پهلوی‌ها به‌جز بحرین کدام مناطق ایران را شوهر دادند؟

آثار مخرب برخی از خیانت‌های رژیم پهلوی با گذشت بیش از ۴۴سال همچنان باقی است و با هیچ‌گونه اقدامی قابل‌جبران نیست. مهم‌ترین خیانت این پسر و پدر، بخشیدن از اراضی ایران به کشور‌های همسایه بوده است. در واقع رژیم پهلوی در امتیازدهی به بیگانگان و تحمیل قرارداد‌های استعماری به مردم ایران دست قاجار را از پشت بست. ضمن اینکه هم در دوره رضاشاه و هم در دوره پادشاهی پسرش، بخش‌هایی از خاک کشورمان جدا شد که نمونه برجسته آن جدایی بحرین از ایران است.

جالب اینکه در دوران سلسله‌های مختلف پادشاهی در ایران به‌استثنای پهلوی مرز‌های کشور جز از طریق جنگ تغییر نیافته است، اما جدا شدن بخش‌هایی از قلمروی این دیار در دوران پهلوی متأسفانه بدون هیچ‌گونه درگیری تجزیه شده و از آن تأسفبارتر اینکه درباریان و به‌طور کلی طبقه حاکمه در این ضربه زدن‌ها به تمامیت کشور و تحقیر احساسات ملی سهیم نیز بوده‌اند؛ مثلا در مورد جدایی بحرین گفتند: بحرین دختری بود که شوهر داده شد!

از این رو، مرور تاریخ معاصر و حوادث غم‌انگیز تجزیه ایران بزرگ می‌تواند ما را در شناخت دسیسه‌هایی که این روز‌ها با منزه جلوه دادن خاندان پهلوی و مطرح کردن بازماندگان آن به‌عنوان آلترناتیو، یاریگر باشد.

چکاب را رضاخان به افغان‌ها فروخت

محمدعلی منصف، نماینده مجلس شورای ملی در زمان حکومت رضاخان، در کتاب خود می‌نویسد: بحث منطقه چکاب نزدیک بود بین قوای دولتین ایران و افغانستان ماجرایی به‌وجود آورد. اما از آنجا که سیاست و نظر شاهنشاه فقید (رضاخان) در جهت تأمین آرامش و آسایش عمومی مخصوصا در سرحدات ایران بود امیرشوکت‌الملک علم (پدر اسد‌الله علم) را احضار فرمود و به او دستور داد که ارزش چکاب چه از لحاظ سوق‌الجیشی و چه از نظر داشتن مراتع برای احشام بدان پایه نیست که همسایه ایران یعنی افغانستان ناراضی باشد و در روابط دولتین ایجاد سوء‌تفاهم کند و به ایشان دستور داد که اگر افغان‌ها حاضر شوند چکاب و تأسیسات آنجا را خریداری نمایند به افغانستان واگذار شود؛ و امیر نیز چنان کرده و آن منطقه را به افغان‌ها فروخت. (امیرشوکت‌الملک علم، امیر قائن، نوشته محمدعلی منصف، ص ۲۱۰)

قرارداد خیانت‌بار آلتای

در قرارداد آلتای که بین رضاخان و افغانستان به امضا رسید، کوه شمتیغ و چشمه زنگلاب در جنوب خط مکلین به افغانستان واگذار شد. بخشی از موسی‌آباد که محل سکونت زمستانی عشایر بود نیمه‌خاوری و با ثمر نمکزار و کلاته نظرخان در خاور منطقه یزدان نیز به مالکیت افغانستان درآمد. در بخش جنوبی خط مرزی ناشی از رأی آلتای نیز کلیه تصرفات افغانستان که از دیدگاه ایرانی‌ها همواره غاصبانه تلقی می‌شد متعلق به افغانستان شناخته شد و افزون بر این، منطقه چکاب که املاک خاندان خزیمه بود و همیشه در حاکمیت ایران قرار داشت هم به مالکیت افغانستان درآمد؛ قریه آسپران ازجمله آبادی‌های مهم این منطقه بود که به افغانستان واگذار شد. (مرز‌های ایران، محمدعلی مخبر، صص۵۱-۴۹؛ کشور‌ها و مرز‌ها در منطقه ژئوپلیتیک خلیج‌فارس، ص۳۳۶-۳۳۴)

بی تفاوتی رضاخان نسبت به قتل یکصد نفر از اتباع ایران

در گزارشی از کنسولگری ایران در سال ۱۳۱۳ درباره تلفات ایران از تجاوز‌های مرزی عشایر افغان، اینگونه اشاره شده است: «از اول سال‌جاری که گفت‌وگوی تحدید حدود میان ایران و افغان به میان آمده است قریب یکصد نفر از اتباع ایران در طول خطوط سرحدات از طرف اشرار افغان به قتل رسیده‌اند.» این قتل و تجاوز‌های مرزی در حالی صورت گرفته که هیچ‌گونه واکنشی نظامی از طرف حکومت رضاخان صورت نگرفته است. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س۱۳۱۳، پ۳، صص۳۴-۳۲)

بی‌عرضگی در بازپس‌گیری موسی‌آباد

افغانستان نسبت به منطقه موسی‌آباد که جزء خاک ایران محسوب می‌شد ادعای مالکیت داشت، ولی این ادعا با ایستادگی دولت ایران و به‌ویژه نماینده ایران در حکمیت یعنی ناظم‌الملک به جایی نرسید، اما پس از چند سال افغانستان ادعای خود را تکرار کرد و سرانجام در سال ۱۳۲۲ قمری موسی‌آباد به اشغال نظامی افغان‌ها درآمد و حکومت ایران در بازپس‌گیری آنجا هیچ‌گونه اقدام نظامی انجام نداد. (افغانستان و ایران، یوسف متولی حقیقی، ص۳۲۴)

۲ هزار نفر روستایی ایرانی را به اسارت بردند

در شرایطی که رئیس‌الوزرا و وزیر خارجه ایران در منطقه مرزی و در تایباد به سر می‌بردند حمله‌ای از خاک افغانستان به داخل خاک ایران صورت گرفت در سیزدهم آذرماه ۱۳۱۳، عشایر افغان به منطقه زورآباد در شمال مرز ایران و افغانستان واقع در شمال تایباد و جنوب صالح‌آباد یورش برده ۲۵روستا را غارت کرده، ۲ هزار نفر از روستائیان ایرانی را به افغانستان برده، ۱۲ نفر از نیروی امنیه (ژاندارمری) ایران را خلع سلاح کرده و ۳نفر از آن‌ها را کشتند. خسارت وارده به روستا‌های ایران نزدیک به پنجاه هزار لیره استرلینگ برآورد گردید. (رسائلی در باب حکومت‌مندی، فصلنامه گفتگو، ش۴۴، آذر ماه۱۳۸۴، صص۶۰-۵۹)

۹۶۰کیلومترمربع از ایران جدا شد

بنابر آنچه مهندس محمدعلی مخبر، مأمور فنی کمیسیون ایران در حکمیت آلتای و نگارنده کتاب مرز‌های ایران، ابراز کرده است در زمان رضاخان و در قرارداد آلتای، آقای فخرالدین آلتای نزدیک به ۹۶۰ کیلومترمربع از خاک ایران را جدا و به افغانستان واگذار کرد. (کتاب مرز‌های ایران، نوشته محمدعلی مخبر، ص۵۱)

اشغال روستا‌های مرزی در دوره رضاخان

با مقایسه بین نقشه سرحدات ایران و افغانستان در نقشه‌ای که در عصر مظفرالدین شاه قاجار ترسیم شده و اعتبار آن به تأیید لرد کرزن نیز رسیده است با نقشه سرحدات پس از حکمیت آلتای می‌توان ابعاد گسترده اشغال سرزمین‌های ایران به وسیله افغان‌ها در فاصله بین دوران مظفرالدین شاه و عصر رضاشاه را دریافت. بر این اساس، افزون بر نیمی از موسی‌آباد، نصف دایر و با ثمر نمکزار، ده کلاته نظرخان قریه، آسپران منطقه چکاب و کوه‌های شمتیغ و زنگلاب، قسمت‌های دیگری از خاک ایران همچون چاه ریگ، گدار شبیک، کاریزک چاه مزار و کنار کپه نیز به اشغال افغان‌ها درآمده بود. (نقشه چاپ‌شده، ترسیمی محمدرضا ابن‌مرحوم حسینعلی‌خان قراچه‌داغی در سال ۱۳۱۴ قمری، تاب تمامیت ارضی ایران، جلد اول، محمدعلی بهمنی قاجار، ص۲۶۹)

اشتباه استراتژیک خلع‌سلاح عشایر

خلع سلاح عشایر توسط رضاخان این موقعیت را برای افغان‌ها فراهم کرده بود که به‌سادگی ده‌ها کیلومترمربع از خاک ایران را به‌دست عشایر افغان به اشغال درآورند. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۱۳، پ۳، صص۲۱۴-۲۱۱)

هدیه دهکده فیروزه به شوروی

دهکده فیروزه، در شمال شرق کشور و در ازبکستان امروزی قرار داشت؛ دهکده‌ای خوش آب و هوا و توریستی که از ایران جدا و به شوروی سابق الحاق شد. قرار بود شوروی بدهی خود را به ایران پس از جنگ جهانی دوم بپردازد، اما در موعد موردنظر، مصدق به عنوان نخست وزیر انتخاب شده بود. دربار پهلوی هم از شوروی خواست این بدهی را تا زمانی که مصدق بر سرکار است، نپردازد. پس از کودتای ۲۸مرداد، ایران درخواست کرد تا این بدهی پرداخت شود، اما شوروی از این کار ممانعت و در ازای پرداخت بدهی، دهکده فیروزه را طلب کرد. این دهکده زیبا هم به این راحتی از ایران جدا شد و بدهی شوروی هم بنابر برخی اظهارنظرها، مستقیم به حساب شخصی شاه در سوئیس واریز شد.

۸۰۰کیلومترمربع از خاک ایران به ترکیه واگذار شد

با انعقاد عهدنامه موسوم به قرارداد۱۳۱۰ راجع‌به تعیین خط سرحدی بین ایران و ترکیه به تاریخ دوم بهمن ماه ۱۳۱۰بیست و سوم ژانویه ۱۹۳۲ خط مرزی جدید ایران و ترکیه تعیین شد؛ خط مرزی‌ای که براساس آن نزدیک به ۸۰۰ کیلومترمربع از خاک ایران ازجمله سرچشمه قره‌سو و نیز قله و دامنه آرارات کوچک از خاک ایران جدا شد ضمن اینکه از ادعای مالکیت ایران بر منطقه قره‌سو نیز که در آغاز دهه۱۳۰۰ خورشیدی توسط اقبال‌السلطنه ماکویی تعقیب می‌گردید، رسماً دست برداشته شد. (مرز‌های ایران، نوشته محمدعلی مخبر، ص۸۳؛ تمامیت ارضی ایران، جلد یک، محمدعلی بهمنی قاجار، ص ۷۰۰)

مهم نیست این تپه‌ها (آرارات) مال کی باشند

سرلشکر حسن ارفع، رئیس ستاد ارتش پهلوی در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: رضاخان بعد از بخشیدن رشته‌کوه‌های آرارات کوچک به ترکیه در توجیه این کار خود گفت: مهم نیست این تپه‌ها مال کی باشند مهم این است دو کشور با هم دوست باشند. (در زمانه پنج شاه، حسن ارفع، صفحه۲۸۹)

بقیه شط العرب برای شما باشد

باقر کاظمی، وزیر خارجه رضاخان، در خاطرات خود می‌نویسد: نوری سعید، وزیر خارجه عراق، با نهایت خضوع و خشوع و حالت گریه و تعظیم به رضاشاه گفت: «اعلیحضرت شایسته است به عراق ترحم فرمایند. ما کشور کوچک و ضعیف و نحیفی هستیم که حتی از ایالات ایران هم کوچک‌تریم، درصورتی که ایران به این بزرگی و عظمت و ثروت و جمعیت است و هزاران فرسخ در خلیج‌فارس و بحر عمان و دریای هند مجاورت با دریا دارد و عراق بیچاره بدبخت برای نفس کشیدن و زنده ماندن یک راه باریک به دریای آزاد دارد که شط‌العرب باشد که اگر آن را نداشته باشیم، گلوی ما فشرده می‌شود و خفه خواهیم شد... سپس به حال گریه و زاری گفت: اگر من به این وضع به بغداد برگردم، حیثیت و نفوذم لکه‌دار می‌شود و یک نوکر صدیق اعلیحضرت از بین خواهد رفت. شاه که در مقابل این حرف‌ها تحت‌تأثیر قرار گرفته بود گفت: جلوی آبادان مقداری به ایران بدهید و بقیه شط العرب مثل حالا باشد (برای شما باشد).» (یادداشت‌هایی از زندگانی باقر کاظمی، باقر کاظمی، جلد۳، صص۴۶۷-۴۶۶)

با انعقاد عهدنامه سرحدی۱۳۱۶، تلاش ۱۰۰ساله ایران برای احقاق حقوق خود در اروندرود از میان رفت و عهدنامه مذکور مالکیت تمام اروندرود را که ایران تا آن زمان حاضر به پذیرش آن نبود، به عراق واگذار کرد.

شاه علاقه‌ای به حفظ بحرین نداشت

سر دنیس رایت، کاردار سفارت انگلیس در تهران، در مورد عقیده شاه در مورد بحرین می‌گوید که شاه از سال ١٩٥٥ (١٣٣٤) به بی‌علاقگی‌اش در مورد بحرین اذعان کرده بود. رایت در این‌باره می‌نویسد: گهگاه شاه مسئله بحرین را مطرح می‌کرد و می‌گفت مروارید‌ها تمام‌شده و نفت هم در شرف اتمام است و علاقه‌ای به گرفتن جزیره ندارد، ولی به‌علت ادعای تاریخی ایران نسبت به آن خطه نمی‌خواهد در تاریخ از وی به‌عنوان پادشاهی یاد شود که ارثیه‌اش را بدون دلیلی موجه بر باد می‌دهد، به زبان دیگر، در پی فرمولی برای حفظ آبرو بود. (بحرین یادی از آن استان آشنای گمشده، فریدون زند‌فر، سفیر ایران در عراق، پاکستان و کویت در زمان پهلوی، ص۱۴۲)

بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد

شاه دلیل خود را برای موافقت با تجزیه بحرین در مصاحبه با روزنامه گاردین در ۵شهریور سال۴۵ (۲۷اوت ۱۹۶۶) اینگونه بیان می‌کند: با توجه به اینکه نفت بحرین دارد به پایان می‌رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد. (تاریخ تجزیه ایران، هوشنگ طالع، نماینده مجلس در زمان پهلوی دوم، جلد۲، ص۱۴۱).

تصرف خاک ایران توسط شوروی

در هفدهم آبان ماه ١٣٠٦، مأموران شوروی با کشاورزی دهقانان ایران در قریه سیدلر مخالفت کردند و زمین‌های کشاورزی سیدلر را به اتباع شوروی واگذار کردند. وزارت امور خارجه ایران نسبت به این اقدام مأموران شوروی اعتراض کرد؛ اما کمیسر ملی امور خارجه شوروی اعلام داشت هیچ نوع تجاوزی از طرف مأموران شوروی به خاک ایران نشده و اراضی مورد اعتراض خاک مسلم شوروی است. در ششم فروردین ۱۳۰۸ نیز نظامیان شوروی به منطقه واقع در بین آت‌توتان و آق‌بلاغ در جنوب قریه سیدلر یورش برده و بخشی از خاک ایران به طول ۱۵۰ متر و عرض ۳۵۰ متر را اشغال کردند. در سال ۱۳۱۱ خورشیدی نیز نظامیان شوروی به‌طور ناگهانی به پاسگاه مرزی ایران در قافلی بلاغ یورش برده و پاسگاه ایرانی را خراب و با خاک یکسان کرده و مأموران ایرانی پاسگاه را کشتند. در منطقه یدی‌لر در نزدیکی شهر آستارا و رودخانه آستارا نیز نظامیان شوروی پیشروی کرده و قطعه زمینی به طول تقریباً یک کیلومتر از خاک ایران را اشغال کردند. تمام این مناطق اشغالی تا پایان پادشاهی رضاشاه در تصرف نظامیان شوروی باقی ماند و دولت شوروی در این مناطق به انواع تصرفات مالکانه دست زده و تمام اعتراض‌های دولت ایران را رد کرد. (دروازه‌های ایران قفل است، ابوالحسن احتشامی، نماینده مجلس شورای ملی در زمان پهلوی، صص ۲۲۶-۲۲۳)

رویه انعطاف‌آمیز دولت ایران در برابر شوروی به انعقاد قرارداد اول اسفندماه۱۳۰۶ بین دولت‌های ایران و شوروی در مورد استفاده از رودخانه‌ها و آب‌های سرحدی واقع در امتداد خط سرحد از هریرود تا دریای خزر انجامید؛ قراردادی که آثار زیانبار آشکاری علیه منافع ملی ایران داشت و نه‌تن‌ها اصل تنصیف را زیر پا گذاشت، بلکه حتی حقوقی در مورد رودخانه‌های صد‌در‌صد داخلی ایران به شوروی اعطا کرد. در مجموع می‌توان گفت، قرارداد اول اسفند ۱۳۰۶ از تضییع حق مساوی ایران در رود مرزی هریرود فراتر رفت و برای روس‌ها در آب‌ها و رود‌های داخلی ایران نیز سهم و حق قائل شد؛ موضوعی که بی‌سابقه بود و هیچ‌گاه در دوره تزاری چنین امتیازی نصیب روس‌ها نشده بود. افزون بر این موارد، پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه نیز، دولت ایران امتیاز صید ماهی در جنوب دریای خزر را به کمپانی مختلط ایران و شوروی واگذار کرد و تعرفه تجارتی را نیز بنا به میل شوروی و براساس تعرفه۱۹۰۳ تعیین کرد. در مجموع بیشتر خواسته‌های دولت شوروی در زمان ریاست وزرایی و پادشاهی پهلوی اول برآورده شد.

منبع: روزنامه همشهری

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: پهلوی‌ها به‌جز بحرین کدام مناطق ایران را شوهر دادند؟