نزدیک بود از دوره خلبانی در پاکستان حذف شوم

نزدیک بود از دوره خلبانی در پاکستان حذف شوم
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: امروز ۱۹ بهمن؛ روز نیروی هوایی و بهترین زمان برای مرور خاطرات خلبان‌های ایثارگر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. به‌جز پرونده «پهلوان محمود اسکندری، قهرمانی که باید دوباره شناخت» که همزمان با هفته دفاع مقدس سال ۱۴۰۰ در خبرگزاری مهر باز شد و پرونده «منوچهر محققی، شبح‌سوار دلاور» که همزمان با هفته دفاع مقدس امسال گشوده شد، پرونده دیگری برای مرور کتاب‌های خاطرات خلبانان نیروی هوایی باز کردیم که تا به‌حال خاطرات خلبانانی چون فضل‌الله جاویدنیا، منوچهر شیرآقایی، صمدعلی بالازاده، محمد عتیقه‌چی، محمد غلامحسینی، علی‌اکبر صیاد بورانی، عبدالحمید نجفی، حسینعلی ذوالفقاری، یدالله شریفی راد و غلامعلی شیرازی در قالب آن بررسی و مرور شده‌اند.

سرتیپ محمد عتیقه‌چی یکی از جانبازان و ایثارگران پرواز با هواپیمای شکاری فانتوم F4 است که پیش‌تر کتاب «پرواز با آتش» شامل خاطرات او را که توسط مؤسسه جنات فکه منتشر شده، در قالب دو مطلب بررسی و مرور کرده‌ایم. این‌دو مطلب در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه‌اند.

* آموزش در پاکستان بهتر از آمریکا بود / بیشتر کودتاچیان نقاب در وضعیت نامشخص از آن باخبر شدند

* توقع نداشتم سرهنگ معزی خیانت کند! / خاطرات جنگ با عربستان در خلیج فارس و اذیت‌ کردن ناوهای آمریکایی

اما روز نیروی هوایی بهانه خوبی بود تا ضیافتی برای مرور خاطرات پرواز و مغازله‌های خلبان‌ها با مرگ برپا شود و امیرْ عتیقه‌چی میهمان آن باشد. به این‌ترتیب در یکی از روزهای بهمن‌ماه میزبان امیر محمد عتیقه‌چی و فرزندش رضا بودیم. همان‌طور که امیر خلبان محمود ضرابی فرزند خود را به‌عشق کتاب «ابوذر» دکتر علی شریعتی، ابوذر نام گذاشته، امیر عتیقه‌چی هم تنها فرزندش را به‌عشق امام رضا (ع) و ارادتی که از کودکی به وی داشته، رضا نام گذاشته است؛ کسی که در خاطرات جنگِ عتیقه‌چی در قامت یک‌کودک حضور دارد و در روزگار کنونی به‌عنوان همراه پدر در ضیافت ما حاضر شد تا اگر نام یا جزئیاتی از خاطرات پدر فراموش شد، تذکر دهد و اطلاعات صحیح‌تری در میهمانی خاطره‌بازی ما ارائه شوند.

گفتگو با امیر عتیقه‌چی از دوران آموزش در پاکستان شروع شد و به‌ترتیب به انقلاب و جنگ رسید. آن‌چه در ادامه می‌آید مشروح قسمت اول گزارش ضیافت ما با این‌خلبان دلاور است.

* جناب عتیقه‌چی، از آموزش در پاکستان شروع کنیم. در صحبت‌هایی که با خیلی از خلبان‌ها داشته‌ام و همان‌طور که شما هم در کتاب خاطراتتان گفته‌اید، آموزش خلبانی در پاکستان بهتر از آمریکا بوده و یک نمود بارزش را در جنگ در پرواز لو پس دیدیم که نمونه بارز این‌نوع پرواز هم به‌جز شما محمود اسکندری بوده است.

خدا رحتمش کند!

* اسکندری واقعاً در پرواز لو پس اسطوره بوده است. اما بحث را از این‌جا شروع کنیم که چرا آموزش در پاکستان بهتر از آمریکا بوده است؟

آکادمی (درس نظری) در آمریکا خیلی بهتر از پاکستان بود و آکادمی پاکستانی‌ها خیلی دلچسب نبود. ولی از نظر پروازی چون پاکستانی‌ها جنگ‌های مرتبی با هندوستان داشتند، کارهایی را که از هواپیما توقع نداشتی، انجام داده بودند و همان‌ها را به ما آموزش می‌دادند. ما باید ۱۵۰ ساعت با هواپیمای T37 پرواز می‌کردیم تا سولو شویم. در این‌هواپیما هم استاد کنار دستمان می‌نشست. وقتی سولو می‌شدیم، می‌توانستیم تنهایی پرواز کنیم. ما در پایگاه ریسالپور بودیم که با خودرو تا پیشاور یک‌ساعت راه بود. نزدیک پایگاهمان یک‌رودخانه بود که جاهایی از آن برایمان نقطه‌نشانی پرواز بود.

زمانی‌که ما در پاکستان بودیم حمام عمومی وجود نداشت؛ حتی در کراچی. زن‌ها و مردها به همان رودخانه نزدیک پایگاه ما می‌رفتند و سر و تن‌شان را می‌شستند. استاد من می‌دانست این‌ها چه‌زمانی کنار رودخانه می‌آیند و من را در همان‌زمان می‌برد بالای سر این‌ها و شیطانی می‌کرد. واقعاً هواپیما را تا ارتفاعی حدود یک‌متری زمین می‌برد و همه را می‌ترساند. من تا آن‌زمان واقعاً چنین‌پروازی را تجربه نکرده بودم.

پس از ریسالپور به کراچی رفتیم تا دوره T33 ببینیم. این‌پرنده، هواپیمایی بود که ایران هم آن‌زمان داشت. T33 هواپیمای عکس‌برداری بود و فقط دو لوله مسلسل داشت. بعد F86 بود که فکر می‌کنم هنوز مثل این‌هواپیما ساخته نشده است. درست است که سرعتش کم بود ولی تعادل خوبی داشت. در ارتفاع ۱۰ و ۱۵ پایی یعنی خیلی‌نزدیک به زمین، خیلی خوب پرواز می‌کرد.

* بله در خاطراتتان گفته‌اید که اف ۸۶ خیلی استیبل بود ولی در عوض فانتوم D دماغه‌اش خیلی بازی می‌کرد.

بله. اف فورِ D این‌طور بود. یک خرده به اصطلاح...

* چموش بود

بله دقیقاً. استفاده از اولین‌سری اف فور D مربوط به زمانی است که آمریکا در ویتنام حضور داشت. این‌هواپیما نسبت به هواپیماهای روسی که در آن‌منطقه بودند بهتر بود و به آمریکایی‌ها جواب داد. بعد آمدند اف فور E را درست کردند که خیلی هم خوب بود. بعد هم اف فور E اِسلت‌دار را درست کردند که سر بالش اسلت گذاشته بودند تا وقتی سرعت کم شد، بیرون بیاید و سطح بال را بیشتر کند که هواپیما قفل نکند و به اِستال (واماندگی) نرسد.

آکادمی و مباحث نظری در پاکستان خیلی جالب نبود. ولی آن‌جا پرواز خیلی خوب بود. چیزی‌که برای آن‌ها (پاکستانی‌ها) خیلی مهم بود، این بود که نظام‌جمع را یاد بگیری. یعنی اگر نظام جمع را یاد نمی‌گرفتی و بهترین پرواز دنیا را داشتی، شما را وا می‌زدند. (به ایران برمی‌گرداندند.) آن‌جا اول نظام جمع بود، بعد پرواز، بعد آکادمی.

محمد عتیقه‌چی؛ دوره آموزشی در پاکستان؛ کنار هواپیمای T33

* درباره وا زدن و برگرداندن به ایران، یاد یکی از خاطرات شما افتادم. جسارت نباشد ولی زندگی شما را مرور می‌کنیم، مثل بعضی از خلبان‌ها، خیلی بچه‌تهرون بوده‌اید! مثلاً در پاکستان آن‌ماجرای روزه‌گرفتن را داشتید که نزدیک بود شما را به ایران برگردانند. واقعاً نگران نبودید اگر روزه بگیرید، ضعیف شوید و قندتان بیافتد و در پروازتان تأثیر بگذارد؟

ببینید، پروازهای ما در آن‌دوره، یک‌ساعت تا یک‌ساعت و ده دقیقه بود. آن‌موقع هم انرژی داشتیم و مثل حالا زوار در رفته نبودیم. نه، من آن‌موقع مشکلی نداشتم ولی اگر پروازم به بعدازظهر می‌خورد، آن‌روز روزه نمی‌گرفتم.

* در آن‌ماجرا فرمانده پایگاه ریسالپور بود که روزه‌گرفتن‌تان را فهمید.

بله. گروپ‌کاپتان اوبراین بود. ایشان فرمانده پایگاه بود که آمد و ما را دید. می‌گفتند اگر می‌خواهی روزه بگیری پرواز نکن! من می‌خواستم هم روزه بگیرم، هم پرواز کنم. داشتم افطار می‌کردم و برای غذا آماده می‌شدم که کاپیتان آمد و من را دید. گفت شما «امروز روزه بودی؟» خب آدمی که روزه می‌گیرد نمی‌تواند دروغ بگوید. گفتم بله. گفت «پرواز هم بوده‌ای؟» گفتم بله. هیچی نگفت و رفت. استاد من آن‌زمان مرخصی بود. استادها خیلی از شاگردها دفاع می‌کردند. چون استادم نبود، غریب افتادم و یقه‌ام را گرفتند که چون بی‌انضباطی کرده‌ای، باید برگردی ایران! گفتم باشد!

* گریه نکردید؟

داشتم افطار می‌کردم و برای غذا آماده می‌شدم که کاپیتان آمد و من را دید. گفت شما «امروز روزه بودی؟» خب آدمی که روزه می‌گیرد نمی‌تواند دروغ بگوید. گفتم بله. گفت «پرواز هم بوده‌ای؟» گفتم بله. هیچی نگفت و رفت. استاد من آن‌زمان مرخصی بود. استادها خیلی از شاگردها دفاع می‌کردند. چون استادم نبود، غریب افتادم و یقه‌ام را گرفتند که چون بی‌انضباطی کرده‌ای، باید برگردی ایران نه. گریه نکردم. در کتاب خاطراتم هم اشاره‌ای به گریه نکرده‌ام.

* تشابه خاطره با یک خلبان دیگر شد.

شاید در مواقع دیگر گریه کرده باشم ولی این‌جا نه! روز جمعه هم بود که آن‌ها در روز جمعه مراسم داشتند. در پایگاه رژه می‌رفتند و برنامه به‌خصوصی داشتند. خلاصه من به در اتاق فرمانده رفتم. گفت «بی‌انضباطی کرده‌ای.» گفتم «بله. ولی دروغ نگفتم.» گفت «باید برگردی ایران!» خدا افسر رابطمان در پاکستان را رحمت کند؛ سروان احمد قیروانیان. او را احضار کردند و به او گفتند عتیقه‌چی باید برود. از من پرسید «چرا این‌کار را کردی؟» گفتم «حالا کرده‌ام دیگر!» او رفت صحبت کرد ولی قبول نکردند. دوباره به من ابلاغ کردند باید برگردم ایران. گفتم اشکال ندارد.

با سفارت ایران در راولپندی هماهنگ کردند و گفتند برای فردا یک‌بلیط بگیرید.

* واقعاً بلیط گرفتند یا قرار بود شما را بترسانند؟

نه. بلیط را گرفتند و به پایگاه فرستادند. بعد از ظهرش استادم از مرخصی آمد؛ استاد خلیل. به خانه‌اش رفتم و گفتم خلیل این‌طور شده است. اول شروع کرد چندتا دَری‌وَری به من گفت. بعد رفت آقای اوبراین را راضی کرد که من به پرواز برگردم. و خب برگشتم ولی گفتند دیگر نباید روزه بگیری! که من هم گوش کردم.

* از همدوره‌ای‌های پاکستان شما جلیل پوررضایی...

نه. جلیل پوررضایی از ما قدیمی‌تر بود. پوررضایی و محمود اسکندری با هم بودند.

* پس اسکندری یک‌دوره پیش از شما بوده...

شش‌ماه جلوتر بودند.

* رضا احمدی هم بود دیگر!؟

رضا احمدی با ما همدوره بود. از من جدیدتر بود. بعد از من وارد دانشکده شد ولی زمانی که قرار شد ۲۰ نفر را به پاکستان بفرستند او هم داوطلب شد.

* شما سال ۴۷ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شدید و...

۱۰ دی ۱۳۴۷.

* سال ۴۹ هم رفتید پاکستان.

نه. مرداد ۴۸ رفتم و شهریور ۵۰ از پاکستان برگشتم.

* که وقتی برگشتید جزو خلبان‌های پایگاه دزفول شدید...

بله. رفتم هشتادوشش (F86) پرواز کنم. چند نفر بودیم. از ۲۰ نفری که به پاکستان اعزام شدیم، یکی‌دو نفرمان بین راه وا خوردند که آمدند خلبان هلی‌کوپتر شدند. یکی‌مان هم خیلی شیطان بود که اخراج شد. ماجرایش را بگویم؟

* بله! چرا که نه؟

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: نزدیک بود از دوره خلبانی در پاکستان حذف شوم