یک فیلم جاده ای کم رمق
جاده و سفرهای جاده ای، عضو جدا نشدنی از دنیای سینما هستند که تقریباً به یک نوع ژانر تبدیل شدهاند. فیلمهایی وجود دارند که در این مورد بسیار تأکید بیشتری داشتند و سعی کردند از جاده و خیابانها بهترین استفاده را در طول داستان خودشان ببرند. فیلمهای جادهای را نمیتوان به سادگی تعریف کرد چون مانند هر ژانر سینمایی دیگری در دهه های گذشته دچار تحولات گوناگون شدهاند اما در مجموع یک فیلم جادهای بر عناصری متمرکز است که با نزدیکشدن به آنها میتوان تا حدی به درک فیلمهای جادهای راه یافت. یک فیلم جادهای عموما بر یک سفر جادهای متمرکز است. این سفر اغلب از طریق یک خودرو اتفاق میافتد گرچه نه ضرورتا و نه همیشه. در بسیاری از این آثار سفر هدفی مشخص را دنبال میکند، در طول مسیر شخصیتهای فیلم با تضادهایی میان خود یا از طریق محیط بیرونی روبرو میشوند و در این مسیر نوعی رشد یا تحول شخصیتی را از سر میگذرانند. به این ترتیب ممکن است در پایان سفر دیگر آن آدمهای سابق نباشند؛ این تغییرات ممکن است اساسی یا کوچک باشند.
آه سرد ساخته نخست ناهید عزیزی صدیق نیز یک فیلم جاده ای است اما بر اساس تعریفی که در سطور بالا از فیلم های جاده ای ارائه شده دچار ضعفها و نقایصی در محتوای خود و فیلمنامه اش است که مهمترین آن رشد و تحول شخصیتی کاراکترهاست. نکته ای که از ابتدا تا انتهای قصه آه سرد به چشم نمی خورد و حتی و حتی تضادهایی که در طول سفر ممکن است میان شخصیتهای اصلی قصه با افراد بیرونی حاصل شود بسیار کمرنگ و کم اثر است نمونه آن را میتوان در سکانس حمل موتور سیکلت خراب دو پسر نوجوان جستجو کرد جایی که پسربچه به خوب بودن بهرام اشاره می کند (به دلیل اینکه آنها را به داخل کابین هدایت کرده و خود در بیرون ماشین نشسته است و ...) اما بحثهایی که در ادامه همین سکانس بین بها و دو پسر بچه مطرح می شود نمی تواند به روشنی و وضوح اثر گذار و نشان دهنده تضاد مذکور باشد.
مشکل دیگر فیلمنامه کندی داستان آن است. داستان در آه سرد خیلی کند جلو می رود و بسیاری اوقات اصلا جلو نمی رود و تماشاچی مجبور است دقایق زیادی از فیلم را بدون اینکه داستان قدمی به جلو بردارد دنبال کند که همین مساله سبب شده تا ضرباهنگ بسیار کندی را در داستان شاهد باشیم و نوع ساختار نیز باعث شده تا این ضرباهنگ کند بسیار پر رنگ تر شود و این روند تا پایان نیز ادامه دارد به گونه ای که حتی با هل دادن هم جلو نمی رود. این نکته البته به ضعف در پرداخت کاراکترها نیز مربوط می شود. چرا که اطلاعات اندکی از کاراکترها در طول داستان وجود دارد: یکی قاتل است و دیگری می خواهد قاتل شود. آنکه قاتل بوده چرا قتل را انجام داده؟ و آنکه می خواهد قاتل شود چرا در صدد انجام قتل است؟ اگرچه فیلمنامه نویس تلاش کرده با بی طرفی خود دلیل و دلایل بیشتری برای این چرایی ها به مخاطب ارائه ندهد و تماشاچی ، خود به قضاوت شخصیتها و اعمالشان بنشیند اما این میزان اطلاعات اندک به ویژه در زمینه چرایی انجام اعمال کاراکترها نمی تواند زمینه لازم را برای قضاوت مخاطب فراهم کند.
ساختار هم مثل فیلمنامه بسیار بی رمق و کند است اگرچه گروه در شرایط سخت و در لوکیشن بدیع و برفی کوهستانی مراحل تصویر برداری را انجام داده اما صرفا از دل این محیط، یخ زدگی و سرمای آن به مخاطب منتقل شده و حاصل دیگری را در بر نداشته است. بزای ها نیز چنگی به دل نمی زند. انتظارها از علی باقری به عنوان یک بازیگر درونی بسیار بالاست اما علی باقری در آه سرد کپی ای از بازی های سابق خود را ارائه داده و ایمان صدیق بازیگر جوان نیز نقش آفرینی بسیار ضعیفی را داشته تا جایی که حتی در استفاده از زبان بدن خود نیز برای بیان درونیات و شرایط روحی پیچیده اش ناکام مانده.
در هر شکل تجربه نخست ناهید عزیزی تجربه موفقی نیست و آنچه که از تیتراژ پایانی فیلم بر می آید بیشتر برای جشنواره های خارجی و حضور بین المللی ساخته شده تا اکران داخلی و امید که بتواند در آنسوی مرزها بدرخشد
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: یک فیلم جاده ای کم رمق
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران