«گذر خان» نوشته محمد علی ابطحی – قربانی شدن رمان در پای سانسور

با اینکه حوزه‌ی علمیه‌ی شیعه تاریخی طولانی دارد، اما در همه‌ی این سال‌ها بین حوزه‌های علمیه و مردم فاصله‌ای وجود داشته که به موجب آن، سازوکار حوزه‌ها از چشم مردم پنهان بوده است. در حالی که حوزه‌ها نقش سیاسی و اجتماعی بسیار زیادی گرفته‌اند اما هنوز هم اغلب مردم از روابط درونی حوزه‌ها خبر ندارند. بی‌خبری مردم از روابط و ساختار حوزه‌های علمیه، موجب شد که نگاه مردم به روحانیون پیچیده در شولایی از سوال و ابهام باشد و این ابهام تا همین چند سال قبل برای روحانیون، تقدس و احترام ایجاد کرده بود. تقریبا همه‌ی مردم گمان می‌کردند کسانی که از حوزه‌های علمیه بیرون می‌آیند و لباس روحانیت می‌پوشند، انسان‌های باتقوا و وارسته‌ای هستند و خود را از گناه و گمراهی حفظ می‌کنند. در سال‌های نزدیک به انقلاب ۵۷، طلاب حوزه‌های علمیه به دو دسته تقسیم می‌شدند. درصد بزرگی از طلبه‌ها نسبت به مسائل سیاسی ساکت بوده و قائل به اسلام سیاسی نبودند. درصد کمی از طلبه‌ها تحت تاثیر آموزه‌های آیت‌الله خمینی به اسلام سیاسی باور داشتند و با حکومت وقت مبارزه می‌کردند. مبارزه‌ی همان درصد کمتر طلبه‌ها با حکومت وقت، در آن سال‌ها دلیل دیگری برای پنهانکاری در روابط و مناسبات درون حوزه بود. رمان گذر ِخان درصدد نشان دادن این مهم است که افرادی که از حوزه‌های علمیه بیرون می‌آیند، تفاوتی با دیگر افراد جامعه ندارند. آنها هم درگیر عواطف انسانی هستند، عاشق می‌شوند و برای رسیدن به عشق تلاش می‌کنند و در کنار آن به شکل حداقلی تلاش دارد که نشان دهنده‌ی مناسبات و روابط درونی حوزه باشد.

محمدعلی ابطحی به عنوان سیاست‌ورزی اصلاح‌طلب و عضوی از کابینه خاتمی تا حدی برای عموم مردم شناخته شده بود. او از معدود سیاست‌ورزانی بود که دستی هم به نوشتن داشته و یادداشت‌های خود را در وبلاگ شخصی‌اش منتشر می‌کرده، اما شهرت او بعد از اعتراضات موسوم به جنبش سبز بیشتر شد. رمان گذر خان اولین تجربه‌ی جدی او در نوشتن است که توسط نشر هیلا منتشر شده است. نویسنده در این رمان سعی دارد که با روایت زندگی نوجوانی به نام ممدسن (محمدحسن) مناسبات و روابط حوزه‌ی علمیه‌ی قم در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ را نیز در معرض دید مخاطب قرار دهد و در عین حال به کشمکش‌های درونی حوزه بین دو گروه یاران آیت‌الله خمینی و مخالفان مشی سیاسی او نظر دارد. نویسنده در این رمان مستقیما به دو گرایش مسلط در حوزه‌ها اشاره می‌کند که آیت‌الله بیجاری شخصیتی علاقه‌مند به منش سیاسی آیت‌الله خمینی بوده و آیت‌الله کمالی در مقابل او نشان‌دهنده‌ی روحیه‌ی غیر مبارزاتی در حوزه‌ی علمیه‌ی نزدیک به سال ۵۷ است.

نویسنده با دنبال کردن ممدسن، نوجوانی که پدر نابینایش را برای روضه‌خوانی به مجالس عزاداری می‌برد، علاوه بر توجه به روحیات و دلمشغولی‌های نوجوانی از خانواده‌ای مذهبی در شهر قم، به مناسبات بین روحانیون این شهر در سال‌های میانی سال‌های دهه‌ی ۱۳۵۰ هم می‌پردازد. آشنایی نویسنده با روابط و اقتضائات خانواده‌های روحانیون از یکسو و اطلاع از حال و هوای شهر قم در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ از سوی دیگر، برای نویسنده فرصت مناسبی فراهم کرده تا بتواند روایتی از آن سال‌ها به دست دهد که تا حد زیادی ترسیم کننده‌ی بخش‌های کمتر گفته شده‌ی حوزه‌های علمیه و زندگی طلبگی است. رمان گذر خان در دو وادی سیر می‌کند. در لایه‌ی اول به ممدسن می‌پردازد که عاشق دختر یکی از آیت‌الله‌های شناخته شده‌ی قم شده است و در لایه‌ی دوم به حوزه‌ی علمیه، طلاب و کشمکش‌های بین روحانیون می‌پردازد. نویسنده در «گذر خان» نشان می‌دهد که طلبه‌ها در آن سال‌ها چطور زندگی می‌کرده و درس می‌خوانده‌اند و از نظر مالی چه اوضاع و احوالی داشته‌اند و این بخش از جمله نقاط قوت این رمان و گزارشی از آن دوران است.

روایت خطی یا قطعه‌قطعه

رمان‌های کلاسیک و مدرن، در یک مولفه‌ی مهم از رمان به هم شباهت دارند. هم در رمان‌های کلاسیک و هم در رمان‌های مدرن، پیرنگ یکپارچه و پیوسته است. تفاوت مهم بین رمان کلاسیک و رمان مدرن در روایتی است که از پیرنگ به دست می‌دهد. روایت در رمان کلاسیک، متناظر یکپارچگی و پیوستگی پیرنگ، کاملا پیوسته است. به بیان دیگر روایت، وابسته به زمانی است که در پیرنگ به شکل خطی در جریان است. در رمان مدرن، روایت تکه‌تکه می‌شود اما پیرنگ همچنان پیوسته است. از این منظر می‌توان ملاحظه کرد که دلیل به‌کار گرفتن دانای کل در رمان‌های کلاسیک این است که راوی (با همه‌ی دانایی‌اش)، منقاد و اسیر گذر زمان خطی است. ممکن است ذهن راوی دانا، در پاره‌هایی از رمان به گذشته سفر کند و یا نسبت به آینده گمانه‌زنی کند اما وقتی به حوادث و رویدادهای رمان برمی‌گردد، اجبارا باید در حیطه‌ی زمان خطی قرار بگیرد و حوادث رمان را زمان‌مند کند. خارج شدن از این اجبار و به کار گرفتن روایت قطعه‌قطعه به نویسنده این امکان را می‌دهد که حوادث رمان، راویان متعدد با نگاه و زبان خاص خود داشته باشد.

«گذر خان» پیرنگی دوپاره دارد. رمان از تابستان سال ۵۳ آغاز می‌شود و در روزی از روزهای تیرماه سال ۶۰ به پایان می‌رسد، اما رمان دوپاره است. ۳۰  فصل از ۳۱ فصل رمان در حد فاصل سال‌های ۵۳ تا ۵۷ را دربر می‌گیرد و فصل ۳۱ با یک گسست چند ساله، به تیرماه سال ۶۰ می‌آید. این جهش در ساختار رمان گذر خان آنقدر ناگهانی است که در پیشانی فصل ۳۱، تاکید می‌شود که ماجرا در تیرماه سال 60 اتفاق می‌افتد در حالی که در هیچ کدام از فصل‌های گذشته، چنین تاکیدی وجود ندارد. این گسست چنان برجسته است و چنان در ساختار رمان نمایان است که گویی نویسنده حوصله‌ی پرداختن به سال‌های ۵۷ تا ۶۰ را نداشته و از خیر روایت کردن آن گذشته است. رویدادها و حوادث رمان تا فصل ۳۰ با حوصله و تأنی روایت شده و شخصیت‌های اصلی رمان به خوبی پرداخت شده‌اند و از این نظر ممدسن که یکی از شخصیت‌های اصلی رمان است، از تیپ فاصله گرفته و به عنوان شخصیت معرفی شده است. رمان از همراهی ممدسن در سال‌های نوجوانی، احوالات او را گزارش می‌کند. از کشمکش‌های شیرین عاشقانه تا حساس شدن به مبارزه‌ی سیاسی طلبه‌ی همسایه و نرسیدن به آنچه که آرزو دارد. تا فصل 30 نویسنده حق مطلب را در خصوص این شخصیت ادا کرده است اما با پریدن ناگهانی و رفتن به تیرماه سال ۶۰، تحول سنگین ممدسن و غوطه‌وری در خشمی خونبار را به ناکامی در عشق فرومی‌کاهد.

ساختار، مهم‌تر از مضمون

روشن است که تحولات سیاسی و اجتماعی سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب برای نویسنده، دلمشغولی عمیقی بوده و او با دست بردن به قلم و روایت آن سال‌ها، مترصد نشان دادن انشقاق و جدایی در صف انقلابیون بوده است. در انقلاب ۵۷ گروه‌های متعددی در کنار هم با نظام سیاسی مبارزه می‌کردند اما کوتاه زمانی بعد از انقلاب، انقلابیون دیروز در برابر هم صف‌آرایی کردند و لوله‌ی تفنگ‌ها را به سینه‌ی یکدیگر نشانه گرفتند. به دلیل شرایط خاص حاکم بر کشور و محدودیت‌های سختی که برای روایت بی‌طرفانه از اتفاقات قبل و بعد از انقلاب ۵۷ وجود دارد، صرف نظر از سانسور و فشار سیاسی، روایتی که از آن سال‌ها ارائه می‌شود در معرض گرفتار شدن نویسنده یا راوی در قضاوت است، به خصوص اگر او تجربه‌ی قرار گرفتن در یکی از آن صفوف را داشته باشد. اشکالی ندارد که نویسنده‌ای نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی دورانی که تجربه کرده قضاوت کند. حتی اشکالی هم ندارد اگر نسبت به یکی از طرفین، اعتقاد یا گرایش داشته باشد. در حوزه‌ی اظهار نظر سیاسی، محدودیتی نباید وجود داشته باشد اما رمان در ساحتی دیگر قرار دارد و حق رمان باید به شکل قبول ساختار و الزامات آن رعایت شود. اگر روایت به شکل خطی و در چهارچوب زمان قرار دارد، باید به ترتیب حوادث و رویدادها توجه داشت. برای مثال در رمان گذر خان، شیخ ماجرای ازدواج خود و ایوان (همسرش) را برای آنیما (خواهر زنش) تعریف می‌کند که بسیار عجیب است. از این نظر که ۱۵ سال از ازدواج آنها می‌گذرد و با روحیاتی که از آنیما ترسیم می‌شود، خیلی عجیب است که در طول این همه سال آنیما از خواهرش نپرسیده باشد که چطور با شیخ نابینا ازدواج کرده است. اگر آنیما شخصیتی کم‌حرف و خجالتی بود، اشکالی نداشت که چنین سوالی از خواهرش نپرسیده باشد اما با روحیه‌ای که آنیما دارد، خیلی عجیب است. چنین است که وقتی ماجرای آشنایی شیخ و خواهرش را می‌شنود، سوال می‌کند که تبلیغ یعنی چه و شیخ برایش توضیح می‌دهد که منظور از تبلیغ، رفتن طلبه‌ها و روحانیون به روستاها برای تبلیغ و توضیح مسائل دینی است. یا در جایی که به کتاب شهید جاوید اشاره می‌شود، ممدسن از پدرش سوال می‌کند که ماجرای کتاب شهید جاوید چیست و پدر برای او توضیح می‌دهد. ممدسن به پدرش می‌گوید اتفاقا در مدرسه بین طلبه‌ها هم درگیری به وجود آمده بود. روشن است که اگر در مدرسه درگیری به وجود آمده بود، ممدسن همانجا باید از یکی از طلبه‌های هم‌حجره‌اش سوال می‌کرد که ماجرا چیست. به عبارت دیگر اگر رمان به شکل واقع‌گرایانه روایت می‌شود، تقدم و تاخر رویدادها باید در نظر گرفته شود. در کنار اعوجاج‌هایی از این دست، زبان شخصیت‌ها هم باید واقع‌گرایانه و معطوف به همان دوره‌ی تاریخی باشد. در سطور ابتدایی رمان، شیخ نابینا، به پسر نوجوانش می‌گوید: «می‌شه از بین نوارها یه نوار منبر جدید بدی گوش کنم؟» که واضح است چنین لحنی برای روحانی میانسال در سال 53 و در شهر قم، عجیب است. شاید این لحن برای امروز مناسب و منطقی باشد اما برای آن سال‌ها و شخصیتی که ترسیم شده عجیب و بعید است.

حوصله در پرداخت، شتاب در پایان‌بندی

وسوسه‌ی نوشتن فرصتی پدید آورده که محمدعلی ابطحی، از روابط بین روحانیون و طلبه‌ها و نیز زندگی و درس در مدارس علمیه بنویسد. اطلاعاتی در رمان گذر خان ارائه شده، می‌تواند فضای حاکم بر حوزه‌های علمیه در آن سال‌ها را برای خواننده روشن کند. نویسنده نشان می‌دهد که بین بازاریان و حوزه‌های علمیه با واسطه‌ی روحانیون مسئول حوزه‌ها، چه پیوند وثیقی برقرار بوده و چگونه مدارس علمیه را حمایت مالی می‌کرده‌اند. نویسنده از پرداخت شهریه به طلاب می‌گوید و به صاحب‌اختیار بودن مسئول حوزه‌ی علمیه در پرداخت‌های ویژه به برخی طلاب اشاره می‌کند. یارگیری و جذب افراد توسط روحانیون برای شلوغ شدن مراسمی که برگزار می‌کرده‌اند، درگیری‌ها و حسادت بین روحانیون عالی‌رتبه که گاه به مرحله‌ی دشمنی هم می‌رسیده و در عین حال ازدواج‌ها و پیوند بین خانواده‌های روحانی از جمله اطلاعات جالبی است که در این رمان ارائه می‌شود. رمان حتی به این مهم اشاره می‌کند که چطور پولی که وارد بیوت روحانیون و مراجع می‌شده، با یک کلاه شرعی در معرض دست‌اندازی و حیف و میل قرار می‌گرفته و اطرافیان مراجع چطور از موقعیت خود سوءاستفاده می‌کرده‌اند. 

رمان گذر خان، نمونه‌ی خوبی است از حوصله‌ی نویسنده در شروع، آرامش و تأنی در پرداخت حوادث و در عین حال ضعف در پایان‌بندی. به نظر می‌رسد که رمان گذر خان از سانسور ضربه‌ای کاری خورده است و از این رو، در کنار همه‌ی اطلاعاتی که از زندگی روحانی روضه‌خوان و طلبه‌های مدارس علمیه ارائه شده، داستان اصلی که زندگی، عشق و سرانجام ممدسن است، تحت تاثیر سانسور قرار گرفته است. در طول رمان، جابه‌جا به علاقه‌ی مفرط آیت‌الله بیجاری به ممدسن تاکید شده است. این تاکید چنان است که گویی دلیل مخالفت آیت‌الله بیجاری با ازدواج ممدسن به چیزی فراتر از تفاوت جایگاه اجتماعی آنها مربوط باشد. دلیل اصلی اگر آن باشد که اشاره‌های رمان به ذهن متبادر می‌کند، به هیچ وجه در شرایط فعلی و در چنین ساختار سیاسی امکان طرح نداشته است. شاید دلیل جهش ناگهانی رمان از سال ۵۷ به سال ۶۰ و ارائه‌ی پایانی خونبار به خاطر حذف پایانی باشد که امکان عبور از سد سانسور نداشته است. فاش شدن نسب ممدسن می‌توانست پایانی درخشان برای رمان گذر خان باشد، که در آن صورت هم دلیلی منطقی برای مرگ ناگهانی ایوان می‌بود و هم دلیل رفتن ناگزیر شیخ به روستای اجدادی. در حال حاضر به نظر می‌رسد که پایان رمان گذر خان، پایانی اجباری بوده است؛ پایانی به‌جای پایانی که نمی‌توانست از سانسور بگذرد. برای همین هم مرگ ناگهانی ایوان منطقی به نظر نمی‌رسد، هم رفتن شیخ نابینا به روستای اجدادی، بعد از مرگ همسر عجیب است. دیگر اینکه باید توجه داشت که اگر مقصود از نوشتن، نشان دادن تحول شخصیت باشد لازم است که حوادث رمان معطوف به تحول باشد. در حالی که در رمان گذر خان، تا قبل از فصل 31، هیچ اشاره‌ای به انقلابیون دیگر جریان‌های سیاسی نشده، گلوله‌ها، مسلسل یوزی و خون بر پارچه‌ی سفیدی که در انتها وارد روایت می‌شود، بسیار ناگهانی و نامنتظر است.

با همه‌ی اینها رمان گذر خان، به دلیل مضمونی که انتخاب کرده، قابل اعتنا است. هر چند که مجموعه اطلاعاتی که در رمان ارائه می‌شود، برای کسانی که با حال و هوای حوزه‌های علمیه و زندگی طلبه‌ها آشنا نیستند ممکن است قدری مبهم باشد اما نوشتن از چنین فضایی به قلم کسی که آن فضا را تجربه کرده، اتفاق خوبی است.

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: «گذر خان» نوشته محمد علی ابطحی – قربانی شدن رمان در پای سانسور