علی کشتگر : شرکت رژیم ایران در جنگ اوکراین تلاشی نظام اسلامی را تسریع خواهد کرد

تبلیغ بازرگانی

جنگ اوکراین یک ساله شد. در این مدت بر اساس برآوردها صدها هزار سرباز روس و اوکراینی کشته، زخمی یا اسیر و هشت میلیون نفر از جمعیت اوکراین نیز ناگزیر از ترک کشور شدند. بخش‌های وسیعی از شهرها و روستاهای اوکراین ویران شدند و مناطق گسترده‌ای از این کشور به اشغال روسیه درآمدند.  

با این جنگ چهرۀ اروپا و جهان و همچنین مناسبات بین‌المللی دستخوش تغییرات اساسی شد و خطر وقوع یک جنگ ویرانگر در ابعادی شاید بی‌سابقه جدی‌تر  از هر زمان به نظر می‌رسد. جمهوری اسلامی ایران نیز تنها کشوری است که در حمایت از حملۀ نظامی ولادیمیر پوتین به اوکراین عملاً درگیر این جنگ شده و به همین خاطر ای‌بسا ایران بیش از هر کشور دیگری از پی‌آمدها و سرانجام این جنگ متاثر شود.

در حالی که اروپا و غرب یکپارچه روسیه را تجاوزکار می دانند، خود روسیه حمله به اوکراین را واکنشی به پیشروی ناتو به مرزهای خود و در دفاع از جمعیت روس زبان اوکراین و یا به منظور بازپس‌گیری "سرزمین های تاریخی" خود معرفی کرده است

اما، چه عواملی باعث وقوع جنگ اوکراین شدند؟ و سرنوشت جمهوری اسلامی ایران در این جنگ چه خواهد شد؟ علی کشتگر، فعال سیاسی، جمشید اسدی، اقتصاددان و مجید گلپور، کارشناس مسائل اروپا، به این پرسش ها و پرسش‌های دیگر پاسخ داده‌اند.

علی کشتگر در توضیح چرایی جنگ اوکراین گفته است : "روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی به ویژه در دورۀ پوتین هرگز نتوانست با استقلال کشورهایی کنار بیاید که زمانی جزو اقمار آن بودند. روسیه این کشورها را حتا پس از استقلال آنها همچنان جزو حوزۀ نفوذ خود می دانست و حاضر نبود بپذیرد که این کشورها به نظام‌های دموکراتیک تبدیل و یا تجهیز بشوند." به گفتۀ علی کشتگر، "روسیه بیشتر مایل بود که این کشورها به نظام‌های خودکامه بدل شوند و در صورت امکان از نو به روسیه یعنی در واقع به سرزمین‌های روسیه تزاری یا استالینی بازگردند. اگر اوکراین یک رژیم سیاسی دست نشاندۀ روسیه شبیه بلاروس می داشت، این جنگ رخ نمی‌داد. به همین خاطر من معتقدم که جنگ اوکراین جنگ ائتلافی از دیکتاتوری‌ها با مجموعه‌ای از کشورهای دموکراتیک جهان است."

علی کشتگر در ادامه می افزاید : "پوتین اما در حمله به اوکراین دچار یک اشتباه محاسبه شد." به این معنا که "او می پنداشت - به ویژه بعد از خروج بایدن از افغانستان - که کشورهای دموکراتیک با سستی و ضعف روبرو شده‌اند."

در ادامۀ این سخنان مجید گلپور گفته است : "از جمله عوامل برانگیزندۀ جنگ اوکراین شکست اروپا در جذب و ادغام روسیه نیز بوده است، در حالی که روسیه قدم‌های مهمی از آغاز در این جهت برداشت." گلپور سپس می‌افزاید : "مسئولیت آمریکا نیز در این شکست به ویژه از سال   ٢٠٠١بسیار بالا است و پدیدۀ الیگارش‌های روسیه نیز از همین زمان شکل گرفت." او سپس می‌افزاید : "اروپا نیز در به وجود آمدن این وضع بی نقش نبوده است به ویژه زمانی که روسیه با زیر پا گذاشتن معاهدۀ وستفالی و حقوق بین الملل بخش‌هایی از گرجستان را جدا و یا کریمه را به خاک خود الحاق کرد. اروپا در مقابل هیچیک از این اقدام‌های مسکو واکنش در خور از خود نشان نداد و به همین خاطر امروز هزینۀ سنگین اشتباه گذشته را می‌پردازد."

به گفتۀ جمشید اسدی، "فروپاشی اتحاد شوروی به پایان تاریخ و پیروزی دموکراسی های بازاربنیان در جهان، چنانکه فوکویاما در کتاب مشهورش، پیش‌بینی کرده بود، منجر نشد. این فروپاشی بیشتر به برآمدن رژیم های خودکامه و نظم نوین جهانی انجامید که نمی توان البته از آن به عنوان "جنگ سرد" در قالب جدید یاد کرد. زیرا جدال کنونی نظام‌های خودکامه با نظام‌های دموکراتیک بازاربنیان فاقد ایدئولوژی جدید است. قطب جدید کشورهای خودکامه در ضدیت شان با نظام های دموکراتیک و آزاد با یکدیگر همسو و هم‌صدا هستند، اما، در عین حال، اختلافات مهمی نیز با یکدیگر دارند. روسیه امروز همانند روسیه تزاری قادر به پذیرش یک کشور دموکراتیک یا یک رقیب مهم در همسایگی خود نیست و بیشتر مایل است که در کشورهای همسایۀ خود نظام های عوام‌گرا یا پوپولیست سر کار باشند تا رژیم های آزاد."

با این تلقی علی کشتگر موافق به نظر نمی‌رسد. او می‌گوید : " بلوک‌بندی در مناسبات بین‌المللی که از جمله نتایجش جنگ اوکراین بوده واقعی است. تمام نظام های خودکامۀ امروز دارای ایدئولوژی‌های خاص خود هستند. برای نمونه، روسیه امروز دارای نوعی ناسیونالیسم افراطی است که به فاشیسم و برتری‌طلبی روسیه نسبت به سایر ملت‌ها بیشتر نزدیک است. گفتار رسانه ها و ایدئولوگ‌های روسیه و حتا خود پوتین گویای این واقعیت است. این ناسیونالیسم افراطی شدیداً با غرب و ارزش های آن از جمله برابری حقوقی زنان و مردان سر ستیز دارد و همزمان با بنیادگرایی دینی - حال می‌خواهد مسیحیت ارتدکس باشد یا بنیادگرایی اسلامی از نوع چچن - همسو است. جمهوری اسلامی و چین نیز ایدئولوژی های خاص خود را دارند و البته اختلافاتی هم با یکدیگر دارند. اما، مسئلۀ ما نقاط مشترک آنها است نه تفاوت‌هایشان. امروز دیکتاتوری ها خیز برداشته‌اند تا دموکراسی ها را تضعیف کنند و ادعاهایی نظیر "مبارزه با امپریالیسم" یا مبارزه با "زیاده خواهی‌های آمریکا" تنها پوششی برای حفظ و تحکیم دیکتاتورها علیه نظام‌های دموکراتیک است."

به گفتۀ مجید گلپور در مقابل این تهاجم "آنچه امروز اروپا باید انجام بدهد تقویت دیپلماسی اروپایی در سطح جهان است. دموکراسی ها نیز باید برای ارزش های خود بجنگند به ویژه در این وضعیت توفانی که با تغییرات بزرگ ژئوپولیتیک در جهان توأم است. شکی نیست که روسیه خود را برای انجام اقدام‌های تخریبی بیشتر علیه حاکمیت قانون و دموکراسی در سطح جهان آماده می‌کند و در این وضعیت بسیار خطرناک و توفانی همۀ ایرانیان و به ویژه جامعۀ مدنی ایران وظیفه دارند که این کشور را از مهلکه ای که جمهوری اسلامی با درگیر شدن در جنگ اوکراین به وجود آورده خارج سازند. جامعۀ ایران نمی تواند بعد از همۀ ماجراجویی های رژیم اسلامی در سوریه و دیگر منازعات منطقه یک بار دیگر هزینه‌های سنگین ماجراجویی در جنگی جدید – اینبار در خاک اروپا را – متحمل شود."

به گمان جمشید اسدی : "ایدئولوژی‌های خاص نظام‌های خودکامه به معنای وجود یک ایدئولوژی واحد در میان آنان نیست و این تفاوت دورۀ کنونی با دورۀ جنگ سرد است. اما، آنچه دلیل نخست پشتیبانی جمهوری اسلامی از روسیه در جنگ با اوکراین به شمار می رود ناسازگاری و ستیز هر دو رژیم با نظام‌های دموکراتیک همجوار است..."

به گفتۀ علی کشتگر، "جنگ روسیه با اوکراین شبیه سایر جنگ ها نیست. کوچکترین پیروزی روسیه در جنگ اوکراین معادل تضعیف دموکراسی‌ها در جهان خواهد بود و در این صورت جبهۀ دیکتاتورها با عزم بیشتری خود را برای تهاجمات بعدی آماده خواهد کرد. بالعکس، در صورت پیروزی اوکراین در این جنگ، یعنی در صورتی که اوکراین بتواند مرزهای خود را بازپس بگیرد، روسیه با شکست سهمگینی روبرو خواهد شد و بعید نیست حتا که کل فدراسیون روسیه دچار تلاشی شود و شکست روسیه می تواند تلاشی جمهوری اسلامی ایران را نیز تسریع کند که اینبار تمام تخم مرغ‌هایش را در سبد پیروزی روسیه علیه اوکراین چیده و ایدئولوگ‌هایش از این جنگ به عنوان "جهاد" یاد می‌کنند." 

مجید گلپور یاد آور می شود که "جمهوری اسلامی در جریان مذاکرات برجام به جنگ روسیه علیه اوکراین پیوست، زیرا پیروزی در این جنگ را سریع تصور می‌کرد. اما، عوامل بسیاری در پنج ماه گذشته باطل شدن این تصور را باعث شدند که ذکر همگی آنها در این مجال ممکن نیست. حمایت‌های گستردۀ نظامی از اوکراین که مانع از پیشروی سریع روسیه در جنگ شد و وقوع رنسانس سیاسی در ایران در جریان اعتراض های جاری این کشور کل پیش بینی‌ها و طرح‌های رژیم ایران را نقش بر آب کرد. در وضعیت جدید اگر مذاکره‌ای میان اروپا و ایران، میان غرب و حکومت ایران، صورت بپذیرد، این مذاکره در شرایطی کاملاً بی سابقه روی خواهد داد که طی آن رژیم ایران باید بپذیرد که کل برنامۀ اتمی نظامی خود را تعطیل کند. سئوالی که به زودی مطرح خواهد شد این است : بمب اتمی ایران، آری یا نه؟ و واضح است که اروپا در کنار اسرائیل و آمریکا به این پرسش پاسخ منفی خواهد داد؟"

با این حال، جمشید اسدی در واکنش به این پیش بینی‌ها تأکید می‌کند که "در روابط انسانی هیچ چیز از قبل محتوم و قطعی نیست. بسیاری تصور می‌کردند که بشار اسد در قدرت نماند، اما بشار اسد در قدرت ماند. هیچ قانونی طبیعی به ما نمی گوید که پوتین و رژیم اسلامی خواهند رفت..."

در مقابل علی کشتگر می‌گوید : "به نظر من سرانجام جنگ اوکراین سرنوشت جهان و سرنوشت دموکراسی‌های جهان را رقم خواهد زد." به گمان کشتگر "جمهوری اسلامی ایران از همین حالا در این جنگ باخته است و این باخت بزرگ تلاشی جمهوری اسلامی و همزمان پیروزی جنبش "زن، زندگی، آزادی" در ایران را تسریع خواهد کرد. هر چقدر جنگ اوکراین به دراز بکشد و شکست روسیه ملموس‌تر شود شکاف در درون جمهوری اسلامی نیز آشکارتر خواهد شد." به گمان علی کشتگر  "شرکت جمهوری اسلامی در جنگ اوکراین اشتباهی مرگبار بوده است."   

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

آبونه شوید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

منبع خبر: آر اف آی

اخبار مرتبط: علی کشتگر : شرکت رژیم ایران در جنگ اوکراین تلاشی نظام اسلامی را تسریع خواهد کرد