«زمستان درون» داستان ۱۰هزار گمشده

گم‌شدن شخصیت‌محوری داستان این فیلم‌ها می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد و گم‌شدن یا ناپدید شدن سیاسی یکی از مرسوم‌ترین حوادثی است که دستمایه محصولات سینمایی می‌شود. تاریخ سینما فیلم‌های زیادی را به یاد می‌آورد که شخصیتی درمانده و بی‌پناه در دل شهر یا روستایی دورافتاده، دربه‌در به دنبال عزیری می‌گردد که نشانی از او نیست و اصلا مشخص نیست که این عزیز گمشده زنده است یا مرده. تلاش‌های شخصیت‌محوری برای یافتن پاسخی برای پرسش‌هایش، با چاله‌های متعددی روبه‌رو می‌شود که در راس آن کارشکنی‌های مقام‌های دولتی و حکومتی قرار دارد. تماشاگران سینما در رابطه با این ژانر «گمشده» کوستا گاوراس را به یاد می‌آورند که تقریبا مهم‌ترین تولید صنعت سینما با مضمون گم‌شدن است. از تازه‌ترین این نوع فیلم‌ها هم «آرژانتین ۱۹۸۵» در چند ماه اخیر سروصدای زیادی به‌پا کرده که در رابطه با دادگاهی جنجالی و تاریخی در کشور آمریکای لاتینی آرژانتین است که گروهی از نظامیان کشور را به‌دلیل سیاست نسل‌کشی اهالی کشور با ربودن و گم‌شدن آنها مورد محاکمه قرار می‌دهد.

زمستان درون» راوی گمشده‌های کشمیر

«زمستان درون» ساخته عامر بشیر، فیلمساز هندی که محصول مشترک هند، قطر و فرانسه است و در چهل‌و‌یکمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد؛ هم مضمونی مشابه مضمون بقیه محصولات ژانر گم‌شده‌ها را دنبال می‌کند. شهر سریناگار در فصل پربرف زمستان، مکان اصلی رویدادهای داستان فیلم است. نرگس شخصیت‌محوری داستان به این شهر برمی‌گردد تا ردی از شوهر گمشده‌اش منظور پیدا کند. تلاش‌های نرگس راه به‌جایی نمی‌برد و او ناامید به روستای خود برمی‌گردد. یاسین یکی از همسایگان نرگس به کمک او می‌آید و باعث می‌شود تا زن جوان جست‌و‌جوی خودش را دوباره از سر بگیرد اما بعید به نظر می‌رسد کمک‌های یاسین چاره‌ساز باشد. زمستان کشمیر سخت‌ترین مانعی است که نرگس پیش روی خود می‌بیند، البته این فقط ظاهر ماجراست و موانع جدی‌تری خیلی زود خودشان را به رخ می‌کشند. این در حالی است که زمستان سرد کشمیر و زمین‌های برف گرفته برخلاف زیبایی ظاهری‌شان، حالتی شبیه سکوت قبرستان‌ها را دارند. این زمستان سرد چه چیزهایی درون خود دارد و چه پیامی برای نرگس و جست‌وجویش دارد؟

دومین ساخته سینمایی حرفه‌ای عامر بشیر که در شرایط سخت زمستانی ساخته شده، داستانی هول‌انگیز را با نگاهی رئالیستی و واقع‌گرا در رابطه با مردمی عادی در یک فضای بسته مشخص به تصویر می‌کشد. در مکانی که همه چیز ظاهرا طبیعی است و طبیعت سر ناسازگاری با اهالی دارد، فعالیت‌های تروریستی که هر چند روز یک‌بار اتفاق می‌افتد، زندگی و کار مردم را دستخوش تغییر و تحول می‌کند. درگیری طولانی‌مدت دولت مرکزی هند با گروه‌های تروریستی که به نام تضاد و درگیری هند و کشمیر معروف شده، در پس‌زمینه داستان فیلم نقشی پررنگ و مهم ایفا می‌کند و حتی برخی اوقات، خودش را به‌عنوان مشکل اصلی نشان می‌دهد. به این معضل، باید برخی درگیری‌های مرزی با چین را هم اضافه کرد.

زنی به دنبال همسر ربوده شده

منتقدان سینمایی از سکانس آغازین فیلم به‌عنوان بخشی مهم از داستان یاد می‌کنند که بلافاصله بیننده را وارد دنیای شخصیت‌ها می‌کند. در این سکانس، نرگس به‌عنوان خدمتکار در خدمت خانواده‌ای ثروتمند به تصویر کشیده می‌شود. خیلی زود مشخص می‌شود او نمی‌تواند وظایف محوله را به‌درستی انجام دهد و به‌شدت ناکارآمد به نظر می‌رسد. دلیل این امر نابلدی نرگس نیست. هدف اصلی او نه کار و فعالیت به‌عنوان خدمتکار، که تلاش برای فهمیدن این موضوع است که چه بلایی بر سر همسرش منظور آمده است. آخرین خبری که نرگس از منظور دارد این است که او بعد از پیوستن به شورشی‌های مسلح منطقه توسط نیروهای دولتی دستگیر شده است.

نرگس در تلاش‌ها و جست‌وجوهایش با افراد متفاوتی روبه‌رو می‌شود. یک پلیس محلی حاضر می‌شود در ازای دریافت رشوه خبری از منظور به او بدهد و به‌زودی معلوم می‌شود قصد سرکیسه کردن او را دارد. در همین اثنا، خانواده‌ای که نرگس برای‌شان کار می‌کند متوجه می‌شوند او همسر یک میلیشیا است و عذرش را می‌خواهند. بخش دوم فیلم، از این مقطع شروع می‌شود. نرگس به کشمیر برمی‌گردد، جایی که خودش را در برابر مشکلات زیادی می‌بیند. مهم‌ترین آنها مربوط به کمک‌های مالی می‌شود که به عنوان زنی تنها از مقامات می‌گیرد. به‌زودی نرگس متوجه می‌شود یاسین جوانی که در حال کمک به اوست، تعلق خاطری هم به او دارد. در شرایطی که به نظر می‌رسد همه چیز به بن‌بست رسیده، ناگهان سروکله شوهر گمشده پیدا می‌شود و با حضور او شرایط باز هم پیچیده‌تر می‌شود. منظور تا حالا کجا بوده و رابطه نیروهای ارتشی با او چگونه بوده است؟ برخلاف انتظار، یاسین زوج جوان را تنها نمی‌گذارد و در شرایط جدید هم به کمک به آنها ادامه می‌دهد.

انتقال پیام‌هایی اجتماعی و سیاسی

عامر بشیر، کارگردان فیلم به این نکته اشاره می‌کند که با تمرکز روی شخصیت محوری زن داستان، به‌‌دنبال انتقال پیام‌هایی اجتماعی و سیاسی درباره وضعیت کشمیر بوده است. با این حال، فیلمساز به همین حد اکتفا نمی‌کند و روی شرایط سخت زنان در این جامعه (و البته کلیت هند) هم فوکوس کرده و به‌ویژه سعی می‌کند وضعیت زنان بی‌شوهر در جامعه هند را به بحث بگذارد. در همین رابطه است که بشیر به طرح این پرسش مهم و تامل‌برانگیز می‌پردازد که چه اتفاقی رخ خواهد داد اگر زنی در چنین جامعه‌ای همسری داشته باشد که به نوعی انقلابی است و یک یاغی و شورشی به نظر می‌رسد. شرایط سخت منطقه یعنی زندگی در مکانی که پلیس هر لحظه در تاریکی شب در خانه‌ها را شکسته و مردم را می‌رباید و خطر در هر گوشه و کناری وجود دارد، با تنهایی یک زن و یک مثلث عشقی گره می‌خورد تا تصویری تازه از یک داستان انقلابی و عاشقانه را ارائه دهد. منتقدان این بخش از فیلم را به‌عنوان بهترین جنبه آن ارزیابی و معرفی کرده‌اند. نکته دیگری که از چشم منتقدان و تماشاگران حرفه‌ای دور نمانده، نوع برخورد بشیر با نمایش خشونت در داستانی سراسر خشن است. با آن‌که این داستان زمینه را برای نمایش خشونت، خون و خونریزی فراهم و آماده می‌کند اما فیلمساز به‌جز چند صحنه کوتاه و موجز از نمایش علنی خشونت موجود در فضا اجتناب می‌کند. در حقیقت او خشونت را به صورت پنهان و در دل روایت زندگی آدم‌های قصه به تصویر می‌کشد و همین موضوع، خشونت را به گونه‌ای هولناک در ذهن تماشاچی زنده و جاری می‌کند. بشیر اذعان می‌کند که از باشکوه نشان دادن خشونت برای جذب بیشتر تماشاچی و سرگرم کردن او به‌واسطه نمایش بدن‌های سوراخ‌سوراخ شده و غرق در خون دوری کرده تا متهم به تقدیس خشونت هم نشود. از این نظر، او در نقطه مقابل فیلمسازانی مثل کوئنتین تارانتینو قرار می‌گیرد که اصرار بر نمایش واضح و بی‌پرده خشونت بر پرده سینما دارند و آن‌ را حتی برای محصولات سینمایی ضروری می‌دانند.

تصویری غیرمتعارف از کشمیر برف گرفته

با آن‌که زمستان درون در نگاه اول فیلم شخصیت منظور نیست اما هر‌چه به پایان آن نزدیک می‌شویم او را در راس ماجراها و داستان می‌بینیم. زندگی منظور در همان ابتدای شروع داستان یک زندگی نابود شده و به فنا رفته است و در ادامه دیده می‌شود که این روند همچنان ادامه دارد و انگار سر باز ایستادن ندارد. بازی مقبول و یکدست منظور، احمد بهات در این نقش، کمک بسیار زیادی به درک بهتر حالات و روحیات این شخصیت می‌کند. این نکته به‌خصوص در صحنه‌هایی که او در سکوت بازی می‌کند، بهتر به چشم می‌آید. این در حالی است که تمام فیلم در اختیار بازی زویا حسین در نقش نرگس است. او چهره اصلی داستان این درام پرتنش تعلیقی است و زویا حسین با درک نقش خود و موقعیتی که در آن قرار دارد، موفق می‌شود تلاش‌های درونی شخصیت نرگس برای رودررو شدن با انواع و اقسام مشکلات را به شکلی جذاب و قابل‌قبول به تصویر بکشد. به این جمع باید مدیر فیلمبرداری شانکر رامان را هم افزود که تصویری تازه و غیرمتعارف از کشمیر برف گرفته در زمستانی سرد را در معرض دید بیننده قرار می‌دهد. هنر او آنچنان است که تماشاچی در داخل سالن سینما، سرمای سخت موجود روی پرده را کاملا حس کرده و احساس سرما و یخ‌زدگی می‌کند. نوع و شیوه فیلمبرداری رامان همان حسی را به بیننده منتقل می‌کند که خواست کارگردان بوده است: بی‌زمانی قصه و این نکته که این داستان می‌تواند در هر برهه زمانی و در هر جای دیگری رخ دهد.

درباره کارگردان

عامر بشیر، کارگردان زمستان درون، متولد منطقه کشمیر است و به همین دلیل می‌توان حساسیت او نسبت به این مکان و ساخت درامی تلخ و تاثیرگذار درباره آن‌ را درک کرد. گرچه در بین تماشاگران کنجکاو غیرهندی او به‌عنوان یک فیلمساز مستقل و غیرمتعارف شناخته شده اما در هند به‌عنوان بازیگری حرفه‌ای شناخته‌شده که در بسیاری از تولیدات شهر بمبئی ظاهر شده است. او بعد از دوران مدرسه، در رشته تاریخ از دانشگاهی در شهر دهلی فارغ‌التحصیل شد. در همین شهر، در رشته حقوق هم تحصیل کرد و ناگهان سر از رسانه تلویزیون درآورد و کارهایی را در آن کارگردانی کرد. بسیاری از هندی‌ها او را در این ایام به‌عنوان مجری گزارش‌های خبری و حتی مجری نمایش‌های مسافرتی هند می‌شناسند. همین سفرها بود که بشیر را به بمبئی رساند و در آنجا بود که متوجه شد به بازیگری علاقه دارد و می‌خواهد در این حرفه فعالیت کند. او هیچ‌وقت نتوانست بازیگر نقش اول شود و بیشتر در نقش‌های مکمل (و البته مهم) ظاهر شد. بشیر اولین فیلمش «تابستان» را سال ۲۰۱۰ کارگردانی کرد که برای نخستین‌بار در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو به نمایش درآمد و یکی از جوایز آن‌ را گرفت. این فیلمساز در مصاحبه‌ای دراین باره که چرا دومین فیلمش زمستان درون ۱۱ سال بعد از کار اولش ساخته شده و چرا این‌قدر کم‌کار است، سکوت را بر توضیح ترجیح داد. بشیر همزمان با حضور در جشنواره فیلم بوسان کره‌جنوبی که فیلمش مورد تحسین منتقدان و تماشاگران قرار گرفت، چنین گفت: «طی سه دهه گذشته، بین هشت تا ۱۰ هزار نفر در کشمیر گم و ناپدید شده‌اند که به‌صورت رسمی گزارش شده است. اکثر آنها جوانانی بوده‌اند که توسط نیروهای امنیتی هند دستگیر شده‌اند و هیچ‌وقت به خانه بازنگشتند. تاکنون حدود ۶۰۰۰ قبر اعلام نشده در کشمیر کشف شده است. وابستگان این افراد براین باورند که عزیزان‌شان در این قبرهای غیررسمی و اعلام نشده دفن شده‌اند. با این حال، مقامات رسمی حاضر به انجام تست دی‌ان‌ای برای تشخیص هویت دفن‌شدگان نیستند. زمستان درون بیانگر تلاش تراژیک کشمیری‌ها برای آزادی از اسارت و خود تصمیم‌گیری آنها از ظلم و ستم دولتی و حکومتی است. یکی از این ظلم‌ها به کسی مثل نرگس است که هم در وجه زنانه‌اش مورد ستم است و هم در وجه فردیت اجتماعی خود. این شخصیت در تمام طول داستان در حال مبارزه برای کسب آزادی و عدالت است.»

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: «زمستان درون» داستان 10هزار گمشده