عباس دوران و داوود اکرادی چه‌طور شهید شدند!

عباس دوران و داوود اکرادی چه‌طور شهید شدند!
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: قسمت اول گفتگو با امیرْ جانباز خلبان محمد عتیقه‌چی نوزدهم بهمن همزمان با روز نیروی هوایی منتشر شد که در پیوند «نزدیک بود از دوره خلبانی در پاکستان حذف شوم / ماجرای درگیری عتیقه‌چی و قره‌باغی با افسر آمریکایی» قابل دسترسی و مطالعه است. امیرْ عتیقه‌چی علاوه بر بمباران‌ها و انهدام هواپیماهای دشمن در نبردهای هوایی، دو اجکت و یک‌سانحه هلی‌کوپتر را در کارنامه دارد که سانحه آخری موجب صدمات شدید جسمی و خروجش از دایره پرواز شد.

پس از پشت‌سر گذاشتن آموزش خلبانی در پاکستان، قسمت دوم گفتگو با این‌خلبان به مقطع انقلاب و روزهای پیش از شروع جنگ مربوط می‌شود که یک‌موضوع مهم و محوری در آن، پیگیری ردّ پای نفوذ جریان نفاق است که در روزهای ابتدای انقلاب در بخش‌های مختلف کشور هم ریشه دوانده بود و باعث حذف تعدادی از کارکنان و خلبان‌های کاربلد و مفید اما متأسفانه فریب‌خورده شد. یکی از اتفاق‌های مهم این دوره، کودتای ناموفق نقاب است که به‌خاطر محوریت پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان به‌اشتباه با نام «کودتای نوژه» خوانده می‌شود و ذهن‌ها را به‌سوی خلبان شهید محمد نوژه منحرف می‌کند. طبق گفته‌های عتیقه‌چی و دیگر راویان، بسیاری از اعضای نیروی هوایی ازجمله خلبانان از انجام این‌کودتا بی‌خبر بودند و ناگهان در بهت و حیرت متوجه شدند برخی از دوستان و هم‌قطارانشان بین کودتاچیان حضور دارند.

عتیقه‌چی هم مانند دیگر خلبانانی که امروز، گذشته را برای ما روایت می‌کنند، می‌گوید کودتای نقاب توطئه‌ای بود که نیروهای نخبه و خلبانان نیروی هوایی را از بدنه این‌نیرو حذف کند. همچنین پیش از شروع جنگ تحمیلی، کمر نیروی هوایی را شکسته و باور مردم را نیز نسبت به خلبانان و این‌بخش از ارتش تضعیف کند.

آسمان بغداد برای پرواز هواپیماهای شکاری ایران، روایت صحیح و بدون اغراق شهادت داوود اکرادی و عباس دوران هم در قسمت دوم مصاحبه با این‌جانباز خلبان از نظر شما می‌گذرند.

در ادامه مشروح دومین‌قسمت گفتگو با امیرْ عتیقه‌چی را می‌خوانیم؛

* جناب عتیقه‌چی، شهید داود اکرادی با شما هم‌دوره بود. درست است؟

داود اکرادی از نظر ورود به دانشکده خلبانی جدیدتر بود.

* همزمان که شما در پاکستان دوره می‌دیدید، او در آمریکا دوره می‌دید.

بله.

* ولی دوره کابین‌جلویی فانتوم را در ایران با هم گذراندید؟

نه. ما یک‌دوره جلوتر بودیم. داوود اکرادی خلبان بسیار خوبی بود. خیلی خوب بود. متاسفانه...

* این‌ماجرایی که گفته می‌شود خلبان ایرانی اسیر شد و پیکرش با دو جیپ که در جهت مخالف حرکت می‌کردند، به دو نیم شد، درباره شهیدان علی اقبالی دوگاهه و داوود اکرادی نقل شده است. علی اقبالی را که آقای (خسرو) غفاری رد کرد. احتمالاً فیلمش را هم که با ایشان مصاحبه کردم، دیده‌اید!

رضا عتیقه‌چی: نه ندیده‌اند.

* آقای غفاری می‌گفت علی اقبالی آن‌گونه شهید نشده است. ظاهراً تنها شهیدی که با این‌کیفیت شهید شده، داوود اکرادی بوده است. روایت دسته‌اولش را از شما بشنویم.

داوود اکرادی، وقتی به آن پرواز رفت، فرمانده گردانش بودم.

* در همدان!

بله. البته ما هیچ‌وقت بحث فرمانده‌گردان و بالادستی و پایین‌دستی نداشتیم. یعنی کسی ندید من پشت میز فرمانده‌گردان بنشینم. همیشه بگوبخند و چرت‌وپرت بود و با هم می‌خندیدیم و راحت بودیم. با کسی هم رودربایستی نداشتیم و خیلی راحت حرف‌هایمان را می‌زدیم. ساعت ۲ بعد از ظهر بود که برنامه پرواز بچه‌ها را نوشته بودم. داوود اکرادی شب قبلش آمده بود و آن‌روز، استراحتش بود. سرما خورده بود و دکتر تا زمانی که خوب شود، به او استراحت داده بود.

* این که ۴۰ درجه تب داشت، مربوط به همین مأموریت آخر بود؟

بله. همین بود. یادم نیست مأموریت کجا بود. سه‌فروند قرار بود برویم. من بودم، (علی) محبی بود و … [فکر می‌کند.] جهانگیر قاسمی. نه اشتباه گفتم؛ داوود اکرادی. بریف هم کرده بودیم که صبح فردا برویم برای مأموریت. داوود که آمد و تابلو را نگاه کرد، صورتش را دیدم. چشم‌های اشک‌آلود و صورت قرمز! گفتم «داوود تو مریضی؟» گفت بله. گفتم «پس جهانگیر قاسمی را جای تو می‌گذارم پرواز.» گفت «نه من می‌آیم.» گفتم «داوود حالت خوب نیست! این‌طور بیایی در ارتفاع بالا، فشار هوا پرده گوشت را پاره می‌کند.» اِلا و لِله که من می‌خواهم بیایم و می‌خواهم باشم. گفتم باشد!

۴۸ خلبان داشتیم و باید روزانه ۷۰ سورتی پرواز می‌کردیم. بچه‌ها دوبله‌سوبله می‌پریدند. مریض داشتیم، مرخصی داشتیم و دست و بالمان خیلی تنگ بود. به‌علاوه پروازهای آلرت هم داشتیم که چهارنوبت در صبح تا غروب و غروب تا صبح انجام می‌شدند. ما ۴۸ نفر در حالت عادی می‌توانستیم ۲۴ سورتی پرواز را انجام دهیم ولی شرایط عادی نبود و باید بین ۶۰ تا ۷۰ پرواز را انجام می‌دادیم * این‌کار از نظر ارتش و قوانین پرواز بی‌انضباطی محسوب نمی‌شود؟ خب خلبان با چنین‌شرایطی چرا باید پرواز کند؟

ببینید، ما ۴۸ خلبان داشتیم و باید روزانه ۷۰ سورتی پرواز می‌کردیم. بچه‌ها دوبله‌سوبله می‌پریدند. مریض داشتیم، مرخصی داشتیم و دست و بالمان خیلی تنگ بود. به‌علاوه پروازهای آلرت هم داشتیم که چهارنوبت در صبح تا غروب و غروب تا صبح انجام می‌شدند. ما ۴۸ نفر در حالت عادی می‌توانستیم ۲۴ سورتی پرواز را انجام دهیم ولی شرایط عادی نبود و باید بین ۶۰ تا ۷۰ پرواز را انجام می‌دادیم.

داوود چون بچه باغیرتی بود، گفت می‌آیم. گفتم «برو به دکتر بگو اوکی بدهد تا بیایی!» برگه‌اش را گرفت و آمد. گفتم «باز اگر دیدی تا صبح حالت خوب نیست، بگو!» گفت باشد. این شد که به خانه رفتیم تا فردا به مأموریت برویم. خدا رحمت کند علیرضا یاسینی فرمانده عملیات پایگاه بود. زنگ زد و گفت «ممد تو امروز زیاد پرواز کردی، خسته‌ای، امشب برو آلرت! من جای تو می‌روم پرواز!» گفتم «رضاجان بریف کرده‌ام!» گفت نه نمی‌خواهم تو بروی. من هم گفتم باشد. من در آلرت ماندم و صبح که بچه‌ها سر باند آمدند و موتورها را چک می‌کردند، آن‌ها را از اتاق آلرت دیدم. اتاق آلرت کنار شلتر بود. دیدم آن‌سه‌نفر در هواپیما نشسته‌اند و برایشان دستی تکان دادم. رفتند. یک‌ساعت، یک‌ساعت و ده دقیقه شد پروازشان. از رادار پرسیدم بچه‌ها کجا هستند؟ گفت با دوتاشان تماس دارم ولی یکی‌شان را ندارم. گفتم کی؟ گفت نمی‌دانم کدام است.

بعد زنگ زدند و گفتند اکرادی را زده‌اند. خب اکرادی قبلاً هم یک‌اجکت کرده بود. ظاهراً با کابین عقبش (نورالدین) افضلی… [به پسرش] افضلی بود؟

رضا عتیقه‌چی: بله.

با افضلی اجکت کردند و با چتر به زمین رسیدند. این‌دو با فاصله از هم به زمین می‌رسند. مردم عراق می‌ریزند داوود اکرادی را می‌گیرند و شروع می‌کنند به کتک‌زدنش. افضلی دورتر افتاده بود و مردم هنوز به او نرسیده بودند. این را شوهر خواهر داوود که یک سرگرد خلبان اف‌پنج است به من گفت. آن‌موقع پدرش زنده بود. داوود کرد بود و پدرش به منطقه کردستان عراق رفت تا پیدایش کند. به او گفته بودند داوود را به جیپ بسته و روی زمین کشیده‌اند. دو جیپ نه! با طناب به یک جیپ بسته بودند و روی زمین کشیده بودند. عکس پیکرش را که آوردند ما دیدیم. جایی مانند سردخانه یا حمام بود که از این‌کاشی‌ها و سرامیک‌ها داشت. سر و صورتش کاملاً سالم بود. بدنش تا سینه که ما دیدیم کاملاً سالم بود. عکس تا همان‌جا بود.

رضا عتیقه‌چی: یک‌روایت بود که داوود اکرادی دو نیم شده؟

* آن روایت چه می‌شود؟

نه. او را با یک جیپ روی زمین کشیده بودند. با دو جیپ به دو نیم نشده بود.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: عباس دوران و داوود اکرادی چه‌طور شهید شدند!