ایرانمان، ویدا فرهودی - Gooya News

می‌وزد شعری دگر بر سینه‌ی ایمانمان
می‌شود سرخ از شقایق پهنه‌ی ایرانمان

سرخی‌اش چونان شرابی می‌چکَد بر وَهَمِ زرد
شادمانی تا شود جاری به هر شریانمان

بند را بگشاید از پای نهفته گفته‌ها
می‌رهَد شوریدگی از دخمه‌ی زندانمان

تا که آوازی بنوشد عاقبت شهرِ خمود
نغمه‌ها جوشنده در بالیدن عصیانمان

بی هراسی آسمان زاینده‌ی رنگین کمان
رنگ رنگش رخت نو بر پیکر عریانمان

تقیه را می‌روبَد آن گه پرتو آزادگی
روشنایی جانشینَ چادر حرمانمان

رد پایش را ببین بر تارک بی تاب خود
گیسوانت مو به مو افشانده بر دامانمان

لُر، عرب با ترکمن، کُرد و بلوچ
جملگی پاینده تا آبادی ایرانمان

ویدا فرهودی
بهمن ماه ۱۴۰۱

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: ایرانمان، ویدا فرهودی - Gooya News