بررسی نظریات مرتبط با اسلامی‌سازی علوم انسانی

بررسی نظریات مرتبط با اسلامی‌سازی علوم انسانی
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: بحث تولید علوم انسانی اسلامی و تحول در علوم انسانی با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری انقلاب فرهنگی توفیق‌ها و ظرفیت‌هایی را برای تبدیل شدن به یک گفتمان را در مجامع علمی کشورمان یافت و ما از تعریف تقلیدی علوم انسانی به یک تعریف مختار رسیدیم و این تعاریف در مجامع علمی جهان مورد بررسی قرار می‌گیرند. مسئله اسلامی سازی علوم در کشور ما در چند سال اخیر با شتاب بیشتری در حال حرکت است و نظریات متفکران، اندیشمندان و عالمان علوم انسانی پیرامون این موضوع بیشتر مورد بررسی و توجه پژوهشگران علوم انسانی قرار می‌گیرد.از اینرو با هدف شناخت هرچه بهتر ادبیات عالمان علوم انسانی اسلامی، دیدگاه سه اندیشمند این حوزه را مورد بحث و بررسی قرار داده‌ایم.

اول؛ نظریه جهت‌دهی به مبانی و اهداف علوم انسانی بر اساس آموزه‌های دینی و فلسفه اسلامی از آیت الله مصباح یزدی

آیت‌الله مصباح یزدی در تبیین نظریه خود می‌گوید: «طبعاً علومی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شوند در دو بخش علوم طبیعی و انسانی است، که علوم طبیعی خطر کمتری دارد و نمی‌تواند مستقیماً در جهت استحاله فرهنگی نقش داشته باشد، اما آنچه خطرناک است علوم انسانی است، که به‌صورت مستقیم در تغییر فرهنگ‌ها نقش دارد.»

ایشان با اشاره به اینکه همه علوم انسانی، آگاهانه یا ناآگاهانه مبتنی بر فلسفه‌های خاص هستند و اختلاف فلسفه‌هاست که تضاد بین نظریات علوم انسانی را به‌وجود می‌آورد، به ذکر مثال‌هایی می‌پردازند و می‌گویند: «به‌عنوان نمونه، کسی که فلسفه پوچ‌گرایی را پذیرفته، بهایی به ارزش‌های انسانی نمی‌دهد و در جهت استفاده از فرصت‌ها برای لذت‌ها برمی‌آید و کسی که فلسفه ماتریالیستی را پذیرفته برای ارزش‌های ماورایی بهایی قائل نیست.» وی با اشاره به اینکه فلسفه‌های الهی، بسترهای خوبی برای رشد ارزش‌های اسلامی و الهی‌اند، می‌گوید: «با توجه به این تحلیل، باید اهتمام خود را بر عرضه فلسفه‌های صحیح بگذاریم، چون زیرساخت شخصیت علمی، فکری و فرهنگی انسان‌ها را تشکیل می‌دهد. هرچند مسائل فلسفی، انتزاعی و دور از زندگی انسان‌ها جلوه می‌کنند، اما زیربنای زندگی انسان را تشکیل می‌دهند و تلاش در این جهت به راه‌های مختلف، مانند همکاری دانشگاه‌ها در زمینۀ فلسفه، تبادل استاد و دانشجو در این جهت، ایجاد نشریات، مجلات و کتاب‌هایی که بتواند افکار را برای دیگران روشن کنند، امکان‌پذیر است.»

آیت‌الله مصباح یزدی سال‌ها در زمینۀ اسلامی‌سازی علوم انسانی تلاش کرد و کتاب‌های متعددی در این حوزه از ایشان منتشر شده است، از جمله: کتاب «رابطه علم و دین» که با هدف تبیین رابطه میان علم و دین و بررسی جوانب مختلف، در ۸ فصل توسط حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای دکتر علی مصباح تحقیق و تدوین شده است؛ کتاب «جامعه و تاریخ از نگاه قرآن» و «حقوق و سیاست در قرآن» که در این دو کتاب به جهت‌دهی دانش‌های سیاست و علوم اجتماعی بر اساس قرآن کریم توجه شده است.

دوم؛ نظریه اسلامی بودن همه علوم از آیت‌الله جوادی آملی

آیت‌الله جوادی آملی در تعریف خود علم می‌گوید: «نه ما علم غیراسلامی داریم و نه علم سکولار، زیرا علم عبارت است از مجموعه مسائلی که در آن مسائل محصولات برای موضوعات ثابت می‌شود. این مجموعه را «علم» گویند. علم مجموعه مسائلی است که در آن محصولات برای موضوعات ثابت می‌شود. همه علوم، چه دریاشناسی، چه صحراشناسی، چه سپهرشناسی، معلوماتی دارند و علمی دارد و عالمی. معلومات از دریا و صحرا و زمین و آسمان مخلوقات الهی‌اند، ما چیزی به‌عنوان طبیعت نداریم، قهراً علوم طبیعی هم نخواهیم داشت، ما خلقت‌شناسی و مخلوق‌شناسی داریم. پس حوزه معلوم، حوزه دین است. علم هم گاهی با تجربه است. گاهی با تجرید، گاهی با آزمایش و کمک‌گیری از حس و تجربه است، گاهی با علوم متعارفه و تجریدهای عقلی است که در فلسفه و کلام مطرح است. عقل و علم چه تجربی و چه تجریدی‌اش چراغ الهی است. این را «الله» داده است.» انسان در زادروز فاقد همه علوم تجربی و تجریدی بود، فرمود: «وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً؛ وقتی به‌دنیا آمدی چیزی نمی‌دانستی.» و «عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» از یک سو «وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ» که ابزار علمند از سویی دیگر، این علوم را که چراغ کشف واقع است را خدا داد، پس «معلوم» مخلوق خداست. معلوم‌شناس که همان انسان هست هم مخلوق خداست. ما در حوزه معلوم، علم و عالم چیزی غیر از مخلوق خدا نداریم؛ پس وقتی با چراغ علم، کار خدا را کشف می‌کنیم، علم دینی می‌شود.

آیت الله جوادی آملی در تبیین بحث خود می‌گوید: «منشأ توهم تعارض علم و دین آن است که حوزه دین را به نقل محدود کرده و عقل را از چهارچوب معرفتی دین خارج بدانیم. در این صورت تنها آنچه از ادلۀ نقلی فهمیده می‌شود، داخل در هندسۀ معرفت دینی بوده و آنچه توسط عقل حسّی و تجربی یا عقل تجریدی به‌دست می‌آید، معرفت علمی و فلسفی و بی‌ارتباط با حوزه دین محسوب می‌گردد. این تصور ناصواب است که مرز دین را می‌شکافد و عقل را از هندسۀ معرفت دینی جدا و آن را بیرون آن قرار می‌دهد و نقل را درون آن می‌گذارد.» [۱] در نظر آیت الله جوادی آملی، عقل اعم از عقل تجریدی محض [که در فلسفه و کلام (و منطق) براهین خود را نشان می‌دهد] بوده و عقل نیمه‌تجریدی (که عهده‌دار ریاضیات است) و عقل تجربی (استقرا) و عقل شهودی (منشأ عرفان) را نیز در بر می‌گیرد و طبق نظر ایشان، عقل مقابل نقل است، نه مقابل دین (شرع). و همان خداوندی که ادلۀ نقلی را منبع معرفت دینی قرار داده، عقل را نیز حجت شرعی و منبع شناخت دین و ره‌آورد آن قرار داده است. عقل اگر کشف کرد خدایی هست و اراده و علم ازلی دارد و چنین فرمود، می‌شود اسلام. نقل هم اگر گفت: خدای سبحان چنین فرمود، می‌شود اسلام. منتها همان‌طور که برای نصاب نقل، شرایط و موانع زیادی است، برای نصاب عقل هم همین‌طور است. بر این اساس، در مواردی ناسازگاری مفاد یک دلیل نقلی با یک معرفت علمی یا فلسفی، باید از تعارض علم یا فلسفه و نقل سخن راند؛ نه آنکه آن را شاهدی بر تعارض علم و دین قلمداد کرد. نتیجه اینکه عقل مقابل نقل و سمع است، نه مقابل شرع، منتها عقل هم شرایط فراونی دارد تا بشود حجت. و اگر چیزی را کشف کرد، می‌شود اسلام.

از ظاهر کلام استاد جوادی آملی به‌دست می‌آید که اگر از عقل هم استفاده نکنیم و به‌سراغ نقل برویم، ریشه‌های این علوم (علوم تجربی) در آن موجود است. ایشان می‌فرمایند: «نباید گمان برد که منابع نقلی دین (قرآن و روایات) هیچ سهمی در ساحت علوم ندارند. منشأ توهم فقدان ربط، آن است که در قرآن و کلام معصومان، دربارۀ جهان و طبیعت به‌تفصیلی که عالمان علوم طبیعی بحث می‌کنند، مطالبی مشاهده نمی‌کنیم. این روایات از کشف ماده‌ای جدید یا سیاره‌ای جدید و یا سازوکارش گردش خون و سلسله اعصاب و امثال آن سخن نمی‌گویند، تا با رجوع به آن‌ها بتوان بر دانش تجربی خود افزود. کسانی که چنین می‌اندیشند از این نکته غافلند که در حوزه علوم نقلی نیز چنین نیست که تفصیل مسائل نقلی به‌وضوح و روشنی بیان شده باشد، بلکه ادراک معارف دینی در حوزه اخلاق، اعتقادات و فقه نیز محتاج تدقیق و پیگیری عالمانه است و چنین نیست که منابع نقلی زحمات عالمان را نیز بر عهده داشته باشند… کار قرآن و روایات القای اصول و روشن کردن خطوط اصلی و افق‌هاست، بر عهدۀ عالمان شاخه‌های مختلف علوم اسلامی است که در تکاپوی علمی خویش زوایای نهفتة مطلب و فروعات را از این اصول استنباط کنند.» [۲] طبق دیدگاه آیت الله جوادی آملی، دین (قرآن و روایات) بسیاری از مسائل را به‌صورت قانون کلی بیان کرده و تشریع و تبیین آن را به اجتهاد کارشناسان واگذار نموده‌اند. از نظر ایشان، اگر عالمان علوم طبیعی مانند فقها (که در روایات فقهی تأمل می‌کنند) در روایات و آیات کیهان‌شناختی و مربوط به طبیعت تأمل کنند، برکات زیادی نصیب علم تجربی خواهد شد. بنابراین سخن از نبودن موارد و منابع استخراج مطالب علمی در روایات اسلامی نیست. سخن در پیگیری نکردن عالمان است. از سخن ایشان استفاده می‌شود که علم، زیرمجموعۀ عقل و عقل جز منابع دین است، پس علم و دین تداخل دارند. اما لازم به یادآوری است که ظواهر نقل (قرآن و سنت) هر چند دارای مطالب مفید و فراوان علمی است؛ اما این بدان معنا نیست که استخراج تمام علوم بشری (با تمام فرمول‌ها و جزئیات آن) از ظاهر آیات و روایات به دست می‌آید. البته در مطالب نقل‌شده از استاد «منبع دین» و «جز دین» بودن از هم جدا نشده است، چون اگر هرچیزی زیرمجموعۀ منبع دین یعنی عقل قرار گرفت، حتماً جزئی از دین نمی‌شود، چنان‌که ریاضیات از مطالب عقلی است، اما جز دین نیست.

سوم: نظریه وحدت علم و دین از دکتر مهدی گلشنی

دکتر گلشنی در معرفی بحث خود اینگونه می‌گوید که: «منشأ تعارضات به‌نظر من دخالت‌های نابه‌جاست، که این دو طرف در کار هم کرده‌اند؛ البته با توجه به آن چیزی که من می‌بینم، دو تا چیز نیست، یک چیز است، منتهی بخشی از فعالیت‌های علم را من دین حساب می‌کنم.»طبق نظر دکتر گلشنی علم و دین نه‌تنها متعارض نیستند، بلکه معارف دینی همان قوانین و سنن ثابتی را تبیین می‌کنند که علوم مختلف در جست‌وجوی آن‌ها هستند. در نظر ایشان علم، وسیله‌ای است که انسان را به خدا نزدیک می‌کند و هدف اصلی علم شناخت آثار صنع خداوندی است و این، همان‌گونه که در ادیان توحیدی آمده خود عبادت است. [۳]

به عبارت دیگر، فعالیت علمی با ابزارهای خودش یک فعالیت دینی است و تلقّی کار علمی به‌عنوان یک کار دینی اختصاصی به اسلام ندارد. بلکه این موضوع هم در جهان اسلام و هم در جهان مسیحیت سابقۀ دیرینه دارد.هم‌چنین از نظر گلشنی علم در طول دین است، نه در عرض آن. وی در کتابش به این نکته تصریح کرده و می‌نویسد: «ما دربارۀ علم و دین، معتقدیم که علم در طول دین قرار دارد نه در عرض آن.» [۴] به اعتقاد گلشنی، دین و علم به ابعاد مختلفی از یک واقعیت اشاره دارند. علم به چگونگی می‌پردازد و دین به چراها؛ مثل این نقشه‌های مختلف یک ساختمان، نظیر سیم‌کشی و لوله‌کشی و غیره، به ابعاد مختلف آن نظر دارد. از مباحث آقای گلشنی می‌توان نتیجه گرفت که در نظر ایشان علم و دین یک چیز بیشتر نیست و این سخن به این معناست که رابطه آن دو رابطه تداخل است؛ زیرا از نظر ایشان فعالیت علمی در عین حال یک فعالیت دینی نیز قلمداد می‌شود. ولی در اینجا هم نوعی خلط وجود دارد، چرا که اگر دین تشویق به علم‌آموزی کرد (مثلاً پزشکی) لازم آن این نیست که آن علم حتماً جزئی از دین باشد. هر چند که به‌عنوان اطاعت از دین ثواب هم بر آن مترتب باشد.

جمع بندی

بررسی بحث علوم انسانی اسلامی در لابه‌لای نظریات مختلف اندیشمندان، یک نکته مهم را برای ما به ارمغان می‌آورد و آن کارآمدی نظام فکری و علمی به نام دین هست که در این چهل سال توانسته به آبشخور ادبیات علوم انسانی ورود نماید. این تلاش در امتداد هدفی با عنوان حکومت اسلامی و یک نظام فکری جامع شکل گرفته است. تلاش متفکران و اندیشمندان اسلامی که برخی نظریات آنها در اینجا ذکر شد در مقابل تفکر کسانی است که علوم انسانی را غربی می‌دانستند و هنوز هم می‌دانند. تعدد آرا و همچنین تقریرهای مختلف از بحث انسانی سازی علوم برای رشد علوم در مجامع علمی و تولید جریان‌های فکری مختلف مفید است. اما این جریان تا وقتی که به بلوغ نرسد و حرکت از مبانی و اصول را بسمت مصادیق زندگی اجتماعی و روزمره انسان حرکت ندهد، برای اصل علوم انسانی خطرناک است و تنها به اسلامی سازی واژگانی دچارخواهیم شد. وضعیتی که خیلی از نهادهای پژوهشی فعلی ما با عناوین مختلف به آن دچار هستند. مثلاً: روانشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و …. متأسفانه این ناتوانی جریان اسلامی‌سازی علوم برای عبور از مبانی و امکان و امتناع‌ها، منجر شده تا جریان مخالف بر رأی خود مبنی بر نفی اصل علوم انسانی اسلامی تأکید بیشتری نمایند. ناتوانی در حل مشکلات جامعه توسط عالمان علوم انسانی اسلامی باعث شده تا بدنه فکری جوان کشور در بدو ورود به این مبانی اسلامی علوم با دامنه وسیع بحث‌های اصول و امکان و عدم امکان روبه‌رو گردد که متعدد در طی سال‌های اخیر قرائت‌های مختلف از آن منتشر شده است. عرصه‌ای که راه حلی پیش پای پژوهشگر میدانی علوم انسانی قرار نمی‌دهد و او را روز به روز سردرگم‌تر می‌سازد. مهم این است که در این فضا ضمن بحث‌های مبنایی سودمندی که می‌شود، به بررسی مسائل و نیازهای اجتماعی و فکری حال حاضر جامعه هم بپردازیم. همچنین ذکر این نکته لازم است که علوم انسانی اسلامی با بودجه‌های رسمی و حمایت‌های سیاسی شکل نمی‌گیرد و کار علم را خود علم باید حل کند. این چیزی است که در میان ما نیست و شاید شرایط فرهنگی و اقتصادی، چنین وضعی را بر ما تحمیل کرده است. به نظر می‌رسد ما در مسیر اسلامی سازی نیاز به تأمل و تنقیح مناط بیشتری هستیم تا بتوانیم جنبه‌های مختلف این بحث را تفکیک و در برخی مبانی به جمع‌بندی و توافق آرا برسیم.

[۱]. منزلت عقل در هندسۀ معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، ص ۱۰۹

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: بررسی نظریات مرتبط با اسلامی‌سازی علوم انسانی