بچه زرنگ و ارزش دیدن چندباره

بچه زرنگ، اولین انیمیشن سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و در استودیو گروه هنر پویا ساخته شده است.

این گروه پیش از این هم انیمیشن‌های «شاهزاده روم» و «فیلشاه» را در کارنامه خود داشته که هر دو هم موفق بودند و در زمان اکران‌شان در زمره پرفروش‌‌‌های سینمای ایران شدند.

حالا این گروه با اتکا به تجربیات قبلی، بچه زرنگ را به جشنواره فجر رساندند تا امسال هم بخش انیمیشن حرفی برای گفتن داشته باشد. حرفی که از قضا ارزنده هم هست.

همه چیزهایی که از یک انیمیشن ایرانی می‌خواهیم

بچه زرنگ حکایت محسن را تعریف می‌کند که تحت تاثیر فیلم‌ها و کارتون‌های ابرقهرمانی دوست دارد در قامت یک ابرقهرمان به دیگران کمک کند اما این کمک کردن او بیشتر از این‌که باعث خیر شود، سبب شر و دردسر است. محسن در اثر اتفاقی با ببر مازندران روبه‌رو می‌شود و او را به خانه‌اش می‌آورد. انواع روش‌های به خیال خودش ابرقهرمانی را امتحان می‌کند تا ببر بیچاره را به خانه‌اش برگرداند اما جز خرابکاری و اذیت کردن ببر که اتفاقا بسیار مظلوم و بی‌آزار هم هست، راه به جایی نمی‌برد. در نهایت، به بهانه اردوی مشهد با مدرسه، سوار قطار می‌شود و ببر را که در چمدان پنهان کرده بوده در جنگلی میان راه آزاد می‌کند اما به قول ببر «هیچی تمام نشده، تازه شروع شده».

تا همین‌جای انیمیشن که تقریبا یک‌سوم آن است، کلی اتفاق و لحظات جالبی روی می‌دهد؛ البته برای کودکان و شاید بزرگ‌ترهایی که هنوز کودک درون‌شان زنده و سرحال است و بدشان نمی‌آید کنار بچه‌ها بنشینند و به کشمکش‌های محسن و ببر بلند بخندند بامزه باشد.

قسمت جالب‌تر ماجرا (البته برای همین بزرگ‌ترها) این است که گوینده ببر مازندران، هومن حاجی عبداللهی است و اگر نمی‌دانید چه کسی را می‌گویم منظورم رحمت سریال پایتخت با آن لهجه مازندرانی‌اش است.

باقی صداپیشگان هم از صداهای محبوب و شناخته‌شده هستند که در کارتون‌ها و فیلم‌های مختلفی با آنها خاطره داریم اما این تنها قسمت بامزه و دوست‌داشتنی بچه زرنگ نیست.

تصور کنید جزئیاتی مثل شلوار کردی و زیرپوش رکابی محسن، خانه دو طبقه‌شان با معماری ایرانی، نقشه ایران کف اتاق محسن به‌عنوان یک پسر ماجراجو چه حس نزدیکی و قرابتی برای بیننده ایجاد می‌کند.

محسن برای برگرداندن ببر، روی نقشه کف اتاقش نشان می‌دهد که باید او را به جنگل‌های سمنان ببرد و در این میان از جنگل ابر نام می‌برد. این جنگل و زیبایی شگفت‌انگیزش در جای‌جای انیمیشن به‌خوبی تصویر شده است. نکته جذاب دیگری برای همه ما که در انیمیشن‌های اغلب آمریکایی، همیشه نقشه و مکان‌های مختلف آمریکا را دیده‌ایم.

همچنین، به بهانه این داستان یادی از ببر مازندران می‌شود که متاسفانه سال‌ها پیش منقرض شده و آرزویی را پیش پای کودکان می‌گذارد: اگر این گونه حیوانی از بین نرفته بود، چه می‌شد. یا مثلا می‌تواند سرآغاز این سؤال باشد که چه کنیم تا بقیه حیواناتی که هنوز در حیات‌وحش ایران زنده هستند، باقی بمانند.

به‌علاوه، یکی از تهدیدهای برجسته حیات‌وحش ایران هم مطرح می‌شود: شکار بی‌رویه و شکارچیانی که با بی‌رحمی فقط به دنبال سود و منفعت مالی خود هستند. شکارچیان در غاری در اعماق جنگل ساکن هستند که پر از استخوان‌های حیوانات مختلف است. در همین غار، رئیس شکارچی‌ها آوازی می‌خواند که مجموع صحنه‌های آن تشابه جالبی به صحنه آوازخوانی اسکار، عموی سیمبا برای کفتارها در کارتون شیرشاه داشت.

نمی‌دانم این تشابه ناخودآگاه بوده یا تیم سازنده عمدی در این طراحی داشته اما در هر حال اشاره جالبی بود.رابطه و محبت اعضای خانواده از نوع ایرانی هم با نکته‌بینی به‌جایی نشان داده شده است. محسن هنگام ناامیدی یاد خانواده‌اش می‌افتد و آرزو می‌کند، آنها کنارش باشند. این آرزو و حس استیصال محسن به‌عنوان یک کودک و حتی یک انسان نه‌تنها نقطه‌ضعف او به چشم نمی‌آید و حس وابستگی و درماندگی را تداعی نمی‌کند، بلکه مزه شیرینی از محبت بین اعضای خانواده را به بیننده می‌چشاند.

این محبت در سطح بالاتر معطوف نیروهای معنوی و ماورایی مثل امام رضا(ع) و خداوند می‌شود. پذیرش اشتباه، پشیمانی و توبه و جبران خطا نکته مهم دیگری است که تکرار می‌شود و از آن مهم‌تر، نشان داده که بخشنده بودن و فراموش کردن گذشته و اشتباهات خاطی مسئولیتی است که بزرگان به‌عهده دارند.

بررسی کیفیت و حرفه‌ای بودن انیمیشن در تخصص من نیست اما، به‌عنوان یک بیننده تمام‌وقت انواع انیمیشن‌ها، کیفیت قابل‌قبول و به‌روزی دارد. داستان ساده، هیجان کافی و شوخی‌های سالم و بدون فحاشی یا اشارات جنسی (که متاسفانه این روزها حتی در بعضی آثار دوبله کودکان هم دیده می‌شود) یعنی با کار تمیزی روبه‌رو هستیم که ارزش تماشای چندباره را دارد.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: بچه زرنگ و ارزش دیدن چندباره