جویس کارول اوتس و رمان شصت‌ویکم/هربار می‌نویسم مثل بار اول است

جویس کارول اوتس و رمان شصت‌ویکم/هربار می‌نویسم مثل بار اول است
خبرگزاری مهر

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از گاردین، رمان «بی‌بی سیتر» یا «پرستار بچه» که با الهام از یک قاتل زنجیره‌ای در دهه ۱۹۷۰ در حومه دیترویت نوشته شده، توسط ناشرش به عنوان شصت و یکمین رمان اوتس معرفی شده ، اما هیچ‌کس- و بیش از همه خود او- از آمار دقیق آثارش خبر ندارد.

امسال اقتباس سینمایی از رمان «بلوند» اوتس که سال ۲۰۰۰ منتشر شد و روایتی داستانی از زندگی مرلین مونرو بود ساخته شد و نام او را بیش از پیش مطرح کرد.

وی در پاسخ به این که «پرستار بچه» چندمین رمان‌تان است می‌گوید مثل این است که بپرسی چند غذای خوشمزه آماده کرده‌ای؟ برای درست کردن یک غذای خوب کمی وقت می‌گذاری، اما لزوما به یادت نمی‌ماند. شاید مسخره باشد اما من کاملاً در کاری که امروز انجام می‌دهم غرق می‌شوم. هر بار که می‌نویسم برایم مثل تجربه اول است.

لقبی که معمولاً به اوتس می‌دهند «پربار» است؛ که شاید نشان دهنده بررسی وی به عنوان خروجی و کمیت آثارش باشد. آیا او مشکلی با این نگاه ندارد؟

می‌گوید: حدس می‌زنم فقط یک واقعیت باشد. هرگز فکر نمی‌کردم حتی یک کتاب منتشر کنم. اگر اولین بار وقتی کاملا جوان هستید یک کتاب منتشر کنید، احساس می‌کنید وای، شاید هرگز کتاب دیگری وجود نداشته باشد. من همیشه گفته‌ام «اگر بتوانم این کار را تمام کنم...» فکر می‌کنم همین‌طور به کارم ادامه داده‌ام.

به نظر می‌رسد او کلا به تجارت کاری نداشته باشد، با این حال ریاضیات و بررسی آمار کار او ذهن را درگیر می‌کند. نزدیک به ۶۰ سال نوشتن، تقسیم بر تمام آن رمان‌ها، به علاوه مجموعه داستان‌های کوتاه، مقالات و نقد کتاب. و او گوشه‌گیر هم نیست. در پرینستون نویسندگی خلاق تدریس می‌کند و عصرها تلویزیون و فیلم تماشا می‌کند و اغلب توییت هم می‌کند. او قبلا گفته هر شب یک ساعت می‌دود و در خلال آن ذهنش با ایده‌ها پرواز می‌کند. حالا می‌گوید معمولا می‌دوم و راه می‌روم، می دوم و راه می‌روم.

اما به نظر می‌رسد در متابولیسم نوشتن او تزلزلی ایجاد نشده است.

اوتس «پرستار بچه» را اثری هیجان‌انگیز می‌داند که در آن به طور شاعرانه مراقب ذهن قهرمان خود است، به خصوص وقتی به نقاط عطف داستان نزدیک می‌شود. وی آن را با خطراتی در هنگام نوشتن متحمل می‌شویم مقایسه می‌کند: صرف سال‌ها زندگی برای شکل دادن به یک پروژه بدون اینکه بدانیم چه چیزی نتبجه آن خواهد بود.

او از زمانی که جایزه کتاب ملی آمریکا در سال ۱۹۷۰ را برای چهارمین رمانش با نام «آنها» برد، به عنوان یک نویسنده تحسین شده و ۵ نامزدی پولیتزر به دست آورده است و همان طور که جان آپدایک می‌گفت نویسنده‌ای است که داستان‌های تاریک و دقیقی خلق می‌کند که در آنها خشونت و لطافت را به هم پیوند می‌دهد. وی با «بلوند» هم از آن فینالیست‌های پولیتزر بود و با روش خودش مونرو را به ‌عنوان یک بازیگر و یک شخص بررسی کرد.

با این حال، او هنگام پر کردن فرم‌ها، صمیمانه «پروفسور» را به عنوان شغل خود می‌نویسد، نه «نویسنده» را. می‌گوید «آیا این یک حرفه است؟» برای اوتس نوشتن بیشتر یک روش زندگی است.

وقتی یک کودک خردسال بود که در مزرعه‌ای در میلرسپورت، نیویورک بزرگ می‌شد، داستان‌هایی ساخت که اغلب از جوجه‌ها و گربه‌هایی با موهای رنگی‌ شکل می‌گرفتند. مادربزرگش با دیدن توجه نوه‌اش به داستان‌گویی، اولین بلیت کتابخانه را برای اوتس ۶ ساله گرفت و برایش یک ماشین تحریر اسباب بازی خرید تا در ۱۴ سالگی به یک ماشین تایپ واقعی بدل شود. اوتس هرگز با کامپیوتر رمان ننوشته و چنین نیز نخواهد کرد.

می‌گوید: اگر جیمز جویس «اولیس» را روی کامپیوتر می‌نوشت، ممکن بود همچنان در حال نوشتن آن باشد. چون همیشه می‌توانی به بازبینی ادامه دهی و شاید جویس هرگز کتابش را تمام نمی‌کرد.

همان مادربزرگ «تنها خویشاوندی که علاقه‌مند به کتاب» بود برای نهمین سالگرد تولدش، «آلیس در سرزمین عجایب» را به او هدیه داد. اوتس آن رمان را به عنوان «کتاب منحصر به فردی که زندگی من را تغییر داد و باعث شد مشتاق نویسنده شدن باشم» توصیف کرده است.

همسر اول اوتس، ری اسمیت، که بیش از ۳۰ سال سردبیر نشریه ادبی و هنری انتاریو ریویو را که او و اوتس تأسیس کردند، بود سال ۲۰۰۸ به طور غیرمنتظره‌ای بر اثر ذات‌الریه، درگذشت. آنها «همراهانی جدایی ناپذیر» بودند که از وقتی اوتس ۲۱ ساله بود، همدیگر را ملاقات کرده بودند.

اوتس دوران پس از مرگش را چنین توصیف می‌کند: ترس وحشتناک، غیرقابل توصیف، تنهایی وصف‌ناپذیر. وی در کتاب خاطراتش که سال ۲۰۱۱ با عنوان «داستان یک بیوه» منتشر شد همه اینها را به تصویر کشیده است. اما، در پایان کتاب، او به یک غریبه اشاره می‌کند؛ چارلز گراس، عصب شناس که همکار اوتس در دانشگاه پرینستون بود و آنها در نهایت ازدواج کردند؛ اما او نیز سال ۲۰۱۹ بر اثر سرطان درگذشت.

او می‌گوید: واقعا نمی‌توانم در این باره خیلی صحبت کنم. سعی می‌کنم مثبت به نظر برسم، عشق موجود در کتاب خاطراتم فوق‌العاده است: مطلق و بی‌اندازه. من با پدر و مادرم هم صمیمی بودم. فکر می‌کنم نباید در این مورد صحبت کنیم.

در حالی که چشمانش پر اشک می شود و پریشان به نظر می‌رسد، در نهایت، می‌گوید: خب بچه گربه‌هایم را دارم...

برای تغییر موضوع به توییتر اشاره می‌کنم. می‌گوید: اوه، من زیاد به آن فکر نمی‌کنم. توییتر بسیار زودگذر است. اوتس برای توییت کردن سخنان یکی از کارگزاران ادبی که گفته بود حتی نمی‌تواند ویراستاری پیدا کند که بخواهد اولین رمان‌های نویسندگان مرد جوان سفیدپوست را بخوانند؛ با نقدهای زیادی روبه روشد. وی همیشه تعصب شدیدی در برابر نویسندگان مرد سفیدپوست دارد و اظهاراتش را پس از تبدیل شدن به تیتر خبرها هم اصلاح نکرد، گرچه مدتی بعد برای استفاده از ضمیر «آنها» عذرخواهی کرد.

آیا او نگران گفتن چیزهای نادرست یا عواقب آن چیزی است که توییت می‌کند هست؟

می‌گوید: خب، من فکر می‌کنم ریکی جرویس نگرش درستی دارد. او خیلی خیلی بامزه و به عنوان یک کمدین درخشان است. او می‌گوید ممکن است به کسی توهین شود، اما این فقط نظر خودش است... اگر واقعاً به آن اهمیت ندهید، چه تفاوتی دارد؟

اما یک تفاوت ممکن است شهرت اوتس و بار مسئولیتی باشد که به همراه دارد. در حالی که او توییتر را زودگذر می‌داند، یک توییت گذرا از یک بزرگ ادبی می‌تواند تأثیری ماندگار بر دیگران بگذارد.

می‌گوید: خب، من واقعاً اهمیتی نمی‌دهم. چیزی نیست که به آن فکر کنم. من یک زندگی شخصی دارم و چیزهایی که در زندگی من اتفاق می‌افتند مهم هستند. مثل افرادی که بیمار می‌شوند یا در حال مرگ هستند. به محض اینکه یک بحران بیمارستانی در زندگی شما رخ دهد، شما کاملاً این چیزها را فراموش می‌کنید. وقتی شوهرم چارلی بیمار بود - شش ماه... دیگر هیچ چیز دیگری اهمیت نداشت. و آن مواقعی که ما می‌بینیم چه چیزی در زندگی واقعاً مهم است، فکر نمی‌کنم نظرات مردم خیلی مهم باشد. من کوچکترین اهمیتی نمی‌دهم.

او با خنده ای مضطرب می‌گوید: آیا فردا من هنوز زنده هستم؟ برخورد با آن واقعیت وجودی و مراقبت از افرادی که باید از آنها مراقبت شود باید چطور باشد؟ بنابراین، اگر من قرار است برای چیزی انرژی داشته باشم، برای نوشتن و کارم است.

وی می افزاید: در مورد تنهایی چه می‌توان گفت؟ برخی از افراد گزارش می دهند که در ازدواج خود احساس تنهایی می‌کنند. همه چیز خیلی ذهنی است. مشغول بودن، به‌ویژه با کار بیرون از خانه، مانند تدریس، احتمالاً ایده‌آل است. به علاوه حضور حیوانات خانگی!

جویس کارول اوتس در «پرستار بچه» که شهریور امسال (آگوست ۲۰۲۲) در ۴۴۸ صفحه منتشر شد به ماجرای آدم‌ربایی و قتل‌هایی در دیترویت پرداخته است. حوادثی که پر از تعلیق است و با ترکیبی درخشان و گیرا، به خطرپذیری و دنبال کردن زندگی‌های جایگزین پرداخته و سوالی که مطرح می‌کند این است که تا چه حد حاضریم برای محافظت از کسانی که بیشتر دوستشان داریم جلو برویم. وی در کیفرخواستی کوبنده سیاست‌های فاسد و نژادپرستی بررسی نشده و امکان شکارگری جنسی در آمریکا را زیر سوال می‌برد.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: جویس کارول اوتس و رمان شصت‌ویکم/هربار می‌نویسم مثل بار اول است