Sedaghatsiz, S01E146
Sedaghatsiz Serial Part 146
شب گونول با یکی از دوستان قدیمی هالوک به نام نجمی تماس میگیرد و از نجمی میخواهد که از طریق آشنایانش لیست داراییهای ولکان را برای او پیدا کند. آسیه در خانه با جواهرفروش تماس میگیرد و میگوید قصد فروش گردنبند را دارد و فردا به آنجا میرود. کمی بعد ولکان به خانۀ آسیه میرود. آسیه از او دلخور است. ولکان میگوید از دست گونول نمیتوانست از خانه فرار کند و تازه فرصتی برای آمدن پیدا کرده. آسیه میگوید خودش با علی صحبت کرده و نظر علی این است که آسیه باید از ولکان دوری کند تا بلایی سرش نیاید. او همچنین موضوع جدایی ایپک و علی و دوست شدن ایپک با دمیر را میگوید. ولکان از آسیه میخواهد که از او دوری نکند و تمام تلاشش را میکند تا در اولین فرصت شرایط را مهیا کند.
ولکان به اتاق علی میرود و با او در مورد آسیه صحبت میکند و میگوید به زودی آنها دوباره با هم خانواده میشوند. علی عصبانی میشود و میگوید ولکان هر روز یک نفر را میخواهد و روز گذشته هم درین را میخواست و تکلیفش مشخص نیست. او با ناراحتی میگوید هرگز دوست ندارد در آینده مثل ولکان باشد. او در مورد درین با اطمینان میگوید حرفهای آسیه را شنیده و بعد از خانه رفته.
ولکان پیش آسیه برمیگردد و میگوید علی از اینکه درین حرفهای آنها را شنیده مطمئن است و او نمیداند درین چرا چیزی به روی خودش نمیآورد. آسیه میگوید باید مراقب درین باشد چون درین مثل مادرش ممکن است کار خطرناکی کند. آسیه هنگام رفتن ولکان به عمد او را بغل میکند تا کتش بوی عطر آسیه را بگیرد.
ولکان به خانه میرود. او از پشت در اتاق صدای درین را میشنود که با عصبانیت با جیران صحبت میکند و در مورد کسی خط و نشان میکشد و میگوید همه را بیچاره خواهد کرد. او وارد اتاق میشود و درین سریع تلفن را قطع میکند. او کت ولکان را میگیرد تا آن را به اتاق شستوشو ببرد. درین متوجه عطر آسیه میشود و بهشدت عصبانی میشود. او قیچی برمیدارد تا کت را پاره کند. همان لحظه ولکان پیش درین میرود. درین تظاهر میکند که قصد داشت مارک داخل لباس را بکند تا ولکان اذیت نشود.
روز بعد وقتی آسیه به بیمارستان پیش دریا میرود پلین خبر میدهد که سرکان مرده است. دریا و آسیه پیش شانای میروند. شانای با گریه میگوید حال سرکان خوب بود و او سرکان را بخشیده بود اما سرکان گفت که معشوقش از او باردار است. شانای به او گفته بود آن زن باید بچهاش را سقط کند تا او با سرکان آشتی کند. آسیه تحمل شنیدن داستان شانای را ندارد و از آنها فاصله میگیرد. معشوقۀ سرکان گوشهای ایستاده و بهشدت گریه میکند.
آسیه با ولکان تماس میگیرد و خبر میدهد که شوهر خواهر دریا از دنیا رفته. ولکان میخواهد به بیمارستان برود. درین میگوید همراه او میرود تا به جیران هم سر بزند. سرجون به بیمارستان به اتاق جیران میرود و بخاطر اینکه به رستوران آمد و به نیل برای دعوای او و نیل و برگشتن از ماه عسل طعنه زد با جیران جروبحث میکند و به او هشدار میدهد که از نیل و زندگی او فاصله بگیرد و به حرفهای درین توجه نکند. سپس با عصبانیت بیرون میرود. حال جیران ناگهان بد میشود و از هوش میرود. سرجون در راهرو درین و ولکان را میبیند. او بخاطر خط دادن درین به جیران به درین هشدار میدهد و به او میگوید از بازی دادن جیران دست بردارد سپس میرود.
دوست دختر سرکان به اتاق آسیه میرود و ادعا میکند که شانای سرکان را کشته و تقاضای کالبدشکافی دارد. آسیه میگوید او نسبتی با سرکان ندارد و نمیتواند چنین درخواستی بدهد. ولکان و درین و دریا آسیه را میبینند و آسیه موضوع را با طعنه به آنها میگوید. ولکان دریا را به حیاط میبرد تا هوا بخورد. آسیه به درین میگوید میداند او در مورد آسیه و ولکان شنیده و در واقع سوءتفاهم شده چون در واقع آنها یکدیگر با نبوسیدهاند بلکه ولکان آسیه را بوسیده و او چنین قصدی نداشته. آسیه سعی میکند با حرفهایش درین را عصبی کند. درین عصبانی میشود و به سمت آسیه حمله میکند و میخواهد او را خفه کند. پلین و نِوین که در راهرو هستند سریع به سمت آنها میروند و درین را از آسیه جدا میکنند.
نجمی با گونول تماس میگیرد و خبر میدهد هیچچیز جز ماشین ولکان به نام او نیست. گونول متعجب میشود. نجمی میگوید شاید ثبت رسمی اسناد چند روزی طول بکشد. گونول با صاحب خانۀ سابق، خانهای که ولکان و درین خریدهاند و از آشنایان قدیمی هستند تماس میگیرد تا از طریق او بفهمد که خانه را به اسم چه کسی خریدهاند. او وقتی متوجه میشود خانه به اسم علیست به شدت شوکه و عصبانی میشود.
درین به اتاق جیران میرود و او را روی میز میبیند و سریع پرستاران را صدا میزند. او با سرجون تماس میگیرد و با عصبانیت میگوید حال جیران بد شده و ممکن است بچهاش را از دست بدهد. دریا کارهای ترخیص جنازۀ سرکان را انجام میدهد. شانای از او تشکر میکند و از دریا میخواهد که باز هم یکدیگر را ببینند سپس میشود.
سرجون موضوع بد شدن حال جیران را میگوید و خودش را بخاطر دعوا با جیران مقصر میداند. نیل با دریا صحبت میکند و حال جیران را میپرسد. او به سرجون میگوید حال جیران و بچه خوب است و او را دلداری میدهد و از سرجون میخواهد که به بیمارستان برود و به جیران سر بزند. آسیه به جواهرفروشی میرود و گردنبند را میفروشد.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 147 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 145منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: Sedaghatsiz, S01E146
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران