کمیت‌گرایی بلای خانمانسوز ادبیات و فرهنگ شده است / رهبرانقلاب کتابخوان حرفه‌ای هستند

کمیت‌گرایی بلای خانمانسوز ادبیات و فرهنگ شده است / رهبرانقلاب کتابخوان حرفه‌ای هستند
خبرگزاری دانشجو

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - رضا کلیوندی؛ حال آمار خوب است؛ انگار از همیشه بهتر. حال کتاب، ولی نه، حتی کتاب دفاع مقدس. رقم است که رقم را می‌خورَد و این وسط مخاطب مانده است و انبوه عناوین که میانشان حواس که هیچ، خودش را هم گم می‌کند. او می‌ماند و آثار جذابِ خوش‌ساخت که پیدا کردنشان میان این آثار گوناگون دردسر تازه‌ی اهل کتاب شده است. پرسیدن بیشتر از حال این روز‌های کتاب دفاع مقدس بهانه‌ای شد برای گفتگو با نصرت‌الله صمدزاده، مسئول کتابخانه تخصصی جنگ حوزه هنری. این گفتگو در ادامه می‌آید.

دانشجو: کتاب‌هایی با موضوع دفاع مقدس از چه زمانی مطرح شد و تا کنون چند اثر منتشر شده است؟

صمدزاده: از ابتدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دغدغه فرهنگی همیشه همراه ما ایرانی‌ها بوده است. ابتدا انتشار منابع زودحاصلی همچون نشریات و مطبوعات و در رتبه بعدی کتاب. از همان نیمه‌ی دوم سال ۱۳۵۹، یعنی ماه‌های اول جنگ، انتشار کتاب شروع شده است. آمار‌های ما نشان می‌دهد در همان سال، حدود ۵۰ عنوان کتاب منتشر شده و این بدان معنی است که رویکرد فرهنگی به جنگ از همان ابتدا وجود داشته است. این رویه در سال‌های بعد ادامه دارد و تا کنون بین ۲۳ تا ۲۵ هزار عنوان کتاب منتشر شده است. لحاظ کردن این بازه تقریبی دو هزارتایی برای آن است که به لحاظ حجم محتوای مرتبط، اطلاق کتاب جنگ یا دفاع مقدس، برای برخی آثار کار دشواری است از جمله آثار خلاق همچون شعر و داستان، که باید با قرارداد‌هایی تقریبی مسئله را رفع و رجوع کرد. کتابخانه تخصصی جنگ قاعده‌های خود را بنا گذاشته است و این آمار هم بر اساس قواعد این کتابخانه است.

دانشجو: اثرگذاری این کتاب‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

صمدزاده: ابتدا ببینیم اثرگذاری کتاب از همه نوعش، در فرهنگ عمومی چقدر است؟ بعد برسیم به کتاب دفاع مقدس. قدر مسلم اینکه به سبب ضعف فرهنگ کتاب‌خوانی در کشور ما، نباید انتظار اثرگذاری روزآمد از کتاب داشته باشیم. با این حال، به سبب رشدی که طی این سال‌ها، به‌ویژه از نیمه دوم دهه هشتاد و دهه نود، کتاب‌های ادبیات جنگ و دفاع مقدس داشته‌اند و باعث پرفروش بودن و پرخوان شدن تعدادی از این آثار شده، از این حیث، وضع کتاب‌های دفاع مقدس بد نیست. طی این مدت، تحولی که ایجاد شده، کتاب‌های دفاع مقدس را از کارکرد تاریخی صرف به سمت کارکرد اجتماعی و تأثیرگذاری زودحاصل سوق داده است. با این حال نباید انتظار داشته باشیم بار پاسخ‌گویی فوری بر دوش کتاب باشد. اگر کسی چنین فکری دارد باید اصلاحش کند.

بعضاً بسبب یک شخص یا رسانه‌ای که نقدی بر روند جنگ منتشر می‌کند، که در قالب یادداشت‌ها و گزارش‌ها صورت می‌گیرد، این جریان راه می‌افتد که چون ما کم کار کرده‌ایم دیگران دارند تحریف می‌کنند. حاصل و نتیجه چنین حرفی این می‌شود که جریان چاپ کتاب‌های ضعیف تقویت می‌شود و کتاب‌های بی‌خاصیت، اما آمارساز، روانه بازار می‌شود. خب اگر با یک یادداشت کوچک، دریای ۲۵ هزارتایی کتاب‌های چاپ شده متلاطم می‌شود اشکال کار را جای دیگری باید جست نه در نشر کتاب.

ما در حوزه دفاع مقدس کم کتاب چاپ نکرده‌ایم. از نظر تعداد، اکنون سالانه رقم آن به بالای ۱۵۰۰ عنوان رسیده است. رقم کمی نیست. اگر قاطبه این کتاب‌ها ضعیف هستند باید این وضعیت را اصلاح کنیم. از نظر من یک کتاب تأثیرگذار و با ارزش، که می‌تواند حاصل زحمات چندین ساله نویسندگان، هنرمندان و پژوهشگران باشد از هزارتا کتاب بهتر است. مدیران کمیت‌باز ما، این رقم را، که حدود یک و نیم درصد انتشار ملی است کم می‌دانند، ولی من می‌گویم رقم بالایی است. کمیت تضمین‌کننده اثرگذاری نیست و آنچه مهم است اثرگذاری یک کتاب است نه تعداد زیاد عناوین بی‌خاصیت.

دانشجو: برای اثرگذاری بیشتر کتاب‌های دفاع مقدس چه چیزی نیاز است؟

صمدزاده: شخصاً به تفکیک زیستی کتاب معتقدم و سه زیست برای آن قائلم: زیست فرهنگی، زیست پژوهشی و زیست تجاری؛ بنابراین آنچه که ما از اثرگذاری مد نظرمان است در زیست فرهنگی کتاب معنا پیدا می‌کند. یعنی در همه‌خوان بودن کتاب‌ها و کتاب‌هایی که برای همه‌خوان بودن منتشر شده‌اند. بدون تفکیک این منابع از هم، نمی‌توان یک حکم کلی درباره آن‌ها داد؛ بنابراین اگر کتاب خاطره، زندگینامه، سفرنامه، رمان و شعر و امثالهم منتشر می‌شوند که همگان آن را بخوانند، یعنی برای زیست فرهنگی انتشار یافته‌اند و از این‌گونه کتاب‌ها انتظار داریم رسانه تأثیرگذاری باشند. پس اگر این کتاب‌ها فروخته نشدند، از کتابخانه‌ها به امانت نرفتند و اقبالی به آن‌ها نشد، به یک رسانه خاموش یا مرده تبدیل می‌شوند و باری می‌شوند بر دوش بیت‌المال. اینکه چه کنیم تا این اتفاق بد برای کتاب‌های همه‌خوان نیفتد امری کاملا کارشناسی و حرفه‌ای است و در ساحت نویسندگی حرفه‌ای معنا پیدا می‌کند. امری دستوری و بخشنامه‌ای نیست.

طی دو دهه گذشته، اقبال خوبی از طرف مردم کتاب‌خوان در خصوص برخی خاطرات و زندگینامه‌های منتشره جنگ شد که نشان داد کتاب خوب، خواننده دارد. متأسفانه، به جای اینکه از این تجربه برای انتشار آثار خوب دیگر استفاده شود، بهانه‌ای شد برای کمیت‌گرایی و پر کردن بازار کتاب از کتاب‌های کم‌ارزش بی‌مخاطب؛ که در این خصوص صحبت شد و اگر لازم باشد باز هم صحبت خواهد شد.

جنگ‌ها تمام می‌شوند، اما بازتاب فرهنگی و اجتماعی آن‌ها سال‌ها و حتی قرن‌ها ادامه پیدا می‌کند. در خصوص جنگ تحمیلی هم، تا زمانی که یک مادر شهید وجود دارد تا زمانی که یک رزمنده در قید حیات است تا زمانی که فرد متاثر از جنگ وجود دارد همچنان امکان انتشار آثار خوب مستند وجود دارد، اما معتقدم کار اصلی ادبیات جنگ هنوز شروع نشده است و آن هم نشر رمان خوب و تأثیرگذار و پرخوان است که همچنان ادامه خواهد داشت.

اما چند عبارتی هم در خصوص آثار تأثیرگذار زیست پژوهشی عرض کنم. برخی از آثار در این زیستگاه، مثل آثار مرجع، کارکردی زیرساختی دارند و لازمه حیات پژوهش در این حوزه محسوب می‌شوند. مثل روزشمار‌ها و دایرة‌المعارف‌ها، اطلس‌ها، فرهنگ‌ها، دانشنامه‌ها و امثالهم هنوز که هنوز است نقص‌های زیادی داریم. ما با این همه ادعای علمی و فرهنگی هنوز هم یک دایرةالمعارف کامل نداریم. کار‌هایی مثل فرهنگ جبهه انجام شده، کار خوبی هم هستند، ولی در مجموع، در خصوص انجام کار‌های زیرساختی، ضعیف هستیم. در حالی که آینده پژوهش و اثرگذاری به این آثار مرجع وابسته است.

دانشجو: نظر شما در صد برابری ظرفیت کتاب‌های دفاع مقدس چیست؟

صمدزاده: من اعتقاد دارم رهبری که قضیه صد برابری را مطرح می‌کنند صد را به مثابه عدد کثرت استفاده کرده‌اند و به فراوانی خوانش کتاب و بیشتر خوانده شدن کتاب‌ها و زیاد شدن مخاطبان نظر دارند نه صرفاً به ازدیاد بی‌رویه عناوین کتاب. ایشان کتاب‌خوان حرفه‌ای هستند به‌ویژه خاطره و رمان، و تاثیرگذا‌ری‌ها را می‌شناسند و به خوبی می‌دانند که یک کتاب وقتی همه خوان باشد ارزش آن را دارد که به جای صد‌ها کتاب بی‌مخاطب و کم‌ارزش منتشر شود. متأسفانه سیستم مدیریتی ما کمیت‌گراست و منتظر بهانه‌های این چنینی است تا بیت‌المال را در مسیر چاپ عناوین زیاد تلف نماید.

کمیت‌گرایی، بدون پشتوانه کیفیت‌سنجی و کیفیت‌بخشی، بلای خانمانسوز ادبیات و فرهنگ ما شده است. در کنش مدیران فرهنگی، می‌بینیم که یک مدیر فرهنگی پارسال آمار داده است که مثلا ۸۰ هزار کتاب چاپ شده است اگر مدیر امسال آمارش ۸۱ هزار نشود، شب او روز نمی‌شود وگرنه می‌گویند کم کار کرده است. این چه فرهنگ بدی است که در ما رسوخ کرده است؟ در حالی که اگر همان مدیر توان این داشته باشد که بگوید پارسال ۸۰ هزار با شمارگان فلان منتشر شد، ولی امسال با شمارگان دو برابر قبل ۳۰ هزار عنوان کتاب داشته‌ایم، با آنکه کمیت عنوان نصف شده مخاطبِ دو برابر شده ارجحیت دارد. ولی خب کمیت‌گرایی باعث می‌شود صد برابری را در مورد عدد عناوین در نظر بگیرند و همین بهانه‌ای می‌شود برای پیدا شدن انواع کتاب‌های ضعیف. ظلم مضاعفی می‌شود به بیت المال. کتاب‌هایی که کتابخانه‌ها را جای گلستان کتاب، قبرستان کتاب کرده‌اند.

دانشجو: رابطه کمیت و کیفیت کتاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

صمدزاده: همه می‌دانیم که در چاپ کتاب، کیفیت نسبت معکوسی با کمیت دارد. یعنی هر چه کیفیت بالاتر برود زمان بیشتری برای بار آمدن یک کتاب مورد نیاز است و به همین سبب تعداد عناوین در بازه زمانی کاهش می‌یابد. کنش دفاتر تولیدی کتاب‌های موثر هم در طول زمان‌ها همین را نشان می‌دهند.
روند چاپ کتاب باید سیر طبیعی خود را طی بکند و به افزایش حمایتی و بخشنامه‌ای کمیت عناوین کتاب‌ها اعتقاد ندارم. به‌تأثیرگذاری‌ها بها می‌دهم. یکی مرد جنگی به از صدهزار. یک عنوان کتاب با تیراژ صد هزار را به هزار عنوان کتاب با تیراژ صد تایی ترجیح می‌دهیم. کتاب خوب، باید خوانده شود اگر خوانده نشود باری بر دوش فرهنگ خواهد بود و نبودنش بهتر از بودنش است.

دانشجو: قسمتی از این کمیت‌گرایی با عنوان وضعیت جسمانی و حیات رزمندگان انجام می‌شود؛ نظر شما چیست؟

صمدزاده: در این خصوص چندین پیش‌فرض نادرست وجود دارد که باید بدان‌ها توجه شود. یکی این که تلقی عموم سیاستگذاران این است که تجربه ملی زیسته جنگ، مجموع تجربه همه رزمندگان است. این تلقی هزینه زیادی بر دوش فعالیت‌های فرهنگی می‌گذارد. در حالی که به سبب تجربه مشترکی که بسیاری از رزمندگان دارند، وجه اشترک زیادی در تجربه آن‌ها وجود دارد که به لحاظ تعداد می‌تواند بیش از دو سوم رزمندگان را شامل شود و می‌توان از آن‌ها صرف نظر کرد؛ بنابراین بسیاری از تجربیات رزمندگان مشترک است. یک اثر خاطره نگاری از یک رزمنده روستایی می‌تواند خاطرات سایر روستاییان رزمنده را هم پوشش دهد و نمایندگی کند. ما حدود چهل هزار اسیر گرفتار در عراق داشته‌ایم خاطرات یک دهم آنها، یعنی چهارهزار نفر، می‌تواند کل خاطرات اسارت را تأمین کند. همه آن‌ها در فضا‌هایی زندگی کرده‌اند که اتفاقات مشترک زیادی برایشان رقم خورده است.

پیش فرض نادرست دیگر اینکه، اکثر بزرگواران سیاست‌گذار فکر می‌کنند هر چیزی قابل انتشار است. در حالی که اکثراً این‌ها جنس ادبیات را نمی‌شناسند و نمی‌دانند هر چیزی قابل انتشار نیست. هر تجربه زیسته‌ای خواندنی نیست. خواندنی‌ها در جریان فرهنگ به صورت طبیعی دیده می‌شوند. هر چند، همت آدم‌های تأثیرگذار را هم در این دیده‌شدن نباید نادیده گرفت.

نکته دیگر که ما عموما بدان توجه نمی‌کنیم الگو‌ها و الگوسازی‌هاست. خاطرات یک نفر الگو، خاطرات ده‌ها، صد‌ها و هزاران نفر دیگر را نمایندگی می‌کند. نه صرفاً به جهت تجربه مشترک، بلکه به سبب انسانی تأثیرگذار که در این محیط پرورش یافته است. این یک مسئله فرهنگی است. یعنی امری نمادین است. این که ما تشخیص دهیم چه چیزی نیاز به کتاب شدن دارد کار ساده‌ای نیست. نیاز به کارشناسی دارد. فهمی از ادبیات، هنر، تاریخ، فرهنگ و سیاست و علوم اجتماعی لازم است تا آدمی بفهمد کدام فرد را به نمایندگی از یک زیست روستایی، یک شهری، یک اقلیت، یک زن، یک فرزند، یک همسر، یک بسیجی، یک تهرانی، یک مازندرانی و مثل این‌ها انتخاب کند تا نیازی به کتاب کردن بیهوده خاطرات همگان نباشد.

پیش فرض نادرست دیگر که اخیرا باب شده و بدتر از موارد پیشین است، نگاه قبیله‌ای، خانوادگی و محلی به شهداست. برای مثال، فرد می‌گوید من شهیدی دارم که باید در مورد شهید خودم کاری انجام دهم و کاری به دیگر شهدا ندارم و نیز کاری ندارم که زندگی وی قابل کتاب شدن است یا نه؟! از چرایی که بپرسیم، قوم و خویش بودن مطرح می‌شود. یعنی یک دیدگاه حیدری نعمتی. در حالی که مسئولیت ملی و اجتماعی ما ایجاب می‌کند اگر توان چاپ کتابی را داریم کتاب کسی را چاپ کنیم که تاثیرگذار باشد هر چندی قوم و خویش ما نباشد؛ بنابراین معتقدم به لحاظ تعداد، ما از رزمندگان کتاب کم چاپ نکرده‌ایم. همین‌ها هم می‌توانند کافی باشند. شخصاً نگران وضعیت اورژانسی آن‌ها نیستم. هر چند معتقدم اگر شناسایی‌ها درستی صورت می‌گرفت به جای هزاران کتاب ضعیف بی‌خواننده، اکنون می‌توانستیم از تمام قشر‌های شرکت‌کننده در جنگ کتابی یا کتاب‌هایی به عنوان نماینده مناسب و تأثیرگذار داشته باشیم.

دانشجو: تاریخ شفاهی چگونه وارد کتاب‌های دفاع مقدس شد و اثرگذاری آن چگونه است؟

صمدزاده: از اوایل دهه هشتاد مسئله تاریخ شفاهی جنگ خیلی جدی دنبال شد، ولی متاسفانه در این خصوص هم کارنامه خوبی نداریم. جوری به مسئله ورود کردیم که اگر از ده نفر کارشناس، در مورد تاریخ شفاهی بپرسند ده تعریف مختلف می‌شنوند. روش تاریخ شفاهی که آمده بود اطلاعات شفاهی و تجربه زیسته اشخاص در یک مسئله تاریخی معاصر را مطالعه و سامان‌دهی کند باز هم بهانه‌ای برای نشر کتاب‌های ضعیف خاطره شد.

همه می‌دانیم برای مطالعه‌ی یک موضوع معاصر. محدودیتی برای مورخ هست که تا چهل یا پنجاه سال از واقعه نگذرد و اسناد آن منتشر نشود امکان پژوهش اسنادی درست ندارد. تاریخ شفاهی به مورخان کمک می‌کند که از این تنگنا و محدودیت خارج شوند و به واقعه‌ای که حتی چند ماه از آن رخداد گذشته ورود کنند. پس تاریخ شفاهی روشی برای مطالعه موضوع است که مورخ را از تنگنای زمانی خارج می‌کند. شتاب جریان اجتماعی بسیار بالاست و فرد جامعه‌شناس و مورخ نمی‌تواند مدت طولانی منتظر بماند تا از موضوعی صحبت کند.

تاریخ شفاهی، متناسب با تعریفی که داریم مسئله محور یا موضوع محور است، یعنی تاریخ شفاهیِ چه چیزی و نه شخص محور. هر چند، تاریخ شفاهی چه کسی هم ممکن است مد نظر باشد، ولی اسم آن زندگی نامه است؛ چرا به آن باید اسم جدید بدهیم؟ تاریخ شفاهی را کسی می‌تواند انجام دهد که با روش تاریخ شفاهی آشنایی داشته و مطالعات پیرامونی مناسبی در مورد آن مسئله انجام داده باشد.

دانشجو: به عنوان آخرین پرسش، ممیزی کتاب در این حوزه چه اثری داشته است؟

صمدزاده: در وضعیت کنونی مسلماً لطمه می‌زند. شکی در آسیب‌زنندگی آن نیست. اکنون عموماً ممیزان کتاب‌های دفاع مقدس نظامیان هستند که چندان با فضا‌های فرهنگی آشنایی ندارند. شاید استثنا باشد فردی که در فضای نظامی نفس کشیده است به فرهنگ و جامعه و آثار تاریخی و امنیت فرهنگی و لوازم پژوهش و نگارش اشراف داشته باشد، اما استثناست. قاعده بر این است که فضای نظامی‌گری، فضایی امرپذیری و امرکردن است. تنگ‌نظری‌های بسیاری در این فضا شکل می‌گیرد که ضد نگارش و پژوهش هستند و متأسفانه به ضرر فرهنگ ما تمام می‌شود.

برخی مواقع حتی نسبت به اسامی برخی فرماندهان هم حساسیت‌های بی‌جا هست. همچنین بعضی مفاهیم غلط جا افتاده مثلاً در دوره نخست‌وزیری فلان کس یک سری اتفاقات افتاده، نباید این اتفاقات قید شود. یا حتی نباید نگاه مثبتی بدان باشد. بالاخره ایشان آن زمان سمت داشته است و هر سمتی هم جزو سرمایه‌های ملی است نه داشته‌های شخصی؛ اما ما ناآگاهانه به این مسائل ورود می‌کنیم و مدام دایره داشته‌های خود را کوچک و کوچک‌تر می‌کنیم. این‌ها نشانه‌ی تنگ نظری فرهنگی و نداشتن ظرفیت است. کنش ما در این خصوص غلط است و باید درست شود. کتاب چاپ کردن هم مانند تمام افعال بشری سعی و خطا دارد و مقابل آن نمی‌توان با لایه ها‌ی مختلف ممیزی، اینچنین ایستاد. باید اجازه‌ی خطاکردن داد تا رشد حاصل شود و فرهنگ بالنده شود.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: کمیت‌گرایی بلای خانمانسوز ادبیات و فرهنگ شده است / رهبرانقلاب کتابخوان حرفه‌ای هستند