آیا همهپرسی تجلّی دموکراسی است؟
رفراندوم یا همهپرسی مفهومی است که تا مطرح میشود، گوشها را تیز و چشمها را گشاد میکند؛ صدایش به گوش خوش مینشیند، و چشم را مه آلود میکند: اولین جرقهای که در ذهن شهروند درمی گیرد، این است که: «پس بالاخره رأی من هم میتواند سرنوشت ساز باشد! »
همه پرسیهای بسیار زیادی در تاریخ بشر انجام شده است، هرچند در تاریخ «مرز پر گهر»، ما تنها «افتخار» برگزاری یک همهپرسی رسمی داشتهایم. از بین همه پرسیهای غیر رسمی تاریخ خودمان، آخرینش برمی گردد به انتخابات دور دوم ریاست جمهوری روحانی در سال ۹۶ که به آن نیز در ادامه خواهیم پرداخت.
همه پرسیهای متأخر در جهان
اما در صحنهی جهانی دو همهپرسی متأخر هست که هنوز در یادها زنده است: یکی همهپرسی برگزیت در بریتانیا و دیگری همهپرسی در خصوص ممنوعیت کورتاژ در امریکا، که در طی هر دو رفراندوم برگزار شده، محافظه کاران و نوفاشیستهای دو کشور مذکور پیروز بیرون آمدند.
هر رفراندوم در واقع فقط یک هدف را دنبال میکند: تأیید مشروعیت نهادی که همهپرسی را برگزار کرده است. اینکه نتیجه «آری» یا «نه» باشد در درجهی دوم اهمیت قرار دارد.
کافی است تنها توجه کنیم که جنگ اوکراین پس از برگزیت بود که میتوانست اتفاق بیافتد. جالب اینجاست که در یک نظرسنجی که به تازگی در بریتانیا انجام شد، انگلیسیها به میزان بالاتر از ۶۰ درصد از رأی خود برای خروج از اتحادیه اروپا اظهار پشیمانی کردند؛ مردمی که بیش از دویست سال تجربهی دموکراسی نهادینه داشتند، فریب سیاستهای حزب محافظه کار را خوردند. و این، درحالی است که مثل اکثر موارد مشابه، اگر حزب راستگرا از نتیجهی رفراندوم از قبل مطمئن نمیبود، امکان نداشت پیشنهاد همهپرسی دهد.
نمونهی سوئیس
کمی به عقبتر و سابقههای پر نیرنگتر همهپرسی بازگردیم: همهی کسانی که مثل من دورهی راهنمایی خود را در دورهی پهلوی گذرانده اند، «دموکراسی سوئیسی مبتنی بر رفراندوم» را که در کلاس «تعلیمات اجتماعی» خود آموخته ایم، تحسین کردهاند. اما احتمالا عدهی کمتری از آن دانش آموزان، بعدتر کنجکاوی بیشتری در خصوص آن همهپرسی نوع سوئیسی به دل راه دادهاند تا پی ببرند که سوئیس وحشیانهترین مرکز مالی و انبار غیررسمی ثروت احتکارگرانهی سرمایه داری جهانی است. کتابهای مدنی و تعلیمات اجتماعی در بیشتر کشورهای جهان معادلهی «دموکراسی=رفراندم» را شاید ناخواسته در ذهن نوجوانان حک کرده باشند. به همین دلیل است که ما به یاد نمیآوریم که رفراندوم دقیقا همان جاست که دموکراسی به پایان میرسد.
رفراندوم به مثابهی کتابی در خود بسته
رولان بارت در کتاب S/Z خود از دو نوع متن سخن میگوید: متنهایی که ما را به خواندن وامی دارند و متنهایی که به نوشتن. متنهایی که خواننده را وادار به خواندن میکنند، متنهایی است که بین نویسنده و مقاله قرار دارد. آنها جایی برای تخیل خواننده باقی نمیگذارند، متونی هستند در خود بسته. متون نوع دوم، برعکس، متون ناتمام، و گشوده و باز هستند، و از خواننده شان انتظار دارند که فعالانه در روند نوشتن شرکت کند. در اینجا بارت ضمن توصیف متون نوع اول، از نیت آنها به عنوان «رفراندم شرورانه» یاد میکند. از آنجایی که متنهایی که شما را وادار به خواندن میکنند، تمام شده اند، از شما تنها انتظار پذیرش یا رد دارند، و قابل تفسیر، تغییر یا انکار نیستند. درست مثل رفراندوم:
نمونهی همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸
بیایید همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ را به یاد آوریم. از مردم خواسته شد که به یک جعبه که محتویاتش پنهان از دیدهها بود و توسط نهادی نامشروع و از طرق نامشروع تهیه شده بود، رأی نه یا آری دهند. اگر «آری » میگفتیم، پیشاپیش پذیرفته بودیم که در چارچوبی ضد دموکراتیک اداره شویم. اما حتا اگر «نه» هم میگفتیم، باز هم رأی ما در حکم تایید آن شکلِ همهپرسی غیردموکراتیک بود. آن رفراندوم این حق را به ما نمیداد که با نهادها و ابزار خود- که هنوز آن روزها وجود داشت- یک قانون اساسی جایگزین تهیه کنیم و به رأی بگذاریم. همه پرسیها هرگز این احتمال را به کسی نمیدهند. ما دقیقا از راه معکوس رفتیم. هر رفراندوم در واقع فقط یک هدف را دنبال میکند: تأیید مشروعیت نهادی که همهپرسی را برگزار کرده است. اینکه نتیجه «آری» یا «نه» باشد در درجهی دوم اهمیت قرار دارد.
۱۲ فروردین ۱۳۵۷: همه پرسی جمهوری اسلامی آری یا نه. و پس از آن: تمام، دیگر جایی برای انتخاب نیست.رفراندومها گرد متنهایی صورت میگیرند که در خود بسته شده، و تمام شدهاند و گزینههای آن با نظم موجود، برای اهداف خود، به شیوهای استثنایی از پیش تعیین شده است. از سوی دیگر، دموکراسی زمانی میتواند به وجود بیاید که عموم مردم بتوانند فعالانه در تعیین گزینهها و چارچوبها مشارکت کنند. بنابراین، این پرسش جای تامل دارد: کسی یا کسانی در تلاشاند با ما دوباره بازی کنند، اما چه کس یا کسانی و چه بازیای؟
چارچوب غلط پرسش نهفته در همهپرسیها
یک بازی کلامی وجود داشت که دوران کودکی و نوجوانی، من بارها شاهدش بود: “پدرت از زندان بیرون آمد؟ ” یا “آیا مادرت فردا برای رختشویی خانهی ما میآید؟ ” — یک ظلم آشکار به کودکان در پشت این بازی بود که درضمن جنبهی زشت بازی رفراندوم را آشکار میکند. پاسخ «آری» یا «خیر» به این سؤالات به این معنی است که شما از همان ابتدا پذیرفتهاید که پدرتان در زندان بوده یا مادرتان رختشو بوده است. اما بدتر از آن این است که پیشفرضی در مقابل شما قرار میدهد که در زندان بودن یا رختشویی چیزی نفرتانگیز و شرمآور است. هدف این نیست که شما «آری» یا «نه» بگویید، بلکه این است که شما این چارچوب غلط را بپذیرید و احساس تحقیر، مظلومیت، و ماندن در یک پله پایینتر از سلسله مراتب کنید. اینجا نکتهی مهم این است که چارچوب پرسش، شرورانه است. در واقع، لذت این بازی درست در لحظهای از بین میرود که سعی میکنیم با دوستی که پدرش واقعا به دلایل سیاسی در زندان است بازی کنیم: بازی دیگر واقعی شده بود و پسر اصلا از آن خجالت نمیکشید. بدون شک این نکتهی کلیدی بازی، همه رفراندومها را نخ نما میکند: وقتی چارچوب سوالی که از شما انتظار پاسخ «آری » یا «نه» دارد، اشتباه باشد، هرکدام از این پاسخها بی معنا میشوند و یا به سادگی به این معنی است که شما را مجبور به پذیرش چارچوبی میکند که در آن احساس خرد شدن یا تحقیر شدن میکنید. اگر قرار بود تنها یک «حقیقت» در چارچوب ارائه شده معنی داشته باشد، حداقل برای برگزار کنندگان همهپرسی بازی خراب میشد.
همهپرسی غیررسمی سال ۱۳۹۶
همهپرسی غیررسمی دوم، انتخابات ریاست جمهوری دور دوم روحانی در سال ۱۳۹۶، شکل دیگری از این مردم فریبی بود. بیش از هشتاد درصد مردم را به پای صندوق کشاند. برای رژیم تمام شیرینی مسئله در این درصد بسیار بالا بود. به جهان اعلام میکرد که ببینید من از چه مشروعیت بالایی بین مردمم برخورداراَم. اینجا یادآوری یک چیز ضروری است: آن روزها کسانی که به روحانی دوباره رأی دادند، منطقشان این بود که باید بین «بد و بدتر» یکی را انتخاب کنیم، به عبارت دیگر، در ذهن کمتر کسی این توهّم وجود داشت که ما با این کار خود به سوی یک دموکراسی گام برمی داریم. اما کمتر کسی بود آن روزها که بتواند استدلال کند همین منطق نیز درست نیست.
رفراندومها گرد متنهایی صورت میگیرند که در خود بسته شده، و تمام شدهاند و گزینههای آن با نظم موجود، برای اهداف خود، به شیوهای استثنایی از پیش تعیین شده است. از سوی دیگر، دموکراسی زمانی میتواند به وجود بیاید که عموم مردم بتوانند فعالانه در تعیین گزینهها و چارچوبها مشارکت کنند. بنابراین، این پرسش جای تامل دارد: کسی یا کسانی در تلاشاند با ما دوباره بازی کنند، اما چه کس یا کسانی و چه بازیای؟
تقسیمبندی پدیدههای سیاسی در یک نظام سراپا سرکوبگر و شِبهِ فاشیستی به این دو دستهی «بد» و «بدتر»، به طور مطلق، فاجعهبار است. به مثابهی یک رفتار سیاسی، تأثیر آن ایجاد ترکیبهای سیاسی اکثریت برای مدت طولانی در زمین سیاسی «بد» است. این حقّهای بود برای تحملِ تسلیم شدگی در برابرِناشایسته که به نام تحمل ناپذیری در برابر «شرٌ بزرگ» صورت میگرفت.
در دیماه همان سال عدهی کثیری از رأی دهندگان، ودر آبان دو سال بعد اکثریت فریب به اتفاق رأی دهندگان پی بردند با شرکت در آن انتخابات حیله گرانه چه اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند. درست مثل شرکت کنندگان در همهپرسی برگزیت و تقریبا تمام همه پرسیهای مشابه. حال آنکه همین پشیمان ها، دو سال پیش تر چنان ایمانی به تصمیم خود داشتند که صدای مخالفانِ شرکت در آن انتخابات را با ناشکیباییِ نامتصوری تخطئه میکردند.
Ad placeholder
حیلهی نخ نمای راستگرایان
اگر اخبار را این روزها تعقیب کنیم، متوجه میشویم از سوی یک جناح اپوزیسیون به طور پیوسته و یکبند، درست مثل سوزنی که روی صفحهی گرامافون گیر کرده باشد، سناریوی همهپرسی پس از سرنگونی ج. ا. مطرح میشود. پوپولیسم راست درسش را از بر میداند. و در ضمن به اصل تکرّر تاریخ بیش از هر چیز دیگری ایمان دارد.
مشکل اساسی در هر همهپرسی این است که: رأی دهندگان در هر رفراندومی که در آن شرکت میکنند مجبوراَند به سؤالات دشوار سیاسی تنها پاسخهای سادهی آری یا نه بدهند، و مجبوراَند نتایج سیاسی احتمالی ای را متحمل شوند که تنها مگر کارشناسان زبده بتوانند پس از سالها تحقیق به آن وقوف یابند.
سیاستمداران جناح راست اغلب همهپرسی را به اصطلاحات ساده تقلیل میدهند. در نتیجه، ارزشهای انتزاعی یا روایتهایی را که برای رأیدهنده جذاب هستند، در بوق میکنند: روایتهایی مانند «تاریخ پرشکوه مرز پرگهر» و تمدن «دو هزار و پانصد ساله» – که اخیرا یک یا دو هزار سال دیگر هم به آن افزوده اند، مثل دلارهایشان که در این چهل و چهار سال در بانکهای سوئیس دو برابر شده است-، و نه سخنی از برنامههای اقتصادی در این میان میبینید، نه یک استراتژی کنکرت و مشخص در مبارزه با بی عدالتی و تبعیض، و نه حرفی اصولی از مبانی دموکراسی.
کنت روگوف (Kenneth Rogoff)، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، پس از همهپرسی برگزیت نوشت: «این ایده که هر تصمیمی که با اکثریت آرا، در هر مکان و در هر زمان گرفته شود، پیشاپیش “دموکراتیک” است، تحریف این مفهوم است.» او میافزاید: «این در حکم یک رولت روسی برای جمهوری هاست، نه دموکراسی».
بدیل رفراندوم پس از سرنگونی ج. ا.
راه حل جایگزین، شکیبایی است. نیازی به سرعت عمل برای زدن یک مارک بر پیشانی ایران آزاد شده نیست. میتوان با همان دولت گذار یا موقت مدتی طی طریق کرد تا به تدریج نهادهای دموکراسی، مطبوعات و تلویزیون آزاد، و احزاب از طیفهای مختلف در سراسر کشور پا بگیرند، و همهی کنشگران عرصهی سیاست وقت کافی داشته باشند تا برنامههای راهبردی شان را با توجه به واقعیت روز تهیه کنند و سامان بخشند، و خود را به پیشگاه مردم معرفی کنند. وقت کافی باشد که مردم بتوانند این همه را بسنجند، با یکدیگر وارد گفت و گو شوند، و به یک اِشراف نسبی به جریانهای مختلف سیاسی برسند. پس از این دوره، انتخابات آزاد، و نه یک رفراندوم، ساختار مجلس مؤسسان را رقم خواهد زد، و شکل حکومت و دولت ملی از دل این مجلس بیرون خواهد آمد.
Ad placeholder
منبع خبر: رادیو زمانه
اخبار مرتبط: آیا همهپرسی تجلّی دموکراسی است؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران