شاعران آب و آفتاب
اما در سالهای بعد از انقلاب سرودن شعر مستقل برای این بانوی مکرم، صورتی جدی به خود گرفت و بسیاری از شاعران در این حوزه وارد شدند و حتی در خصوص حضرت زهرا(س) شعرهای نو بسیاری سروده شده بود که از آن جمله میتوان به سرودههای زندهیاد سیدحسن حسینی در کتاب «شرابههای روسری مادرم» اشاره کرد که بعد از مرگش منتشر شد. در این نوشتار به شعرهای دو نفر از چهرههایی که در حوزه شعر فاطمیسرودههایشان مورد توجه و ارجاع مخاطبان قرار گرفته است، پرداختهایم.
احمد عزیزی در شعر بعد از انقلاب یک حادثه بود، شاعری که تخیلی بسیار قدرتمند داشت، زبان شعر را به راحتی آبخوردن در کنترل خود داشت و همیشه در شعر به دنبال کشفهای تصویری و زبانی بود. یکی از موفقترین شعرهای فاطمی را او با کشف تصویر «یاس» به عنوان نشانهای از کبودی از لحاظ شباهت ظاهری سروده است. البته شاعر در سرودن این شعر، سعی کرده دامنه این کشف را ادامه دهد و تا جایی که میشود از ظرفیتهای تصویر یاس استفاده کند. شعر این گونه آغاز میشود:
عشق من پاییز آمد مثل پار
باز هم ما بازماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
یاس بوی مهربانی میدهد
عطر دوران جوانی میدهد
یاسها یادآور پروانهاند
یاسها پیغمبران خانهاند
یاس در هر جا نوید آشتیست
یاس دامان سپید آشتیست
در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس
بر لبان ما كه میخندید؟ یاس
یاس استنشاق معصومیت است
از اینجاست که تصویر اصلی وارد میشود و میفهمیم منظور شاعر از یاس، حضرت زهراست. اما شاعر به ما نشان میدهد که تنها دلیلی که او از این نماد استفاده کرده است، شباهت ظاهری میان حضرت زهرا(س) و رنگ یاس نیست بلکه آن حضرت مانند یاس، عطری دارد که یادآور همه زیباییها از جمله اخلاق پیامبر(ص) است و باز مانند یاس، حضرت زهرا(س) هم عمر کوتاهی داشته است یا به قول شاعر یک سحر میهمان ماست و ایوان ما را خوشبو میکند:
یاس یك شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یك سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر میشود
راهی شبهای دیگر میشود
یاس مثل عطر پاك نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینهها رو كردهاند
یاس را پیغمبران بو كردهاند
یاس بوی حوض كوثر میدهد
عطر اخلاق پیمبر میدهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانههای اشكش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
میچكانید اشك حیدر را به راه
عشق معصوم علی یاس است و بس
چشم او یك چشمه الماس است و بس
اشك میریزد علی مانند رود
بر تن زهرا گل یاس كبود
گریه كن حیدر كه مقصد مشكل است
شاعر از اینجا به بعد است، که روی سخن خود را به سمت حضرت علی(ع) میچرخاند و با اشاره به مصائب اهل بیت(ع) گریستن بر حضرت زهرا(س) را مانند گریستن آدمیزاد بر سرنوشت شوم و محتوم خود بعد از رفتن مادر مهربانیها میداند. به نظر میرسد اصرار احمد عزیزی بر طولانیکردن شعر که معمولا گریبانگیر اغلب شعرهای او بود، این بار هم به این شعر او آسیب زده و باعث شده است که بخشی از ظرفیت حسی و تصویری که شعر در ابتدا به وجود آورده بود، با طولانیشدن شعر از دست برود:
گریه آری گریه چون ابر چمن
بر كبود یاس و سرخ نسترن
گریه كن حیدر كه مقصد مشكل است
این جدایی از محمد مشكل است
گریه كن زیرا كه دخت آفتاب
بیخبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمهشب دزدانه باید در مغاك
ای آسمان، کبودی بازوی یاس چیست؟
اما شعرهای موفق، همیشه توسط شاعران موفق دیگر ادامه پیدا میکند. شاعران بر تصویرها و کشفهای شاعران پیش از خود، چیزی اضافه میکنند و با استفاده از ظرفیتی که شاعران گذشته ایجاد کردهاند، کشفهای تازه در شعر آوردهاند. نمونه این سخن، شعری از یوسفعلی میرشکاک است. پایه شعر، همان تصویری است که احمد عزیزی در شعرش آورده بود: یاس کبود. اما میرشکاک در این حد باقی نمیماند بلکه برای او سوالی مطرح است که : ای آسمان، کبودی بازوی یاس چیست؟
به همین دلیل قلم به دست میگیرد و مینویسد و میپرسد:
ای آسمان کبودی بازوی یاس چیست؟
در کوچههای شب، وزش بوی یاس چیست؟
اکنونکه یائسهست شب و روز و ماه و سال
آن ماجرا، شکستن پهلوی یاس چیست؟
و بعد خود چنین پاسخ میدهد:
ای عاشق! از کبودی بازوی او مپرس
از لحظه شکستن پهلوی او مپرس
تا جاودان پیام بهار است بوی یاس
رنگ به خون تپیدن یار است بوی یاس
هر جا که باد زمزمهای ساز میکند
با یاد داغ او سخن آغاز میکند
هر جا که رعد ناله بسیار میکند
شیر خداست، یاد غم یار میکند
بعد از این است که شاعر برای آشناییزدایی در شعر در فرم آشنای قالب شعر دست میبرد و دیگر شعر به صورت یک مثنوی ادامه پیدا نمیکند. شاید دلیل شاعر برای این کار این است که احساس میکرده است اگر مانند شعر احمد عزیزی در تمام شعر، به یک قالب وفادار بماند، در پایان شعر (مانند شعر احمد عزیزی) مخاطب خسته شده و شعر برایش تکراری میشود به همین دلیل با تغییراتی کوچک در قالب به مثابه سیلی نرمی به صورت مخاطب، سعی کرده است جلوی خوابآلودگی او را بگیرد:
خاموش باش، مرده که دم میبرد فرو
آرام و رام، آینهها گرم گفتوگو
نیرنگ روز و شب؟ خبری نیست، مام توست
از کوچههای زخم، روان، گرم جستوجو
هر جا که رعد ناله شبگیر میکند
شیر خداست ناله ز تقدیر میکند
بگذر از این خرابه، خراباتیان کیاند؟
نک مسجدی... بپرس مناجاتیان کیاند؟
دل دِیرِ کیست؟ دیر امیر مغان علی
پیر مغان؟ محمد و شیر ژیان علی
و باز اینجا شاهد هستیم که قالب به غزلی دو بیتی تبدیل میشود و بعد شاعر با استفاده از مصرع غزل، بیتی همقافیه با آن میسراید و باز شاعر به همان غزل برمیگردد. این رفت و آمدها در قالب، اندکی مخاطب را گیج میکند اما این گیجی با محوریت مضمونی شعر همراستاست:
ای مانده در تلاطم گفتار، گریه کن
تا روز مرگ اندک و بسیار گریه کن
روزی که خاک تیره به خورشید چیره شد...
شد؟ گفتهاند... از غم دلدار گریه کن
بیهوده گریه نیست به پرواز سوخته؟
در فرصتی که... ای در و دیوار گریه کن
چشم سپهر پیر از اندوه تیره شد
پرواز ناگهانی و آواز سوخته
گویی جهان همیشه همان خانه گِلیست
شاعر در اینجا به بیان پاسخ خود برای پرسش اصلی شعر میپردازد و دلیل بهشهادترساندن حضرت زهرا را در آن میداند که آن حضرت مادر همه شهدا و اصل و اساس همه خوبیها در جهان است و هنوز هم هرکجا شهیدی برخاک میافتد، فرزند همان مادر است که مادر همه شهدای تاریخ است:
اندیشه چند در کم و کیف بیان درد
اینک زمینِ ماتم و نک آسمانِ درد
ای اندرون چو مزبله، از گند پاک شو
آنک صدای مام تو! برخیز و خاک شو
هر جا گلی به فیض شهادت رسیده است
پیوستن به فاطمه را خواب دیده است
و باز شاعر به پاسخ نخست خود بازمیگردد و این بار میگوید:
ای عاشق از کبودی بازوی او مپرس
وز لحظه شکستن پهلوی او مپرس
آن آفتاب کز دو جهان رو گرفته است
درهمشکسته «کشتی پهلوگرفته» است
ای بیکرانه مادر خورشیدوار من
ای از تو پُر تمام تن داغدار من
و بعد شاعر، مستقیم به حضرت زهرا(س) خطاب میکند و شعر، وجه مدیحه به خود میگیرد
سرّ خدا و سرّ رسول خدا تویی
آیینهدار سلسله هلاتی تویی
آیینهدار مام پیمبر تو بودهای
نـه سال در برابر حیدر تو بودهای
ای مادر پیامبر! ای دختر نبی!
با من بگو چه دیدی از آن مردم غبی؟
ای برکشیده دو نشان از دو بینشان
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: شاعران آب و آفتاب
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران