تفسیر دو کلمه که دو سال طول کشید!
امروز ۲۰ آذر، مصادف با سالروز شهادت آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب است. آیتالله دستغیب بیشتر به سبب درس اخلاق و کتابهای فراوان اخلاقی او شناخته شده است. گناهان کبیره، قلب سلیم، داستانهای شگفت از جمله آثار سید عبدالحسین دستغیب است. او در مبارزات انقلاب اسلامی نقش فعالی داشت و پس از انقلاب به امامت جمعه شیراز منصوب شد. در آذر ۱۳۶۰، پس از اقامه نماز جمعه در یک حمله تروریستی توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید و سومین شهید محراب نام گرفت. به همین مناسبت با حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدابراهیم دستغیب، نوه آن مرحوم همصحبت شدیم که متن آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ به عنوان پرسش نخست درباره ابعاد شخصیتی شهید دستغیب توضیح بفرمایید.
حقیقتاً صحبت کردن درباره شهید دستغیب کار بسیاری دشواری است، علی الخصوص در موقعیتی که انسان میخواهد در یک زمان محدودی درباره وجود عزیز و بزرگی مثل شهید دستغیب صحبت کند. شاید برای بسیاری از افرادی که با شهید دستغیب مأنوس بودند و همراه ایشان عمری سپری کرده بودند، باعث تعجب باشد که چطور این فرد میتواند جمع اضداد باشد. مثلا تصور بفرمایید یک حلم و صبر بسیار، چطور میتواند با شجاعت بسیار زیاد بسازد. یک نفر همه عمرش در مقابل مصائب و مصیبتها و رنجهای متفاوت که روزگار برایش پیش میآورد صبوری بکند، از طرف دیگر آنچنان شجاع باشد که از آنچه که درست میداند قدمی کوتاه نیاید.
یک خاطرهای نقل کنم شاید جالب باشد. عموی من نقل میکردند که یک بار داشتیم در حیات منزلمان توپ بازی میکردیم -کم سن و سال بودند- یک نفر به توپ ضربه میزند و توپ محکم به صورت مرحوم شهید میخورد طوری که عینکشان میافتد و شیشه عینک میشکند ولی ایشان حتی کلامی اعتراض نمیکنند.
شهید آیت الله دستغیب واقعاً از عمرشان استفاده کامل را برده بودند. ایشان از هشت نفر از علمای برجسته حوزه نجف اجازه اجتهاد داشتند، یعنی مجتهد مسلم بودند. شاید اگر کسی شهید دستغیب را از نزدیک نشناسد یا آثار ایشان را نخوانده باشد -آثار حوزوی منظورم است- بیشتر شهید دستغیب را به عنوان یک امام جماعت یا امام جمعه در مسجد جامع عتیق بشناسد، به خاطر اینکه ایشان برخلاف خیلی از افرادی که مثلا روضه خواندن برای امام حسین(ع) را برای خودشان عیب میدانند میگفتند من برای امام حسین(ع) روضه میخوانم، گریه هم میکنم، فریاد هم میزنم. این کلام خودشان است؛ میفرمودند آن موقعی که دیگران درگیر حساب و کتاب و اعمال هستند من امید دارم که امام حسین(ع) به واسطه آن روضههایی که خواندم دست من را بگیرد.
اجازه اجتهاد در ۲۴ سالگی
مرحوم آقای حاج شیخ کاظم شیرازی برای ایشان یک اجازه اجتهاد خیلی عجیب و غریبی نوشتند، آن هم در سن ۲۴ سالگی! یعنی ایشان از نظر آیتالله شیرازی در ۲۴ سالگی مجتهد بودند. در متن عربی اجازه اجتهاد یک جملهای هست که حالا ترجمهاش این میشود «ایشان از هر اخلاق ناشایستهای پاک و به هر اخلاق شایستهای آراستهاند». این تعبیر برای شخص خودم خیلی عجیب است. این توصیف واقعا توصیف عجیبی است که انسان از هر اخلاق ناشایستهای پاک باشد و به هر اخلاق شایستهای هم آراسته باشد.
ایکنا ـ در رابطه با سیره اخلاقی و حالات معنوی شهید دستغیب موارد خاصی در ذهن دارید؟
امثال شهید دستغیب در راه خداشناسی و سلوک یک روش خاصی داشتند. من ندیدم این مثال را کسی زده باشد، یعنی صرفاً نوع نگرش خود بنده است، اعتقاد خود من است؛ ما یک سلوک زاهدانه داریم، یک سلوک عارفانه. قطعاً هر دو به خدا میرسند، منتها در سلوک زاهدانه به سالک توصیه میشود باید تکتک رذیلتهایی که در وجود آدم پیدا میشود را بازشناسی کند، بعد با حوصله دانه به دانه آنها را به وسیله ضدشان ترک کند؛ یعنی مثلاً اگر کسی حسادت دارد به وسیله ضدش آن را ترک کند. خوب این همان روشی است که در حوزههای علمیه، در دروس اخلاق آموزش میدهند. بدین صورت در وجود انسان یک جنگ واقعی راه میافتد و جهاد اکبر هم هست. غزالی میگوید اگر در این جنگ کشته بشوی شهیدی، یعنی میگوید اگر فرصت پیروزی در این جنگ نصیبت نشد، همین طوری که داشتی با نفست مبارزه میکردی و هر رذیلتی را با ضدش ترک میکردی شهید هستی. با این حساب چطور میشود یک وجودی مثل شهید دستغیب در سن کم به این جایگاه و معرفت میرسد.
فرض کنید در یک ظرفی مقداری براده آهن دارید، مقداری هم طلا دارید. یک زمان میتوانیم ذرهبین دستمان بگیریم و دانه به دانه این برادههای آهن را جدا کنیم که طلای ناب به دست بیاوریم اما سلوک امثال دستغیب مثل این است که یک آهنربای قوی به طرفة العینی همه ضایعات آهن را جمع کند و چیزی که باقی میماند طلای ناب است، وجود پاک انسانی است. من فکر میکنم این معجزهای است که عشق برای شهید دستغیب درست کرده بود.
ایکنا ـ در خصوص خدماتی که ایشان در طول زندگی به ثمر رساندند چه مواردی را میتوان نام برد؟
اینکه ما بخواهیم تلاش کنیم ابعاد وجودی این بزرگمرد را بشناسیم و بر آن احاطه پیدا کنیم تلاش چندان عاقلانهای نیست، چون واقعاً نشدنی است، منتها من میتوانم صرفاً خدمات زیادی که در طول حیات بابرکت خودشان ارائه فرموده بودند را نام ببرم. مثلاً قبل از انقلاب ایشان مبارزاتی داشتند که واقعاً بعضیهایش در تصور نمیگنجد. علاوه بر آن کارهایی مثل بازسازی مسجد جامع، نوسازی حوزه علمیه حکیم، تاسیس حوزه علمیهای که بعدا به اسم شهید دستغیب معروف شد داشتند.
ایشان در طول حیاتشان مساجد بسیاری ساختند، از جمله مسجد الرضا(ع)، مسجد شهید خلیل دستغیب، مسجد المهدی، مسجد روح الله، مسجد امام حسین(ع). اگر بخواهم از مسئولیتهای بعد از انقلابشان عرض کنم شاید مهمترین موردش پذیرش امامت جمعه شهر شیراز باشد که ایشان در قامت امام جمعه به مردم نشان دادند که «آیتالله» یعنی چی. آیتالله یعنی کسی که نشانه خدا باشد، یعنی کسی که شما به صورتش نگاه کنید به یاد خدا بیفتید. حالا شما مسئولیت امام جمعه شیراز، نمایندگی خبرگان، ریاست حوزههای علمیه استان فارس و همه اینها را کنار بگذارید و فقط آثار و مکتوبات ایشان را در نظر بگیرید. واقعاً عجیب است که فردی بتواند این چنین از عمرش استفاده کند.
ایکناـ ایشان در حوزه اخلاق و سلوک از چه شخصیتی بهره گرفتند؟
اغراق نیست اگر بگویم تقریباً تمام عرفایی که معاصر ما هستند و ما میشناسیم یا مستقیم یا با واسطه شاگرد مرحوم آقای قاضی طباطبایی بودند، از جمله شهید دستغیب که با ایشان مانوس بودند. این میشود که یک نفر در سن ۲۴ سالگی عارف میشود، عاشق صادق میشود، مجتهد مسلم میشود؛ کاری که خیلی از افراد در سن ۶۰ سالگی هم نمیتوانند انجام بدهند. عرض کردم ایشان از هشت نفر از علمای برجسته اجازه اجتهاد داشتند، آدمهایی مثل مرحوم آیتالله آقا سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آیتالله طباطبایی.
پاکباز و عاشق امام حسین(ع) بود
مرحوم شهید آیتالله دستغیب به معنای واقعی کلمه یک امامزاده بودند؛ ذریه حضرت زهرا(س)، شهید، عالم، پاکباز، ولی خدا. کل وجود شهید برای خدا بود، عبد بود، عاشق حسین(ع) بود، اسمشان عبدالحسین بود. این عشق بازی با امام حسین(ع) هست که شهید دستغیب را تبدیل میکند به شهید دستغیب. گویی حضرت، ایشان را در وجود خودش حل میکند و این کیمیاگری که ما از شهید دستغیب سراغ داریم به واسطه نفسهای امام حسین(ع) است. شهید دستغیب مثل نی بودند که نفسی که در این نی دمیده میشد، اصلاً برای خودشان نبود. خیلی وقتها ما میخواهیم صحبت کنیم بعد از چند دقیقه کم میآوریم و مطلب تمام میشود ولی امثال شهید دستغیب هر کلامشان برجان مینشیند. چرا؟ به خاطر اینکه این حنجره برای خودشان نیست، این نای برای خودشان نیست، صرفاً یک وسیلهای است که نفس خدایی در آن میدمد.
این تعبیر مرحوم امام خمینی(ره) نسبت به شهید دستغیب که فرمودند «معلم اخلاق و مهذب نفوس» شاید بهترین تعبیر باشد. کسی میتواند مهذِب باشد که خودش مهذَب باشد، کسی میتواند کیمیاگری کند که بلد باشد طلا چیست، بلد باشد گوهر وجودی افراد را تبدیل به طلا کند. شاید واقعاً برای افرادی که دل در گرو خدا ندارند قابل درک نباشد. ذکر دعای ایشان از خودشان نبود. زمانی که در مسجد جامع عتیق «الهی العفو» میگفتند، «یا الله» میگفتند، انگار در و دیوار مسجد با ایشان «یا الله» میگفت.
ایکنا ـ درباره انس و ارتباط شهید دستغیب با قرآن هم توضیح بفرمایید.
مرحوم شهید دستغیب انس عجیبی با قرآن داشتند به نحوی که ایشان بارها و بارها تلاش میکردند که در طول یک ماه ختم قرآن کنند. در ماههای رمضان که عملاً دیگر مطالعات کم میشد بیشتر وقت، صرف مطالعه صرف قرآن میشد. تلاش میشد که چند مرتبه در طی یک ماه ختم قرآن داشته باشند.
مرحوم شهید تصمیم گرفته بودند که در ماه رمضان در مسجد جامع عتیق تفسیر قرآن بگویند. از اعوذبالله من الشیطان الرجیم، یعنی این چیزی که ما به آن میگویم استعاذه شروع کردند. دو سال طول کشید تا بخواهند اعوذبالله را برای مردم تفسیر کنند. مرحوم پدر ما، آیتالله حاج سید محمد هاشم دستغیب سخنرانیهای مرحوم شهید را که در ماه رمضان این دو ساله مطرح کرده بودند تبدیل به کتاب استعاذه کردند. میخواهم عرض کنم زمانی که فرد مطلب برای گفتن داشته باشد و درک عمیق از قرآن داشته باشند این طور میشود. وقتی میخواهد سخنرانی کند انگار دارد یک مقاله علمی ارائه میدهد، صحبتهایش تبدیل به کتاب میشود. کتاب استعاذه کتاب عجیبی است، هم علمی است و هم معرفتی. تفسیر قرآن که ایشان داشتند خیلی عجیب بود و شاید پیش از ایشان کسی این چنین آیات را تفسیر نکرده بود.
در ارتباط با تفسیر قرآن صوتها، سخنرانیها و کتب مفصلی از ایشان هست. متاسفانه هنوز بعضیهایش پیاده نشده و به قلم در نیامده، از جمله کتاب قلب قرآن که تفسیر سوره یاسین است یا کتاب معارفی از قرآن که تفسیر سوره شریفه حدید است. با این حال شهید دستغیب دو تا کتاب دارند که من فکر میکنم اگر فردی این دو کتاب را بخواند دیگر چیزی کم ندارد؛ یکی کتاب گناهان کبیره است که افراد را با گناهان و آثارشان آشنا میکند و دیگری کتاب قلب سلیم که سلامت دل را به انسان یاد میدهد، یاد میدهد که انسان چطور میتواند قلبش را خدایی بکند.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
۶۵۶۵
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: تفسیر دو کلمه که دو سال طول کشید!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران