شهر هزار سنگر، هم درس است و هم عبرت
حادثه 6 بهمن سال 1360 اتفاق مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی بود که با درایت مردم آمل به سرانجام نرسید؛ در 6 بهمن منافقین و کمونیستها تلاش کردند با تسخیر شهر و تثبیت مواضع خود، سایر شهرهای شمالی ایران را محاصره و تسخیر و با حمایت شوروی این بخشها را از ایران جدا کنند.
در این زمینه منافقین با کمونیستها یکصدا شدند تا در برابر جمهوری اسلامی بایستند و نظام نوپای اسلامی را با چالشی بزرگ روبهرو سازند، آنها تلاش میکردند با مبارزه در نقاط شمالی کشور به نوعی تلاش رزمندگان اسلام در جبههها را تحتالشعاع قرار دهند. منافقین در کردستان نیز آشوب ایجاد کرده بودند و در واقع این توطئه دشمن در آمل برای غافل شدن جمهوری اسلامی از کردستان نیز بود.
منافقین سنگدل با جذب افراد فریبخورده و تجمع در جنگلها در بهمنماه 1360 به خیال خام خود زمینه را برای حمله به شهر آمل و تصرف آن آماده دیده بودند، بنابراین با یک گروه کمتر از صد نفری، برای حمله به شهر در صبحگاه ششم بهمنماه برنامهریزی کردند.
هدف از این حمله تصرف شهر آمل به عنوان یکی از شهرهای استراتژیک شمالی بود. با تصرف این شهر کنترل یکی از راههای مواصلاتی مهم تهران به شمال کشور قطع میشد و تحت کنترل منافقین قرار میگرفت؛ به این ترتیب با توجه به دشتهای وسیع و جنگلهای فراوان، امکان برنامهریزی برای حمله به شهرهای دیگر نیز وجود داشت.
تصور واهى اتحادیه بر این بود که به خاطر وضعیت اجتماعى منطقه آمل و بافت دهقانى جمعیت اطراف آن، در صورت حمله به شهر، مقاومت پراکنده نیروهاى انقلاب به سرعت سرکوب مىشود.
به خیال باطل منافقین، با تصرف شهر آمل و تشکیل یک حکومت خودخوانده در آن، حمایتهای مستکبرین جهان نیز کسب میشد؛ نکته دیگر اینکه طبق تحلیلهای نادرست منافقین، آنها فکر میکردند، با تصرف مراکز حیاتی شهر، همه مردم به آنها پیوسته و از آنها حمایت خواهندکرد و در مراحل بعدی پس از قطع خطوط ارتباطى و تقویت نیروهاى مخالف داخل شهر، دیگر مناطق مازندران به تصرف نیروهاى اتحادیه درآمده و پس از آن آحاد مردم در یک زنجیره متشکل در سراسر ایران بپا مىخیزند و رژیم جمهورى اسلامى را ساقط مى کنند.
«ماهی سیاه کوچولو» ساخته مجید اسماعیلی از معدود فیلمهایی است که به موضوع ششم بهمن میپردازد.
قصه فیلم در بستر تاریخی دهه 60 و مبارزات چریکی نیروهای چپ در شمال کشور و در قیام آمل روایت میشود و به مباحث ایدئولوژیک درباره مبارزه و نقد تفکر چپ و... میپردازد.
نکته اینجاست که چرا درباره این اتفاق تاریخی هیچگونه بازخوانی روایی و مستند تولید و عرضه نشده و چرا نهادهای فرهنگی در این رابطه قدم برنمیدارند. در حالی که یادآوری آن روزها و معرفی جریانهای ایدئولوژیک به نسل جدید میتواند نگاه آنها را به نظرات و رفتارهای مخالفان نمایان و آشکار کند و این روشنگری و تاریخی همان جهاد تبیین است که امروزه ضرورت آن بسیار احساس میشود.
اتحادیه کمونیستها
پس از شهریور 1320 سه گرایش مذهبی، مارکسیستی ـ لنینیستی چپ و ملی در کشور پدید آمد. اتحادیه کمونیستهای ایران اواخر سال 1355 در پی اتحاد دو گروه کمونیستی «سازمان انقلابیون کمونیست» و «پویا» تشکیل شد. سازمان انقلابیون کمونیست سال 1348، پیرو تشکیل یک محفل دانشجویی در خارج از کشور که به عقاید الحادی مارکسیستی روی آورده بود، ایجاد شد. اکثر اعضای آن دانشجویان ایرانی در آمریکا بودند که مخالف شاه بوده و علیه رژیم فعالیت سیاسی – فرهنگی میکردند. طی سالهای 48 تا 55 این گروهک در شرایط فقدان حضور فعال نیروهای انقلابی و مکتبی اسلامی در کشورهای غربی توانست تعدادی از دانشجویان مقیم خارج از کشور را به دور خود جمع کند. اعضای این گروه در ماههای آخر پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به ایران آمده و به «اتحادیه کمونیستهای بخش داخل» معروف شد.
اتحادیه کمونیستهای داخل ایران
اتحادیه کمونیستها، پس از پیروزی انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران را متشکل از جریانهای متفاوتی میدانست که نمیتوان در برابر همه آنها رفتار یکسانی اتخاذ کرد. از جمله این جریانها لیبرال بود که از نظر آنها حکومت را به سمت غرب کشانده و خواهان سرکوب آزادیهاست و از طرف دیگر خط امام است که بایستی از آن پشتیبانی کرد؛ لذا برخلاف سایر گروههای چپ تندرو ضمن مخالفت با اسلامی بودن نظام و پایبندی به اصول مارکسیستی از نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل شعار استقلال، آزادی و رویارویی با غرب و آمریکا با نظام جمهوری اسلامی ایران حمایت کرد. حمایت از اشغال لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان 1358، شرکت در جبهههای جنگ (هرچند با توجه به اسناد، متهم به ربودن اسلحه از مناطق جنگی و پنهان کردن آنهاست)، حمایت از نهادهای انقلابی همچون سپاه، مخالفت با گروههای تندرو از جمله این موارد است.
از سوی دیگر برگزاری جلسات برای معرفی خود و اندیشههایشان، جمعآوری اعضای گروه که از خارج آمده بودند، فرستادن هستههای تبلیغی به شهرهای مختلف، چاپ نشریات همچون ستاد، تشکیل گروههایی با نام «داس» به منظور آموزش نظامی اعضا و هواداران به منظور مقابله با کودتا، تشکیل جمعیت زنان مبارز و تشکیلات پیشمرگان زحمتکشان در کردستان از دیگر اقدامات آنان بود.
گروهک پویا
یکی از عناصر متشکله اتحادیه کمونیستهای ایران در برگیرنده چند نفر از اعضای محفل گروه فلسطین بودند که از ایران در زمان طاغوت به خارج از کشور گریخته و مدتی در عراق و سپس در لبنان فعالیت داشتند. گروهک پویا با ارتباط با گروهک سازمان انقلابیون کمونیست در تابستان سال 55 عجین شد و اتحادیه کمونیستهای ایران را بنا کرد. اتحادیه کمونیستهای ایران نیز برای تبلیغ نظرات خود دست به ایجاد تشکیلات گوناگون برای جذب جوانان کرده که میتوان به تشکیل سازمان توده انقلابی و دانشآموزان موسوم به «استاد»، جمعیت زنان به اصطلاح مبارز و تشکیلات پیشمرگان زحمتکش در کردستان نام برد. تحلیلهای کاذب و مارکسیستی با تقویت تودههای دانشآموزی و مارکسیستی آغاز و اتحادیه کمونیستهای ایران به این نتیجه رسید که گروههای ضد انقلاب را برای مخدوش کردن عقاید دینی و ارزشی مردم بسیج کند.
مسئولان در اظهارات صریح متهمان در آن دوران متوجه شدند هیچگونه هدف و برنامه مشخصی و امید واقعی برای تحلیلهای مارکسیستی در کشور نیست و واقعیت جامعه سختتر از آن است که این از خدا بیخبران را از این اقدام باز دارد به همین دلیل تصمیم میگیرند در تهران دست به قیام زنند. مدت زمانی را برای فراهم کردن طرح قیام و تخریب افکار در تهران صورت داده اما نتوانستند تحلیلهای کاذب کمونیستی و تودههای واهی تشکیل یافته را برای مردم بازگو کنند. بنابراین اتحادیه کمونیست ایران مجبور شد تا اقدامات کمونیستی خود را از تهران دور کرده و به شهرهای دیگر کشور تسری دهد و برای ایفا رسالت واهی خود به اعماق جنگلهای شمال و پیادهسازی ترفند خود در آمل عزیمت کرد. این اتحادیه در اقدام آغازین نسبت به سازماندهی تعداد 100 نفر از گروهک محارب در قالب دستههای مختلف در اوایل شهریورسال 1360 اقدام و در 15 کیلومتری جنوب آمل و در بخش جنگل آمل سکنی کرد. گروهک کمونیستی به تعبیر خودشان آماده حمله به شهر آمل در 18 آبان 1360 قصد عزیمت به این شهر را میکنند و برای پیشبرد این اقدام جنایتکارانه و ضد انقلابی ضمن سرقت اموال عمومی مردم، تعدادی خودروی سواری، وانت و مینیبوس را به عنوان غنائم خود به یغما میبرند.
مقابله با جمهوری نوپای اسلامی
در جریانهایی که ضد امام و یاران ایشان شکل گرفت بهخصوص تشکیل حزب جمهوری اسلامی ایران، اتحادیه کمونیستها در کنار نیروهای مخالف نظام همچون سازمان مجاهدین خلق ایران، فدائیان خلق، کومله، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و ...که رئیسجمهور،بنیصدر در رأس آن قرار داشت، حمایت کرده و تشکیل حزب جمهوری اسلامی را کودتایی در کشور نامید و امام و یاران ایشان را جبهه ارتجاع نام نهاد. یکی از اعضای این اتحادیه درباره این تغییر موضع چنین میگوید: «این تغییر مواضع برای اعضا هم جای سؤال بود اما پاسخ این بود که این سؤالها بهانه است و نباید روحیهتان ضعیف شود و اساسا این سؤالها را کسانی مطرح میکنند که بریدهاند.»
در هر صورت برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا توسط امام و سپس رأی مجلس مبنی بر بیکفایتی وی و عزل او از ریاست جمهوری در 31خرداد1360 و درگیریهای همراه آن، نقطه آغازی در ایجاد تنش بین ائتلاف گروههای ضد انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد.
از همین زمان بود که اتحادیه کمونیستها به این نتیجه رسید که نظام بهصورت یکدست در آمده و به این دلیل که با وجود جریان لیبرال در دولت، نظام دچار انحراف شده و با جدایی تدریجی از مردم به بیگانگان مرتبط خواهد شد، بیگانگان نیز جز اختناق و استبداد چیز دیگری برای ملت به ارمغان نخواهند آورد. بر این اساس رهبری و اعضای اتحادیه تصمیم به «قیام مسلحانه فوری»، آگاهسازی مردم از این انحراف و دعوت مردم به قیام علیه نظام گرفتند. از نظر آنان سازمان مجاهدین خلق نیز همین هدف را داشته اما شیوه آنان که ترور و ... بود، اشتباه است.
به علت کم بودن احتمال موفقیت در تهران، شهرستان آمل به علت موقعیت طبیعی، استراتژیک، سیاسی و انسانی، گذرگاه ارتباطی بودن تهران به شرق و غرب مازندران و همچنین همسایگی استانهای شمالی ایران با شوروی سابق بهعنوان قطب اصلی کمونیسم و فعالیت سابقهدار کمونیستها در این منطقه، این شهر بهعنوان نقطه شروع قیام فوری انتخاب شد.
تصرف یک شهر مهم و توسعه تصرفات در عملیاتهای بعدی، جلب نظر افکار عمومی و گروههای سیاسی داخل کشور، حفظ حضور سیاسی در عرصه سیاسی کشور، قویتر نشان دادن خود در مقایسه با سایر گروهها و تشکیلات سیاسی بزرگتر، جلب حمایتهای خارجی، تقویت جبهه هواداران، ایجاد رعب در نیروهای هوادار نظام و آزادی شهرها به دست خود مردم از دست رژیم ازجمله اهداف عملیات نظامی به شهر آمل به شمار میآید.
اما ماجرای کودتای کمونیستی ــ لنینیستی
اتحادیه کمونیستهای ایران که عامل اصلی حوادث آمل بوده، یکی از جریانهای چپ برای تصاحب قدرت بهشمار میرود که اعضای آن از لحاظ فکری، پیرو مائو بودند. پس از عزل بنیصدر، سران این اتحادیه در اهداف و روشهای خود تغییر ساختاری دادند و روش مبارزات مخفی و مسلحانه را در پیش گرفتند. شاخصه مبارزاتی این اتحادیه ــ که ابتدا متشکل از 53 نفر بود ــ مبارزات فیدل کاسترو و چهگوارا در آمریکای لاتین بود اما برای همراه کردن مردم، روش مائو در چین را انتخاب کردند. پس از علنی شدن مشی مسلحانه ضدانقلاب، منافقین، اتحادیه کمونیستها و... آنها برنامهها و طراحی مبارزاتی خود را در خانههای تیمی و مخفیانه انجام میدادند و بهاصطلاح از روی زمین به زیر زمین رفتند. پس از حادثه 30 تیر و فرار بنیصدر و افزایش ترورها، طرحی بهنام مالک و مستأجر از سوی نظام اجرا شد که در پی آن هر مالکی موظف بود هویت مستأجر خود را با ارائه شناسنامه نشان دهد. اجرای این طرح باعث لو رفتن و شناسایی آنها شد. از طرفی هم پس از خروج رجوی و بنیصدر از کشور، هنوز خط خروج برای آنها آماده نبود. بنابراین بهترین مکان برای آنها جنگلهای شمال کشور بود.
اتحادیه دلیلی دیگر برای علملیات در جنگل هم داشت. آنها معتقد بودند عراق در جنگ تحمیلی، بخش عمدهای از امکانات و نیروی نظامی ایران را در جبهه اول به خود مشغول کرده است. مبارزات کردها در کردستان، جبهه دوم علیه جمهوری اسلامی است. بنابراین با ایجاد جبهه سوم، اتحادیه کمونیستها میتواند در یک جنگ بدون مقاومت، انقلاب نوپای سیاسی را به ورطه سقوط بکشاند. به همین علت رهبران شورشی اتحادیه کمونیستها، جنگلهای منطقه عمومی جنوب غربی شهر آمل را انتخاب میکنند، زیرا آمل برای فعالیت چریکی دارای عمق استراتژیک بود و از کوههای جنگلی تا لب دریا فاصله و عمق خوبی برای جنگ و گریز وجود داشت و به مرز هم نزدیک بود و نقطه کلیدی برای عملیات وجود محور مواصلاتی هراز بهعنوان یک جاده استراتژیک و نزدیک به مرکز بوده و آنها در برنامه خودشان بستن نیمساعتی جاده و توزیع اعلامیه را گنجانده بودند و با این کار رادیو که اینگونه مسائل را پخش میکرد، فعال و بهخودی خود همه ایران متوجه میشدند. ضمن اینکه جنگل هم آب داشته و هم بعضی از درختها میوههای خوردنی داشتند. جنگل محل استتار و اختفای مناسبی بود که آنها در آن محدودیتی نداشتند.
گروه کمونیستها تصور میکرد در شهر زمینههای مردمی برای همراهی با آنها وجود دارد که البته بزرگترین اشتباهشان همین مسأله بود.
این موارد موجب شد سران اتحادیه کمونیستها ظرفیتهای دینی مردم شهر را نبینند، زیرا وجود امامزادههای متعدد موجب شده بود که مردم این منطقه ارادت به اهلبیت(ع) داشته باشند.
از 97نفری که در عملیات دستگیر شده بودند، 46نفر آنها پدرانشان صنعتنفتی بودند. بقیه هم اغلب خوزستانی بودند که سازمان با فراخوان نیروهایش از سراسر کشور به منطقه شمال، در واقع در جنگلهای شمال، سه کمپ در سه نقطه دایر میکنن و به آنها آموزش مخصوص چریکی میداد و از نظر بدنی و آموزشهای نظامی آمادگی لازم را پیدا میکردند. جالب است که چند نفر آنها در لبنان و در مبارزات جورج حبش شرکت کرده بودند.
پیشنهاد عملیاتی آیت ا...
ناصر شعبانی، فرمانده سپاه آمل در واقعه 6 بهمن1360 خاطرهای را نقل میکنند مبنی بر اینکه آیتا... جوادی آملی به آنها برای عملیات پیشنهادی میدهد و سپاه طبق آن عمل کرده و پیروز میدان میشود. شعبانی در ذکر خاطره میگوید: «... اما ورق از زمانی به نفع ما برگشت که به تدبیر و پیشنهاد آیتا... جوادیآملی، نیروهای ما وارد جنگل شدند. رفتن ما آنها را تجزیه کرد. ماجرا از این قرار بود که ایشان به سپاه آمل آمدند و درباره آنها از من سؤالاتی کردند. من هم با نقشه بهطور کامل حرکات، اهداف و مواضع اتحادیه کمونیستهای ایران را در گزنهسرا،منگلدره و... برای ایشان توضیح دادم و گفتم که حزباللهیها بهخاطر ترورها وحشت دارند که سرکارشان بروند. خیلی وضع بدی است. ایشان گفتند تدبیرتان چیست؟ گفتم میخواهیم در سطح وسیعی از شهر از نیروهای مسلح استفاده کنیم بهطوریکه زیر تیر هر چراغبرق، یک بسیجی باشد. ایشان در جواب من گفتند مگر نمیگویید که اینها در جنگل هستند و از آنجا میآیند و محیط را ناامن میکنند. چرا شما میخواهید شهر را امن کنید؟ شما هم محیط آنها را ناامن کنید و بروید در جنگل. من همین جمله را از ایشان شنیدم و بعدازظهر به چالوس و مرکز فرماندهی آمدم. پیشنهاد آیتا... جوادیآملی را ارائه کردم و مورد قبول واقع شد.
ما نیروهایمان را به جنگل بردیم و در آنجا پایگاه زدیم. در شیارها، تپهها و به هر ترتیب توانستیم آنها را در جنگل تجزیه کنیم. به یکی از آنها گفتم که چرا شما به شهر حمله کردید؟ گفت ما اگر میخواستیم برای خرید به روستا برویم، سرودخوان وارد روستا میشدیم اما حالا شما آمدید بالای تپه و کنار رودخانه پایگاه زدید و خیلیجاها نیرو گذاشتید. اصلا دیگر امنیت نبود. بنابراین یا ما باید بهدلیل سرما به شهرهایمان برمیگشتیم که ریسک بود یا باید به شهر حمله میکردیم. شما ما را مجبور کردید.
اتحادیه حدود یکماه قبل از آن نیز قصد حمله داشت اما بهطور اتفاقی برادری بهنام شهید کارگر که از بچههای سپاه بود و سلاح نیز همراهش بود، آنها را دیده و با آنها درگیر و شهید میشود. آنها فکر میکنند که عملیات لو رفته و به جنگل برمیگردند.»
برنامه آنها برای حمله، تسخیر سه نهاد بود؛ یکجا ساختمان بسیج بود که از لحاظ استراتژیک در محل خوبی بود. ضمن اینکه ساختمان بسیج از لحاظ استقامت ساختمان محکمی بود. مکان دوم فرمانداری و مکان سوم، سپاه.
نحوه ورود به شهر
ناصر شعبانی، فرمانده سپاه آمل درباره نفوذ آنها در شهر و استفاده از لباس سپاه برای عملیات میگوید: «... آنها با لباسفرم سپاه وارد شهر شده بودند. بنیصدر در زمان ریاستجمهوری خود، به یکی از کارخانههای آمل که لباسفرم سپاه را تولید میکرد، دستور کتبی داد تا 400 یا 4000 لباس به دارنده این نامه بدهند که البته کنار امضای بنیصدر، یک امضای دیگر هم بود که من این دستخط را دیدهام. یک ماشین گشت ما گزارش داد ما آنها را دیدیم اما فکر میکردیم سپاهی هستند. حادثهای قبل از حمله به آمل اتفاق افتاد. اینها آمدند و جاده هراز را بستند که اعلامیه پخش کنند.
یک روحانی بهنام آقای شریعتی از گرگان با پسر و عروسش به آنجا میرسد. از این روحانی کارت شناسایی میخواهند و او نیز به سبب پوشش آنها کارتش را نشان میدهد. من از قول عروسش میگویم که آنها به روحانی گفتند که بهبه! ما در آسمانها دنبال شما میگشتیم و او را از ماشین پیاده کرده و جلوی چشم خانوادهاش به شهادت میرسانند. یعنی با لباس سپاه این کار را کردند. راهبندان هم کرده بودند. مردم هم که میدیدند اما به واسطه لباس سپاه به آنها اعتماد کردند. بنابراین کسی نمیتوانست به آنها شک کند. در حادثه دیگری چون زمان حمله به دهه فجر نزدیک بود، یکی از معلمان با دانشآموزان، مشغول رنگآمیزی و شعارنویسی روی دیوار بودند که آنها با لباس سپاهی میگویند ما سپاهی هستم و بچهها هم میگویند ما بسیجی هستیم. تا این حرف را میزنند، آنها را به رگبار میبندند و از آن دانشآموزان تنها یک نفر زنده میماند. البته دو روز قبل از عملیات اصلی، خانهای را روبهروی سپاه اجاره کردند و میخواستند با انفجار دیوار زندان، زندانیها را آزاد کنند که بهصورت اتفاقی رهگذری آنها را دیده و مشکوک میشود. وقتی قصد پرسوجو دارد، آنها فرار میکنند.»
عملیات از نگاه فرمانده میدان
ناصر شعبانی میگوید: ... البته آنها در عصر 5 بهمن حرکت کردند و در دو محلهی «اسپیکلا» و «رضوانیه» در خانههایی که برایشان تدارک دیده بودند مستقر شدند. در اعترافاتشان میگفتند، فرض ما این بود که جایی را بگیریم که از آنجا نگذاریم کمکی از آنطرف پل به نیروهای انقلاب برسد. بعد هم حمله میکنیم و منطقه را از دست آنها میگیریم. حدود یکربع به 11 شب 6 بهمن بود که من در سپاه بودم. ناگهان صدای تیراندازی شنیدیم. آنها حمله را شروع کردند درحالیکه بسیاری از نیروهای ما در جنگل بودند. مثلا در ساختمان بسیج، تنها هفت نفر بودند. نکته جالبی را بگویم که نقل آن خالی از لطف نیست. در جیب یکی از دستگیرشدهها کاغذی را پیدا کردیم. در آن نوشته بود از شیشههای ساختمان بسیج ــ حدود 33 پنجره ــ آنقدر به ما تیراندازی میشد که نمیتوانستیم وارد ساختمان بسیج شویم.
در آن ساختمان تنها هفت نفر بودند. بنابراین درگیریها در همان شب آغاز شد. ما تصمیم گرفتیم که در شب بهدلیل آسیبپذیری، دستور حمله را متوقف کنیم و منتظر شدیم تا صبح شود. ضمن اینکه این تصمیم موجب شد برای طرحریزی حمله، زمان بیشتری را در اختیار بگیریم. صبح که شد، به کمک مردم، ما ابتکار عمل را در دست گرفتیم. مردم واقعا به ما کمک کردند. تئوریهایی که در بعضی از کشورها مثل کوبا یا انقلاب چین جواب داده بود و کمونیستها توانسته بودند در 24ساعت موفق شوند، در کشور ما و در آمل بهوسیله مردم در 24ساعت طومارش بسته شد. اصلا خود مردم اینها را میگرفتند و تحویل میدادند. یادم هست که دم در سپاه، سه نفر از حزباللهیها دو نفر از آنها را گرفته و برای تحویل آورده بودند. پرسیدم چگونه آنها را دستگیر کردید؟ گفت اینقدر تیر زدند و ما اینقدر سنگ زدیم تا تیرهایشان تمام شد و گرفتیمشان. جالب است که آن بنده خدا تا آن روز آرپیجی ندیده بود. میگفت این سلاحش هم که شکسته را بگیر! زن و مرد کمک میکردند؛ زنان در سنگرسازی و ... یا موردی را دیدم که کسی در پشتش شن ریخته و عقبعقب راه میرفت، مثل یک سنگر که اگر تیر زدند به آن بخورد. البته از دیگر شهرها نیز وقتی مردم و نیروها قضیه را شنیدند، به سمت آمل حرکت کردند تا به ما کمک کنند. حدود ساعت 4 بود که بسیاری از آنها، کشته، مجروح و اسیر شده بودند. آنها قصد فرار داشتند و از مواضع خود عقبنشینی میکردند. احساس کردم که ممکن است در حال عقبنشینی به سمت دادگاه بروند و آنجا را بزنند و زندانیها را آزاد کنند. در زندان 46 ــ 45 نفر منافق مهم داشتیم که با صدای تیراندازی به وجد آمده بودند. سوار ماشین شدم و به سمت دادگاه رفتم. وقتی آنجا رسیدم، تیراندازی خیلی شدید بود. خلاصه دادگاه را حفظ کردیم اما بعد متوجه شدیم که آنها میخواستند فرار کنند. سرانجام نیز از 95 نفری که به شهر حمله کردند، تقریبا 87 ــ 86 نفر جنازه و اسیر و مجروح گرفتیم و هفت نفر از آنها توانستند فرار کنند که البته حدود دو هفته بعد، دستگیر شدند.
بازتابهای واقعه آمل از صدای رسانه
با وجود همکاری مردم با نیروهای بسیج و نظامی در مقابل نیروهای مهاجم، «رادیو صدای آزاد ایران» این جریان را معکوس نشان داده و آن را قیام مردم آمل معرفی نمود که بهوسیله سلطنتطلبان ایران تحت کنترل چندساعته قرار گرفت. همچنین سایر خبرگزاریها ازجمله فرانسه ضمن تکرار این مطلب آن را رویارویی شدیدی دانستند که تکرار آن میتواند برای رژیم اسلامی خطرناک باشد. این درحالیاست که با توجه به اعتراف یکی از اعضا، در این مدت حتی یک نفر هم به قیام فوری نپیوست. این مسأله از این لحاظ حائز اهمیت است که روشنسازی و جذب مردم علیه نظام یکی از اهداف این عملیات بود. از سوی دیگر نیروهای انقلابی و مسئولان نظام از اقدام هوشیارانه مردم تقدیر بهعملآوردند. امامخمینی(ره) در یکی از بیانات خود میفرمایند: «جمهوری اسلامی پس از پیروزی به تمام افراد و گروهها فرصت داد تا آزادانه هر عملی را میخواهند انجام دهند و هر روزنامهای که خواستند منتشر کنند ولی دیدید که اینها چگونه عمل کردند. اینها با اسلحه به جان مردم افتادند و رسما علیه اسلام قیام کردند. امروز تبلیغات میکنند که تنها صدیشش یا صدیده از مردم طرفدار جمهوری اسلامی میباشند. تمام آمال و آرزویشان شمال بود و معتقد بودند که شمال صددرصد با جمهوری اسلامی مخالفند.» و در جایی دیگر میفرمایند: «اگر این عدهای که در جنگل بودند اسلام را فهمیده بودند حمله به آمل نمیکردند ... لکن فهماند به این دستههای غیرانسانی که اینطور نیست که شما خیال میکنید که اگر یک صدایی بلند کنید مردم با شما هستند. چطور یک مردم مسلمانی که دل بستهاند به اسلام و ... به قرآن، و شهادت را برای خودشان افتخار [میدانند] ... چطور امکان دارد ... چند تا اشخاصی که هیچ از قرآن و اسلام اطلاع ندارند و هیچ ایمان ندارند بیایند و یک شهر مؤمن را بخواهند بههم بزنند؟»
فرهمند آملی، از شاعران این شهر نیز چنین سروده است:
کردی دفاع از خود و از دین و کشورت
راضی شد از تو خاطر پرمهر رهبرت
نام تو را امام به دفتر نوشته است
نام تو ثبت در دفتر تاریخ گشته است
آباد باش زآنکه شدی لایق درود
آزاد باش زآنکه خمینی تو را سرود.
حماسه ششم بهمن آمل از نگاه رهبر انقلاب
«شهر هزار سنگر»؛ این تعبیر کمى است؟ حرف کوچکى است؟ قضیه ششم بهمن آنقدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامه تاریخى خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنى فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ براى اینکه حوادث تاریخى، هم درس است، هم عبرت است. قضایاى جارى بر یک ملت، قضایایى است که در برهههاى مختلف غالبا تکرار میشود. اکنون سالها از آن زمان میگذرد، اما راه جمهورى اسلامى که عوض نشده است؛ دشمنان جمهورى اسلامى هم عوض نشدند. پس آنچه که آنجا اتفاق افتاد، میتواند براى امروز و براى آینده تا هر وقتى که ملت ایران به حول و قوه الهى دلبسته این اصول و این انقلابند، عبرت باشد، درس باشد؛ لذا نباید فراموش بشود.
کتابشناسی ششم بهمن سال 60 روایتی از مقاومت تاریخی مردم شهر آمل
صفحات کتاب تاریخ پر است از داستانهای پایداری و ایستادگی منادیان حق و حقیقت در مقابل توفان سهمگین ظلم و کینه اما آنچه فرجام را رقم میزند، باقیماندن حق است و رفتن باطل. مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مجموعه دانستنیهای انقلاب اسلامی برای جوانان، پیش از این کوشیده تا روایتی از این حماسهها را به رشته تحریر درآورد که از آن جمله میتوان به «توطئه بنیصدر»، «واقعه طبس»، «کودتای نوژه» و «ماجرای مهدی هاشمی» اشاره کرد.
از مهمترین کتابهای مقاومت مردمی در حماسه آمل (واکاوی واقعه 6 بهمن 1360) به قلم ناصر شعبانی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
دیگر کتابهایی که تاکنون درباره حماسه تاریخی مردم آمل به چاپ رسیده، عبارتند از:
ـ حماسه مردم آمل/ ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی/ 1361.
ـ حماسه اسلامی مردم آمل/ پژوهشکده علوم دفاعی استراتژیک دانشگاه امامحسین(ع) / 1377.
ـ چهل خاطره/ مهدی خانی/ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمل/ 1380.
ـ آمل در گذر تاریخ/ مولف محمدرضا مداحی آملی/ شلاک/ 1381.
ـ شهر هزار سنگر (روایتی از مقاومت تاریخی مردم شهر آمل)/ سیمین رهگذر/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1385.
ـ اسناد اتحادیه کمونیستهای ایران در واقعه آمل/ علی کردی/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1386.
ـ عروس آسمان/ علیاکبری سامانی/ نشر شاهد/ 1387.
نتیجهگیری
با توجه به تئوری کمونیستها مبنی بر حمایت از قشرهای محروم کارگر و کشاورز و آگاهی تودههای محروم توسط روشنفکران این تهاجم باطلبودن این اندیشه را با توجه به دفاع مردم محروم این منطقه از اسلام و نظام بهخوبی نشان داد. از سوی دیگر ماهیت افراد این گروه که از طبقات برخوردار جامعه بوده، عدم شناخت آنان از قشر محروم جامعه را میرساند. از سوی دیگر نوع برخورد آنان در این عملیات نظامی در رودررویی با مردمی که داعیه حمایت از آنان را داشتند و شکنجه، آزار و بهشهادترساندن افراد، ماهیت این گروه را نمایان ساخت. اسنادی از اعترافات اعضای اتحادیه کمونیستها در حین بازجویی، اسناد دادستانی و سایر مدارک موجود نشان میدهد این گروهکها و تفکرات از گذشتههای دور تا آیندههای دور درصدد ضربهزدن و تجزیه ایران اسلامی بوده و هستند و هربار با یک سناریو جدید با تمام قوا و کمک فکری غرب و اروپا مراتب ناامنی ایرانیان را رقم میزنند. آخرین سناریو که به بهانه براندازی و موضوع حجاب بود، بمباران رسانهای و بههمریختن شهر و قتل و غارت مردم مظلوم و بیدفاع گوشهای از خسارات آنها به این کشور است. بمبارانی که در مدت زمانی، 38هزار دروغ گفتند اما نمیدانستند مردم ایران بادی نیستند که با این بیدها بلرزند.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: شهر هزار سنگر، هم درس است و هم عبرت
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران