت و کبریت کشید و صورت و سینه و بازوهایم سوخت". او جلوی چشم پسر خردسالش میسوخت.
توضیح تصویر،عکسهایی از سنها جاوال پیش از حمله شوهرش
سنها در مدتی که در بیمارستان بستری بود به خانوادهاش میگوید که شوهرش این بلا را بر سرش آورده است اما شوهر آدم مهم و صاحبنفوذی بود و به همین دلیل خانواده او را به پلیس معرفی نکردند. درعوض به فامیل گفتند سنها مرده است.
این ماجرا حتی برای خبرنگاری مثل من که داستانهای فراوانی از خشونتهای خانگی زنان شنیده بودم هولناک بود. چطور ممکن است والدین دختر خود را در چنین موقعیتی وابگذارند؟
خشونتی که سنها تحمل میکرد در چهاردیواری خانهاش ماند اما ۱۲ سال بعد حمله به نیربهایا این وضعیت را تغییر داد.
در سال ۲۰۱۳ از سنها دعوت شد تا در تئاتری به نام نیربهایا و بر مبنای اعترافات نجاتیافتگان از تجاوز شرکت کند. هدف از این کار شکستن دیوار سکوت دربارهٔ خشونت علیه زنان بود.
توضیح تصویر،بارکا باجاج پس از حمله سال ۲۰۱۲ یک خط کمک برای زنان راه اندازی کرد
در چهار سال پس از آن سنها داستان زندگی خود را بر روی صحنه در سراسر جهان برای مردم تعریف کرد. او تنها فرد گروه بود که بازیگر حرفهای نبود.
سنها میگوید:"کار تئاتر به من خیلی چیزها یاد داد و مرا دگرگون کرد".
"پس از اجرای ما تماشاگران میآمدند و ماجراهای شخصی خودشان را تعریف میکردند. این به من کمک میکرد تا بر ضربهٔ روحی که خورده بودم غلبه کنم. دیگر احساس تنهایی نمیکردم".
این تنهایی انسانها در مسیر غلبه بر ضربههای روحی، طلب کمک و یاری از دیگران و نبرد مداوم برای دادخواهی موضوع همیشگی گفتگوهای من بوده است.
بارکا باجاج خط تماس یاریرسانی و امداد به زنان تحت فشار و تهدید بهراه انداخته است. بارکا دانشآموختهٔ روانشناسی و رواندرمانگر اکنون در آمریکا با نجاتیافتگان از آزارهای جنسی کار میکند اما ماجرای نیربهایای نقطهعطفی در زندگی او بود.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،دالیتها پایینترین طبقه اجتماعی در نظامی کاستی هند به شمار میروند
اواخر سال ۲۰۱۲ او به تنهایی با قطار در شمالشرقی هند سفر میکرد و هیچ زن دیگری در کوپهٔ قطار نبود. تمام جزئیات حمله به جیوتی در ذهنش میچرخید و ترس و هراس دلش را میآشفت. تصمیم گرفت همانطور که کفش به پا داشت بخوابد و اسپری فلفل را هم دمدست نگه دارد. او متوجه شد اگر مشکلی برای او پیش بیاید هیچ خط یاریرسانی و امداد به این منظور وجود ندارد.
او در تماس ویدئویی با من از شهر پونا در هند میگوید:"تصور چنین شرایطی باعث شد ترسهای من تبدیل به ایدهای سازنده شود. دیگر هیچچیز نمیتوانست جلوی مرا بگیرد".
هرچند این خطر برای کمک و یاری در برابر تجاوز غریبهها ایجاد شده بود اما در ۹ سال گذشته او بیشتر وقت خود را به پاسخگویی زنانی گذرانده است که در پی رهایی از خشونتهای خانگی بودهاند.
بارکا میگوید:"آنچه ما نیاز داریم زیرساختهای دولتی قدرتمندتر در حمایت از زنانی است که زندگیهای مشترک آزارگرانه و خشونتبار را ترک میکنند و مشاوران حقوقی و وکلایی که با هزینهٔ معقول هنگام امور دادگاهی و حقوقی بتوانند همراه آنها باشند".
نبردهای گستردهتر و سیستماتیک پیش رو دلیل رو آوردن سیما به دنیای سیاست شده است.
اوایل امسال سیما به حزب باهوجان ساماج پیوسته است که برای حقوق دالیتها میجنگد، پایینترین رده سیستم کاستی هند که با تبعیض گستردهای روبهرو هستند. سیما که خودش دالیت است مبارزی در راه دادخواهی است بهویژه عدالت جنسی و در تلاش برای احقاق حقوق برابر در جامعه است. او امیدوار است بهعنوان سیاستمدار بتواند در ایجاد برابری طبقاتی و جنسیتی مؤثرتر باشد.
او میگوید:"خشونت جنسی یکی از مسائل است اما نابرابری در جامعه خانوادهها را دربرگرفته است و ساختارهای ازدواج و سیاست و ... همه باید تغییر کند".
مادر نیربهایا، آشا دوی قبول دارد که تغییر اساسی برای امنیت زنان به سختی روی خواهد داد.
او میگوید:"ما فکر میکنیم اوضاع را برای دختران دیگر تغییر میدهیم اما هیچ کاری از دست ما برنمیآید".
او هیچ دید مثبتی به پلیس و وکلای دولتی ندارد و جریانهای دادگاهی و حقوقی پیچیده است و به دشواری میتوان از پیچوخمهای دشوار آن عبور کرد. عبور او از این مسیر خیلی چیزها به او یاد داده است.
او میگوید:"من تحصیلکرده نیستم اما اهل مبارزه هستم و برای دادخواهی خون دخترم میجنگم".
"شنیدن رنج و درد دیگران اثر روحی عمیقی میگذارد اما احساس آرامش میکنم که میتوانم به آنها کمک کنم تا در مسیر طولانی و بییاور برای دادخواهی تنها نباشند، همانطور که من هم در مسیر دادخواهی یاورانی داشتهام".
- دیویا آریا
- بیبیسی
۱۰ سال پیش در همین ماه تجاوز گروهی و قتل در دهلی باعث شد افکار عمومی هند به موضوع خشونت علیه زنان توجه کند، موضوعی که تا پیش از آن در سایه مانده بود.
هشدار: این مطلب حاوی توصیف خشونت جنسی است.
وقتی جیوتی سینگ ۲۳ ساله مورد تجاوز گروهی راننده اتوبوس دهلی و پنج همدستش قرار گرفت این رویداد جهان را تکان داد. رسانهها به او لقب "نیربهایا" یا "دلاور" دادند چون با مهاجمان جنگیده بود اما مهاجمان او را برهنه از اتوبوس بیرون پرت کردند و پس از گذشت دو هفته از این حمله بر اثر شدت جراحات جان باخت.
چیزی نگذشت که ضربه روحی عمومی به خشم تبدیل شد. صدها زن و مرد جوان در دهلی در پی دادخواهی بر آمدند و در میان ماشینهای آبپاش و گازهای اشکآور و اقدامات ضدشورش پلیس انبوهی از جمعیت به تظاهرات پرداختند.
ترس اولین خاطرهٔ من از آن حمله است. یادم میآید با خواندن گزارش آزار و شکنجهٔ هولناک او با تمام وجودم درد و رنج او را حس میکردم. میلهای به داخل بدن او فرو کرده بودند طوری که رودههایش پاره شده بود. من خودم را آدم کارآزموده و سرسختی میدانم که در میان خشونتهای خیابانی دهلی بزرگ شده است اما این اتفاق مرا به وحشت انداخت.
اعتراضات سال ۲۰۱۲ باعث تغییرات قابلتوجهی شد، قوانین به نفع تعاریف وسیعتر و دقیقتر خشونت علیه زنان دگرگون شدند و جریمههایی برای کوتاهی پلیس تعیین شد و مجازاتهای سختگیرانهتری در مورد عاملان خشونت علیه زنان اعمال شد از جمله و به طور مشخص مجازات اعدام.
اما هنوز با گذشت ده سال خطرهای فراوانی زنان هند را تهدید میکند. آمار میزان جرم علیه زنان در دهه گذشته تا ٪۵۰ افزایش پیدا کرده است.
یکی از زنانی که وارد کارزار دادخواهی فاجعه تجاوز به دخترش جیوتی سینگ شد، مادر او آشا دوی بود.
این حادثه باعث شد به یاد دخترش بنیاد نیربهایا جیوتی یا جیوتی دلاور را ایجاد کند. در قانون هند قربانیان تجاوز و خانوادههای آنها باید ناشناس بمانند اما آشا تصمیم گرفت در سال ۲۰۱۵ نام دخترش را بهطور عمومی اعلام کند. او میگوید:"افرادی که دست به چنین جنایتهای خوفانگیزی میزنند باید شرمسار باشند نه خانوادههای قربانیان".
آشا نه فقط برای دادخواهی دخترش بهپاخاست بلکه حامی عاطفی و عملی بسیاری ازافراد دیگری شد که زندگیشان بر اثر خشونتهای زنستیزانه نابود شده بود. در طول این سالها افراد بسیاری سراغ او آمدند.
در دیدار با او در آپارتمان کوچکش در دهلی به من گفت:"گاهی تنها چیزی که آنها نیاز دارند کورسوی امیدی است که بتوانند ادامه دهند".
"مسیرهای پرپیچوخم امور قضایی هراسآور است بههمین دلیل من کمکهای قانونی و هرچه آموختهام را در اختیار آنها میگذارم".
من با چند نفر از افراد بیشماری که زندگی آنها با زندگی آشا به نحوی درهمآمیخته بود تماس گرفتم.
یکی از آنها سیما کوشواها است که در هنگام مرگ جیوتی دانشجو بوده است و همراه با دوستانش از همان ابتدای ماجرا در اعتراضات دهلی شرکت کردهاند. برخلاف ۲۰ همخوابگاهی دیگر جیوتی که خانوادههای نگران از آنها خواستند به خانه بازگردند سیما در شهر ماند و به تحصیل خود ادامه داد.
او در رشتهٔ حقوق تحصیل میکرد و در جلسات دادگاه جیوتی هم شرکت میکرد. او حس میکرد باید از خانوادهٔ جیوتی برای دادخواهی این ماجرا حمایت کند. سیما در نهایت به تیم حقوقی پیوست که حکم اعدام سال ۲۰۱۳ مجرمان را در سال ۲۰۲۰ قطعی کردند.
وقتی در آخرین دقایق جلسهٔ دیوانعالی کشور حکم اعدام مجرمان تصویب شد سیما مستقیم به خانهٔ آشا رفت و پیش از آنکه غرق در اشک اندوه و رهایی شود در برابر تصویر جیوتی زانو زد و به او گفت که به قولش عمل کرده است.
او میگوید:"همهٔ کشور دادگاه را تماشا میکرد، برای همه مهم بود که متجاوزان اعدام شوند".
تصمیم برای تصویب مجازات اعدام برای موارد تجاوز فجیع و تجاوزهای گروهی در سال ۲۰۱۳ بخشی از برنامههای پوپولیستی دولت بود و با افزایش اعتراضات در سراسر کشور این باور نادرست تقویت شد که تجاوزها بهطور معمول کار غریبههایی است که بیسواد و فقیر و بیکار هستند.
شش مردی که مرتکب تجاوز گروهی و قتل میربهایا شده بودند با این توصیف جور درمیآمدند اما آمار نشان میداد که غریبهها نقش مهمی در تجاوزها ندارند.
مرکز دولتی ثبت جرایم هند نشان میدهد در ٪۹۵ از موارد تجاوز قربانیان فرد مهاجم را میشناسند، این افراد فامیل، دوست، همسایه یا همکار این زنان هستند.
یکی از کسانی که به دلیل چنین حملهای خانوادهاش ازهم پاشید پانکاج (نام واقعی او نیست) بود که به خواهر ۱۳سالهاش در مزرعهٔ نزدیک خانه تجاوز کردند و او را کشتند.
پانکاج بود که پیکر او را در مزرعه یافت. لباس غرق در خون او پارهپاره شده بود و جای چندین ضربهٔ چاقو بر بدن او بود و چوب بامبو در گلویش فرو کرده بودند.
حمله به خواهر پانکاج تابستان پیش از تجاور به جیوتی اتفاق افتاد و به همان اندازه هولناک بود. او حس میکرد من باید عمق فاجعهای که روی داده را دریابم بههمین دلیل عکسهایی از پیکر خواهرش پس از حمله را به من نشان داد. تصاویری که هرگز از ذهن من پاک نمیشود.
این فاجعه در روستای دورافتادهای در یکی از استانهای فقیر در شرق هند اتفاق افتاد، دور از پایتخت و خبر آن فقط در روزنامههای محلی منعکس شد.
پانکاج در حالی که در خانهٔ محقر او با هم گفتگو میکردیم، گفت:"ماجرای بلایی که بر سر او آوردند هرگز آشکار نشد، هیچ خبری از خشم و دادخواهی نبود. فقط از آدمهایی که میتوانستند تا این حد بیرحم باشند احساس وحشت میکردم".
به دنبال وحشت ضربهٔ روحی از راه رسید. برخلاف جیوتی که متجاوزان همه غریبه بودند هر چهار متجاوز خواهر او که دستگیر شدند را میشناخت. یکی از آنها همسایه و معلمی بود که بعد از مدرسه به او درس میداد.
پانکاج به من گفت:"وقتی پلیس معلم را دستگیر کرد فکر کردم اشتباه شده است چون "گورو" (استاد، معلم) رابطهٔ محترمانهای با شاگردانش داشت".
"فقط وقتی به تجاوز اعتراف کرد و کمک کرد تا چاقوی مورد استفاده در قتل را پیدا کنند باور کردم که مجرم است".
این افراد در دادگاه بدوی در سال ۲۰۱۶ محکوم به اعدام شدند اما با درخواست تجدیدنظر آنها در سال ۲۰۲۱ در دادگاه عالی تبرئه شدند چون هرچند از نظر دادگاه تجاوز فاجعهباری بوده است اما دادستان نتوانسته است "شواهد کافی" علیه متهمان ارائه دهد. هر چهار نفر از جمله معلم بعدها این جرم را انکار کردند.
عدم جمعآوری شواهد کافی و نبود اعترافات دقیق توسط پلیس یکی از دلایل تبرئهٔ مجرمان موارد تجاوز است از جمله مورد ماه گذشته که باعث ناکامی و تهدید بستگان قربانیان تجاوز میشود.
و این اتفاق برای پانکاج هم افتاد.
او به من گفت:"آنها به بازار ده آمدند و برای خراب کردن زندگیشان مرا تهدید به مرگ کردند".
پانکاج هنوز از پاننشسته است. فقط با بریده روزنامههایی ناامیدانه برای دادخواهی مرگ خواهرش راهی دهلی شده است. این مطلب روزنامه که او به دقت نگهداری کرده بود مطلبی از آشا دوی بود.
برای پانکاج دیدار با آشا گشایش مهمی بود. وکیل عالیرتبهای که برای پروندهٔ جیوتی میجنگید اکنون حکم تبرئهٔ قاتلان خواهرش را به دادگاه عالی کشانده بود.
پانکاج میگوید:"میدانم که دوباره میتوانم برای مجرمان حکم اعدام بگیرم. من به نظام قضایی اعتماد دارم".
نظام قضایی هند شاید کند عمل کند و سرش خیلی شلوغ باشد اما هنوز در مورد پروندههای مربوط به تجاوز به دلیل توجه رسانهها و همدلی عمومی و درخواستهای پاسخگویی خوب عمل میکند. آنچه هنوز در مورد آن نظارت کمی وجود دارد خشونتهای خانگی است که هنوز کمابیش همهگیر است.
خشونت خانگی مهمترین جرم علیه زنان در هند است که موارد گزارش آن چهار برابر موارد تجاوز است.
برای سنها جاوال، ۴۵ساله، سکوت رایج دربارهٔ خشونت خانگی هولناک است.
او به صد زن بیبیسی میگوید شوهرش بارها برای مطالبهٔ جهیزیهٔ بیشتر او را کتک زده است اما ۲۴ دسامبر سال ۲۰۰۰ اتفاق تکاندهندهای افتاد.
او بهخاطر میآورد:"آن شب از شدت خشم نفت روی صورت من ریخت و کبریت کشید و صورت و سینه و بازوهایم سوخت". او جلوی چشم پسر خردسالش میسوخت.
سنها در مدتی که در بیمارستان بستری بود به خانوادهاش میگوید که شوهرش این بلا را بر سرش آورده است اما شوهر آدم مهم و صاحبنفوذی بود و به همین دلیل خانواده او را به پلیس معرفی نکردند. درعوض به فامیل گفتند سنها مرده است.
این ماجرا حتی برای خبرنگاری مثل من که داستانهای فراوانی از خشونتهای خانگی زنان شنیده بودم هولناک بود. چطور ممکن است والدین دختر خود را در چنین موقعیتی وابگذارند؟
خشونتی که سنها تحمل میکرد در چهاردیواری خانهاش ماند اما ۱۲ سال بعد حمله به نیربهایا این وضعیت را تغییر داد.
در سال ۲۰۱۳ از سنها دعوت شد تا در تئاتری به نام نیربهایا و بر مبنای اعترافات نجاتیافتگان از تجاوز شرکت کند. هدف از این کار شکستن دیوار سکوت دربارهٔ خشونت علیه زنان بود.
در چهار سال پس از آن سنها داستان زندگی خود را بر روی صحنه در سراسر جهان برای مردم تعریف کرد. او تنها فرد گروه بود که بازیگر حرفهای نبود.
سنها میگوید:"کار تئاتر به من خیلی چیزها یاد داد و مرا دگرگون کرد".
"پس از اجرای ما تماشاگران میآمدند و ماجراهای شخصی خودشان را تعریف میکردند. این به من کمک میکرد تا بر ضربهٔ روحی که خورده بودم غلبه کنم. دیگر احساس تنهایی نمیکردم".
این تنهایی انسانها در مسیر غلبه بر ضربههای روحی، طلب کمک و یاری از دیگران و نبرد مداوم برای دادخواهی موضوع همیشگی گفتگوهای من بوده است.
بارکا باجاج خط تماس یاریرسانی و امداد به زنان تحت فشار و تهدید بهراه انداخته است. بارکا دانشآموختهٔ روانشناسی و رواندرمانگر اکنون در آمریکا با نجاتیافتگان از آزارهای جنسی کار میکند اما ماجرای نیربهایای نقطهعطفی در زندگی او بود.
اواخر سال ۲۰۱۲ او به تنهایی با قطار در شمالشرقی هند سفر میکرد و هیچ زن دیگری در کوپهٔ قطار نبود. تمام جزئیات حمله به جیوتی در ذهنش میچرخید و ترس و هراس دلش را میآشفت. تصمیم گرفت همانطور که کفش به پا داشت بخوابد و اسپری فلفل را هم دمدست نگه دارد. او متوجه شد اگر مشکلی برای او پیش بیاید هیچ خط یاریرسانی و امداد به این منظور وجود ندارد.
او در تماس ویدئویی با من از شهر پونا در هند میگوید:"تصور چنین شرایطی باعث شد ترسهای من تبدیل به ایدهای سازنده شود. دیگر هیچچیز نمیتوانست جلوی مرا بگیرد".
هرچند این خطر برای کمک و یاری در برابر تجاوز غریبهها ایجاد شده بود اما در ۹ سال گذشته او بیشتر وقت خود را به پاسخگویی زنانی گذرانده است که در پی رهایی از خشونتهای خانگی بودهاند.
بارکا میگوید:"آنچه ما نیاز داریم زیرساختهای دولتی قدرتمندتر در حمایت از زنانی است که زندگیهای مشترک آزارگرانه و خشونتبار را ترک میکنند و مشاوران حقوقی و وکلایی که با هزینهٔ معقول هنگام امور دادگاهی و حقوقی بتوانند همراه آنها باشند".
نبردهای گستردهتر و سیستماتیک پیش رو دلیل رو آوردن سیما به دنیای سیاست شده است.
اوایل امسال سیما به حزب باهوجان ساماج پیوسته است که برای حقوق دالیتها میجنگد، پایینترین رده سیستم کاستی هند که با تبعیض گستردهای روبهرو هستند. سیما که خودش دالیت است مبارزی در راه دادخواهی است بهویژه عدالت جنسی و در تلاش برای احقاق حقوق برابر در جامعه است. او امیدوار است بهعنوان سیاستمدار بتواند در ایجاد برابری طبقاتی و جنسیتی مؤثرتر باشد.
او میگوید:"خشونت جنسی یکی از مسائل است اما نابرابری در جامعه خانوادهها را دربرگرفته است و ساختارهای ازدواج و سیاست و ... همه باید تغییر کند".
مادر نیربهایا، آشا دوی قبول دارد که تغییر اساسی برای امنیت زنان به سختی روی خواهد داد.
او میگوید:"ما فکر میکنیم اوضاع را برای دختران دیگر تغییر میدهیم اما هیچ کاری از دست ما برنمیآید".
او هیچ دید مثبتی به پلیس و وکلای دولتی ندارد و جریانهای دادگاهی و حقوقی پیچیده است و به دشواری میتوان از پیچوخمهای دشوار آن عبور کرد. عبور او از این مسیر خیلی چیزها به او یاد داده است.
او میگوید:"من تحصیلکرده نیستم اما اهل مبارزه هستم و برای دادخواهی خون دخترم میجنگم".
"شنیدن رنج و درد دیگران اثر روحی عمیقی میگذارد اما احساس آرامش میکنم که میتوانم به آنها کمک کنم تا در مسیر طولانی و بییاور برای دادخواهی تنها نباشند، همانطور که من هم در مسیر دادخواهی یاورانی داشتهام".
- دیویا آریا
- بیبیسی
۱۰ سال پیش در همین ماه تجاوز گروهی و قتل در دهلی باعث شد افکار عمومی هند به موضوع خشونت علیه زنان توجه کند، موضوعی که تا پیش از آن در سایه مانده بود.
هشدار: این مطلب حاوی توصیف خشونت جنسی است.
وقتی جیوتی سینگ ۲۳ ساله مورد تجاوز گروهی راننده اتوبوس دهلی و پنج همدستش قرار گرفت این رویداد جهان را تکان داد. رسانهها به او لقب "نیربهایا" یا "دلاور" دادند چون با مهاجمان جنگیده بود اما مهاجمان او را برهنه از اتوبوس بیرون پرت کردند و پس از گذشت دو هفته از این حمله بر اثر شدت جراحات جان باخت.
چیزی نگذشت که ضربه روحی عمومی به خشم تبدیل شد. صدها زن و مرد جوان در دهلی در پی دادخواهی بر آمدند و در میان ماشینهای آبپاش و گازهای اشکآور و اقدامات ضدشورش پلیس انبوهی از جمعیت به تظاهرات پرداختند.
ترس اولین خاطرهٔ من از آن حمله است. یادم میآید با خواندن گزارش آزار و شکنجهٔ هولناک او با تمام وجودم درد و رنج او را حس میکردم. میلهای به داخل بدن او فرو کرده بودند طوری که رودههایش پاره شده بود. من خودم را آدم کارآزموده و سرسختی میدانم که در میان خشونتهای خیابانی دهلی بزرگ شده است اما این اتفاق مرا به وحشت انداخت.
اعتراضات سال ۲۰۱۲ باعث تغییرات قابلتوجهی شد، قوانین به نفع تعاریف وسیعتر و دقیقتر خشونت علیه زنان دگرگون شدند و جریمههایی برای کوتاهی پلیس تعیین شد و مجازاتهای سختگیرانهتری در مورد عاملان خشونت علیه زنان اعمال شد از جمله و به طور مشخص مجازات اعدام.
اما هنوز با گذشت ده سال خطرهای فراوانی زنان هند را تهدید میکند. آمار میزان جرم علیه زنان در دهه گذشته تا ٪۵۰ افزایش پیدا کرده است.
یکی از زنانی که وارد کارزار دادخواهی فاجعه تجاوز به دخترش جیوتی سینگ شد، مادر او آشا دوی بود.
این حادثه باعث شد به یاد دخترش بنیاد نیربهایا جیوتی یا جیوتی دلاور را ایجاد کند. در قانون هند قربانیان تجاوز و خانوادههای آنها باید ناشناس بمانند اما آشا تصمیم گرفت در سال ۲۰۱۵ نام دخترش را بهطور عمومی اعلام کند. او میگوید:"افرادی که دست به چنین جنایتهای خوفانگیزی میزنند باید شرمسار باشند نه خانوادههای قربانیان".
آشا نه فقط برای دادخواهی دخترش بهپاخاست بلکه حامی عاطفی و عملی بسیاری ازافراد دیگری شد که زندگیشان بر اثر خشونتهای زنستیزانه نابود شده بود. در طول این سالها افراد بسیاری سراغ او آمدند.
در دیدار با او در آپارتمان کوچکش در دهلی به من گفت:"گاهی تنها چیزی که آنها نیاز دارند کورسوی امیدی است که بتوانند ادامه دهند".
"مسیرهای پرپیچوخم امور قضایی هراسآور است بههمین دلیل من کمکهای قانونی و هرچه آموختهام را در اختیار آنها میگذارم".
من با چند نفر از افراد بیشماری که زندگی آنها با زندگی آشا به نحوی درهمآمیخته بود تماس گرفتم.
یکی از آنها سیما کوشواها است که در هنگام مرگ جیوتی دانشجو بوده است و همراه با دوستانش از همان ابتدای ماجرا در اعتراضات دهلی شرکت کردهاند. برخلاف ۲۰ همخوابگاهی دیگر جیوتی که خانوادههای نگران از آنها خواستند به خانه بازگردند سیما در شهر ماند و به تحصیل خود ادامه داد.
او در رشتهٔ حقوق تحصیل میکرد و در جلسات دادگاه جیوتی هم شرکت میکرد. او حس میکرد باید از خانوادهٔ جیوتی برای دادخواهی این ماجرا حمایت کند. سیما در نهایت به تیم حقوقی پیوست که حکم اعدام سال ۲۰۱۳ مجرمان را در سال ۲۰۲۰ قطعی کردند.
وقتی در آخرین دقایق جلسهٔ دیوانعالی کشور حکم اعدام مجرمان تصویب شد سیما مستقیم به خانهٔ آشا رفت و پیش از آنکه غرق در اشک اندوه و رهایی شود در برابر تصویر جیوتی زانو زد و به او گفت که به قولش عمل کرده است.
او میگوید:"همهٔ کشور دادگاه را تماشا میکرد، برای همه مهم بود که متجاوزان اعدام شوند".
تصمیم برای تصویب مجازات اعدام برای موارد تجاوز فجیع و تجاوزهای گروهی در سال ۲۰۱۳ بخشی از برنامههای پوپولیستی دولت بود و با افزایش اعتراضات در سراسر کشور این باور نادرست تقویت شد که تجاوزها بهطور معمول کار غریبههایی است که بیسواد و فقیر و بیکار هستند.
شش مردی که مرتکب تجاوز گروهی و قتل میربهایا شده بودند با این توصیف جور درمیآمدند اما آمار نشان میداد که غریبهها نقش مهمی در تجاوزها ندارند.
مرکز دولتی ثبت جرایم هند نشان میدهد در ٪۹۵ از موارد تجاوز قربانیان فرد مهاجم را میشناسند، این افراد فامیل، دوست، همسایه یا همکار این زنان هستند.
یکی از کسانی که به دلیل چنین حملهای خانوادهاش ازهم پاشید پانکاج (نام واقعی او نیست) بود که به خواهر ۱۳سالهاش در مزرعهٔ نزدیک خانه تجاوز کردند و او را کشتند.
پانکاج بود که پیکر او را در مزرعه یافت. لباس غرق در خون او پارهپاره شده بود و جای چندین ضربهٔ چاقو بر بدن او بود و چوب بامبو در گلویش فرو کرده بودند.
حمله به خواهر پانکاج تابستان پیش از تجاور به جیوتی اتفاق افتاد و به همان اندازه هولناک بود. او حس میکرد من باید عمق فاجعهای که روی داده را دریابم بههمین دلیل عکسهایی از پیکر خواهرش پس از حمله را به من نشان داد. تصاویری که هرگز از ذهن من پاک نمیشود.
این فاجعه در روستای دورافتادهای در یکی از استانهای فقیر در شرق هند اتفاق افتاد، دور از پایتخت و خبر آن فقط در روزنامههای محلی منعکس شد.
پانکاج در حالی که در خانهٔ محقر او با هم گفتگو میکردیم، گفت:"ماجرای بلایی که بر سر او آوردند هرگز آشکار نشد، هیچ خبری از خشم و دادخواهی نبود. فقط از آدمهایی که میتوانستند تا این حد بیرحم باشند احساس وحشت میکردم".
به دنبال وحشت ضربهٔ روحی از راه رسید. برخلاف جیوتی که متجاوزان همه غریبه بودند هر چهار متجاوز خواهر او که دستگیر شدند را میشناخت. یکی از آنها همسایه و معلمی بود که بعد از مدرسه به او درس میداد.
پانکاج به من گفت:"وقتی پلیس معلم را دستگیر کرد فکر کردم اشتباه شده است چون "گورو" (استاد، معلم) رابطهٔ محترمانهای با شاگردانش داشت".
"فقط وقتی به تجاوز اعتراف کرد و کمک کرد تا چاقوی مورد استفاده در قتل را پیدا کنند باور کردم که مجرم است".
این افراد در دادگاه بدوی در سال ۲۰۱۶ محکوم به اعدام شدند اما با درخواست تجدیدنظر آنها در سال ۲۰۲۱ در دادگاه عالی تبرئه شدند چون هرچند از نظر دادگاه تجاوز فاجعهباری بوده است اما دادستان نتوانسته است "شواهد کافی" علیه متهمان ارائه دهد. هر چهار نفر از جمله معلم بعدها این جرم را انکار کردند.
عدم جمعآوری شواهد کافی و نبود اعترافات دقیق توسط پلیس یکی از دلایل تبرئهٔ مجرمان موارد تجاوز است از جمله مورد ماه گذشته که باعث ناکامی و تهدید بستگان قربانیان تجاوز میشود.
و این اتفاق برای پانکاج هم افتاد.
او به من گفت:"آنها به بازار ده آمدند و برای خراب کردن زندگیشان مرا تهدید به مرگ کردند".
پانکاج هنوز از پاننشسته است. فقط با بریده روزنامههایی ناامیدانه برای دادخواهی مرگ خواهرش راهی دهلی شده است. این مطلب روزنامه که او به دقت نگهداری کرده بود مطلبی از آشا دوی بود.
برای پانکاج دیدار با آشا گشایش مهمی بود. وکیل عالیرتبهای که برای پروندهٔ جیوتی میجنگید اکنون حکم تبرئهٔ قاتلان خواهرش را به دادگاه عالی کشانده بود.
پانکاج میگوید:"میدانم که دوباره میتوانم برای مجرمان حکم اعدام بگیرم. من به نظام قضایی اعتماد دارم".
نظام قضایی هند شاید کند عمل کند و سرش خیلی شلوغ باشد اما هنوز در مورد پروندههای مربوط به تجاوز به دلیل توجه رسانهها و همدلی عمومی و درخواستهای پاسخگویی خوب عمل میکند. آنچه هنوز در مورد آن نظارت کمی وجود دارد خشونتهای خانگی است که هنوز کمابیش همهگیر است.
خشونت خانگی مهمترین جرم علیه زنان در هند است که موارد گزارش آن چهار برابر موارد تجاوز است.
برای سنها جاوال، ۴۵ساله، سکوت رایج دربارهٔ خشونت خانگی هولناک است.
او به صد زن بیبیسی میگوید شوهرش بارها برای مطالبهٔ جهیزیهٔ بیشتر او را کتک زده است اما ۲۴ دسامبر سال ۲۰۰۰ اتفاق تکاندهندهای افتاد.
او بهخاطر میآورد:"آن شب از شدت خشم نفت روی صورت من ریخت و کبریت کشید و صورت و سینه و بازوهایم سوخت". او جلوی چشم پسر خردسالش میسوخت.
سنها در مدتی که در بیمارستان بستری بود به خانوادهاش میگوید که شوهرش این بلا را بر سرش آورده است اما شوهر آدم مهم و صاحبنفوذی بود و به همین دلیل خانواده او را به پلیس معرفی نکردند. درعوض به فامیل گفتند سنها مرده است.
این ماجرا حتی برای خبرنگاری مثل من که داستانهای فراوانی از خشونتهای خانگی زنان شنیده بودم هولناک بود. چطور ممکن است والدین دختر خود را در چنین موقعیتی وابگذارند؟
خشونتی که سنها تحمل میکرد در چهاردیواری خانهاش ماند اما ۱۲ سال بعد حمله به نیربهایا این وضعیت را تغییر داد.
در سال ۲۰۱۳ از سنها دعوت شد تا در تئاتری به نام نیربهایا و بر مبنای اعترافات نجاتیافتگان از تجاوز شرکت کند. هدف از این کار شکستن دیوار سکوت دربارهٔ خشونت علیه زنان بود.
در چهار سال پس از آن سنها داستان زندگی خود را بر روی صحنه در سراسر جهان برای مردم تعریف کرد. او تنها فرد گروه بود که بازیگر حرفهای نبود.
سنها میگوید:"کار تئاتر به من خیلی چیزها یاد داد و مرا دگرگون کرد".
"پس از اجرای ما تماشاگران میآمدند و ماجراهای شخصی خودشان را تعریف میکردند. این به من کمک میکرد تا بر ضربهٔ روحی که خورده بودم غلبه کنم. دیگر احساس تنهایی نمیکردم".
این تنهایی انسانها در مسیر غلبه بر ضربههای روحی، طلب کمک و یاری از دیگران و نبرد مداوم برای دادخواهی موضوع همیشگی گفتگوهای من بوده است.
بارکا باجاج خط تماس یاریرسانی و امداد به زنان تحت فشار و تهدید بهراه انداخته است. بارکا دانشآموختهٔ روانشناسی و رواندرمانگر اکنون در آمریکا با نجاتیافتگان از آزارهای جنسی کار میکند اما ماجرای نیربهایای نقطهعطفی در زندگی او بود.
اواخر سال ۲۰۱۲ او به تنهایی با قطار در شمالشرقی هند سفر میکرد و هیچ زن دیگری در کوپهٔ قطار نبود. تمام جزئیات حمله به جیوتی در ذهنش میچرخید و ترس و هراس دلش را میآشفت. تصمیم گرفت همانطور که کفش به پا داشت بخوابد و اسپری فلفل را هم دمدست نگه دارد. او متوجه شد اگر مشکلی برای او پیش بیاید هیچ خط یاریرسانی و امداد به این منظور وجود ندارد.
او در تماس ویدئویی با من از شهر پونا در هند میگوید:"تصور چنین شرایطی باعث شد ترسهای من تبدیل به ایدهای سازنده شود. دیگر هیچچیز نمیتوانست جلوی مرا بگیرد".
هرچند این خطر برای کمک و یاری در برابر تجاوز غریبهها ایجاد شده بود اما در ۹ سال گذشته او بیشتر وقت خود را به پاسخگویی زنانی گذرانده است که در پی رهایی از خشونتهای خانگی بودهاند.
بارکا میگوید:"آنچه ما نیاز داریم زیرساختهای دولتی قدرتمندتر در حمایت از زنانی است که زندگیهای مشترک آزارگرانه و خشونتبار را ترک میکنند و مشاوران حقوقی و وکلایی که با هزینهٔ معقول هنگام امور دادگاهی و حقوقی بتوانند همراه آنها باشند".
نبردهای گستردهتر و سیستماتیک پیش رو دلیل رو آوردن سیما به دنیای سیاست شده است.
اوایل امسال سیما به حزب باهوجان ساماج پیوسته است که برای حقوق دالیتها میجنگد، پایینترین رده سیستم کاستی هند که با تبعیض گستردهای روبهرو هستند. سیما که خودش دالیت است مبارزی در راه دادخواهی است بهویژه عدالت جنسی و در تلاش برای احقاق حقوق برابر در جامعه است. او امیدوار است بهعنوان سیاستمدار بتواند در ایجاد برابری طبقاتی و جنسیتی مؤثرتر باشد.
او میگوید:"خشونت جنسی یکی از مسائل است اما نابرابری در جامعه خانوادهها را دربرگرفته است و ساختارهای ازدواج و سیاست و ... همه باید تغییر کند".
مادر نیربهایا، آشا دوی قبول دارد که تغییر اساسی برای امنیت زنان به سختی روی خواهد داد.
او میگوید:"ما فکر میکنیم اوضاع را برای دختران دیگر تغییر میدهیم اما هیچ کاری از دست ما برنمیآید".
او هیچ دید مثبتی به پلیس و وکلای دولتی ندارد و جریانهای دادگاهی و حقوقی پیچیده است و به دشواری میتوان از پیچوخمهای دشوار آن عبور کرد. عبور او از این مسیر خیلی چیزها به او یاد داده است.
او میگوید:"من تحصیلکرده نیستم اما اهل مبارزه هستم و برای دادخواهی خون دخترم میجنگم".
"شنیدن رنج و درد دیگران اثر روحی عمیقی میگذارد اما احساس آرامش میکنم که میتوانم به آنها کمک کنم تا در مسیر طولانی و بییاور برای دادخواهی تنها نباشند، همانطور که من هم در مسیر دادخواهی یاورانی داشتهام".
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ۱۰ سال گذشت: زندگی قربانیان تجاوز گروهی دهلی دگرگون شده است