دعای عرفه، دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه

حسینیه تابناک دعای عرفه، دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه کد خبر: ۱۱۶۵۵۴۲ تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۴:۱۶ 26 February 2023 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284

(1) الْحَمْدُ لِلَهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ 
سپاس مرا خداى را كه پروردگار جهانیان است.
 
(2) اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَی‏ءٍ، لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ، وَ لَا یعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَی‏ءٍ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَی‏ءٍ مُحِیطٌ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَی‏ءٍ رَقِیبٌ.
بار خدایا سپاس تنها براى تو است اى پدید آورنده آسمان‏ ها و زمین، اى داراى بى‏ نیازى و احسان كامل (یا اى سزاوار بزرگى و منزّه بودن از آنچه لایق به تو نیست) اى مالك و دارنده دارندگان (یا اى سید و مهتر مهتران) و اى خدا و پرستیده شده هر پرستیده ‏اى، و اى آفریننده هر آفریده ‏اى، و اى میراث برنده هر چیز (زیرا پس از نابود شدن خلق باقى است، و بازگشت هر چیز به‌ سوی او است، و وارث كسى است كه دارایى پس از فانى شدن دارنده به او رسد) چیزى مانند او نیست (زیرا اگر از آفریده او مانندى برایش می‌ بود، مانند آفریده خود به آفریننده ‏اى نیازمند بود، جمله‏ لَیسَ كَمِثْلِه‏ شَىْ‏ءٌ؛ از قرآن كریم «سوره شوری، آیه 11» اقتباس شده است) و علم چیزى (آنچه دانسته و از آن گفتگو شود) از او پنهان نمی‌ باشد (اشاره به قول خداى تعالى «سوره یونس، آیه 61»: وَ ما یعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِى الأَرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ وَ لا اصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا اكْبَرَ الاَّ فی‏ كِتابٍ مُبینٍ؛‏ یعنى به اندازه ذرّه ‏اى «غبار منتشر در هوا» در زمین و آسمان از پروردگار تو پنهان نیست، و كوچكتر از ذرّه و بزرگتر از آن در كتاب آشكار «لوح محفوظ و علم خداى تعالى» نوشته شده) و او به (اطراف) هر چیز احاطه دارد (به ظاهر و باطن آن دانا است، این جمله از قرآن مجید «سوره فصلت، آیه 54»: الا انَّهُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ مُحیطٌ؛ گرفته شده است) و او بر هر چیز نگهبان است (قرآن شریف «سوره احزاب، آیه 52»: وَ كانَ اللهُ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ رَقیبًا).
 
(3) أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ. 
تویى خدایى كه پرستش شده‏ اى جز تو نیست، یكتاى تنهاى یگانه‏ ى بى‏ مانندى.
 
(4) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِیمُ الْمُتَكَرِّمُ، الْعَظِیمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْكَبِیرُ الْمُتَكَبِّرُ. 
و تویى خدایى كه جز تو خدایى نیست، كریم و بخشنده در منتهاى كرم و بخشندگى، عظیم و بزرگ كه در عظمت و بزرگى بى‏ مانندى، بزرگوارى كه همه را نسبت به ذات مقدّسه خود كوچك و پست مى‏ بینى (چون بزرگى مخصوص تو است، و جز تو هر كه آن را به خود ببندد اندیشه‏ اش نادرست است).
 
(5) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْعَلِی الْمُتَعَالِ، الشَّدِیدُ الْمِحَالِ. 
و تویى خدایى كه جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه در منتهاى بلندى (یا بلند مرتبه منزّه از صفات مخلوق و از هر چه بر تو روا نیست) كه انتقام و به كیفر رساندنت سخت است.
 
(6) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ، الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ.
و تویی خدایی كه جز تو پرستش شده ‏اى نیست، بخشنده مهربان داناى (به هر چیز و) درست كردارى.
 
(7) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، السَّمِیعُ الْبَصِیرُ، الْقَدِیمُ الْخَبِیرُ 
و تویی خدایی كه جز تو خدایی نیست، شنوا بینا قدیم و دیرینه و (از جنبش و آرامش هر ذرّه ‏اى) آگاهى.
 
(8) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِیمُ الْأَكْرَمُ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ، 
و تویی خدایی كه جز تو خدایی نیست، كریم و بخشنده ‏اى كه در بخشندگى (از همه) افزونى (زیرا چندان نعمت می‌ رسانى كه مانند آن را جز تو توانا نمی‌ باشد) دائم و همیشه‏ اى در نهایت همیشگى (دوام تو بر هر چه هست افزونى دارد، زیرا جاودانى تو از ذات تو است).
 
(9) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ 
و تویی خدایی كه جز تو خدایی نیست، پیش از هر یك اوّل و آغازى (مبدأ هستى) و پس از هر شمرده شده (آنچه جز تو است كه ممكن است و هر ممكنى لااقل مركّب از امكان، وجود، جنس و فصل یا مادّه و صورت است) آخر و مرجعى.
 
(10) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ 
و تویی خدایی كه جز تو پرستش شده ‏اى نیست، با بلندى خویش نزدیك (به هر چیز از خود آن به آن نزدیكتر است، زیرا آفریننده و داناى به آن است) و با نزدیك بودن بلند است (وهم و اندیشه به كنه و حقیقت او راه ندارد، نزدیكى و بلندى او نزدیكى و بلندى عقلى است نه مكانى كه جمع بین ضدّین باشد).
 
(11) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ، وَ الْكِبْرِیاءِ وَ الْحَمْدِ 
و تویی خدایی كه جز تو خدایی نیست، داراى عظمت و بزرگى و بزرگوارى و حمد و سپاس (سپاس مخصوص تو است).
 
(12) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الَّذِی أَنْشَأْتَ الْأَشْیاءَ مِنْ غَیرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَیرِ مِثَالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ.
و تویی خدایی كه جز تو خدایی نیست، خدایی كه چیزها را بى‌ اصل و مایه (كه مبدأ آفرینش آنها باشد) آفریده ‏اى، و صورت‌ ها و پیكرها را بى‏ نمونه و مانند نگاشته ‏اى، و نو پیداشده ‏ها را بدون پیروى (از دیگرى) پدید آورده ‏اى.
 
(13) أَنْتَ الَّذِی قَدَّرْتَ كُلَّ شَی‏ءٍ تَقْدِیراً، وَ یسَّرْتَ كُلَّ شَی‏ءٍ تَیسِیراً، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَكَ تَدْبِیراً 
تویی آنكه هر چیز را به مقدار معلوم (بر وفق حكمت) ایجاد نموده ‏اى، و هر چیز را براى آنچه از آن خواسته می‌ شود آماده ساخته ‏اى، و آنچه را جز تو است (همه موجودات) نظم داده آراسته گردانیده ‏اى.
 
(14) أَنْتَ الَّذِی لَمْ یعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِیكٌ، وَ لَمْ یوَازِرْكَ فِی أَمْرِكَ وَزِیرٌ، وَ لَمْ یكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِیرٌ. 
تویی آنكه در آفریدنت شریك و انبازى یاریت نكرده (چون یگانگى و توانایی او بر هر چیز ثابت شد پیدا است كه او را شریكى نبوده تا در آفرینش او را كمك نماید) و در كارت (آفریدن هر چیز) وزیر و معاونى تو را یارى ننموده، و بیننده و مانندى براى تو نبوده است.
 
(15) أَنْتَ الَّذِی أَرَدْتَ فَكَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ، وَ قَضَیتَ فَكَانَ عَدْلًا مَا قَضَیتَ، وَ حَكَمْتَ فَكَانَ نِصْفاً مَا حَكَمْتَ. 
تویی آنچه اراده كرده و خواسته ‏اى اراده ‏ات (بى‏ درنگ) واجب و لازم گشته (در قرآن كریم «سوره یس، آیه 82» فرموده: انَّما امْرُهُ اذا ارادَ شَیئًا انْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ‏؛ یعنى كار او چنین است كه چون «آفریدن» چیزى را اراده كند كه بگوید باش پس «بى‏ درنگ» می‌ باشد) و (درباره آفرینش هر چیز) آنچه حكم كرده ‏اى حكم تو (از روى) عدل (حكمت و نظام) و (درباره بندگانت) آنچه فرمان داده ‏اى فرمانت (از روى) انصاف و دادگرى بوده (ایشان را در پذیرفتن آن مجبور نكرده ‏اى).
 
(16) أَنْتَ الَّذِی لَا یحْوِیكَ مَكَانٌ، وَ لَمْ یقُمْ لِسُلْطَانِكَ سُلْطَانٌ، وَ لَمْ یعْیكَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَیانٌ. 
تویی آنكه جائى تو را فرا نمی‌ گیرد (زیرا از جسمیت و لوازم آن مبرّى و منزّهى و هر چه از جسمیت مبرّى باشد از مكان منزّه است) و در برابر تسلّط و غلبه تو تسلّط و غلبه ‏اى توانایی ندارد (نمی‌ تواند ایستادگى نماید، زیرا جز تو هر چه هست مغلوب توانایی تو است) و (اقامه) برهان و دلیل (بر كسى) و سخن فصیح و نیكو (كه بخواهى آن را بیان فرمایى) تو را عاجز و ناتوان نساخته است.
 
(17) أَنْتَ الَّذِی أَحْصَیتَ‏ كُلَّ شَی‏ءٍ عَدَداً، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَی‏ءٍ أَمَداً، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَی‏ءٍ تَقْدِیراً. 
تویی آنكه هر چیز را یكایك شمرده ‏اى (به هر چه هست و خواهد بود كوچك یا بزرگ، كم یا بسیار احاطه دارى، و علم چیزى از تو فوت نمی‌ شود) و براى هر چیز غایت و پایانى قرار داده ‏اى (كه چون به آن منتهى شود فانى و نیست می‌ گردد، چنان‌ كه در قرآن كریم «سوره الرحمن، آیه 26» فرموده: كُلُّ مَنْ عَلَیها فانٍ «27» وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الإكْرامِ‏؛ یعنى هر كه بر روى زمین است فانى و نابود شود، و ذات پروردگار تو كه داراى عظمت و احسان است باقى می‌ ماند. و «سوره قصص، آیه 88» فرموده: كُلُّ شَىْ‏ءٍ هالِكٌ الاَّ وَجْهَهُ؛‏ یعنى هر چیز تباه و نیست گردد جز ذات او.
 
این جمله از دعاى امام ـ علیه السّلام ـ شاید اشاره است به ردّ بر فلاسفه كه گفته ‏اند: براى اجسام و نفوس افلاك و عقول كه مبادى آنها است و جسم مشترك بین عناصر و نفوس انسانیه، غایت و پایانى نیست، و فنا و نیستى بر آنها متصوّر نمی‌ باشد، و گفته ‏اند: اگر چه بر آحاد و یكایك اشخاص و ازمنه و حركات دوریه فلكیه فناء و نیستى تصوّر شود و براى هر یك از آنها غایت و پایانى باشد، بر جمله و همگى آنها فنا و نیستى متصوّر نگردد یعنى زمان و حركتى نیست جز آنكه پس از آن زمان و حركتى است، و این گفتار خلاف قرآن مجید و اتفاق اهل حق از مسلمانان و غیر ایشان است به اینكه عالم و اجزاء و جواهر و اعراض آن فانى و نیست خواهد شد، در قرآن كریم «سوره رم، آیه 27» فرموده: وَ هُوَ الَّذى‏ یبْدَؤُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ وَ هُوَ اهْوَنُ عَلَیهِ؛‏ یعنى او است خدایی كه نخست خلق را بیافرید سپس اعاده داده باز گرداند و آن اعاده بر او «در نظر شما» آسان‌ تر است «چون كسى كه كارى كند بار دوّم انجام آن بر او آسان‌ تر خواهد بود، وگرنه بر خداى تعالى آفرینش و اعاده یكسان می‌ باشد» خلاصه همه این‏ها صریح و آشكار است در اینكه براى هر چیز غایت و پایانى است كه چون به آن برسد خداوند سبحان آن را فانى و نیست گرداند) و هر چیز را به مقدار معلوم (بر وفق حكمت) ایجاد نموده ‏اى.
 
(18) أَنْتَ الَّذِی قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِیتِكَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَیفِیتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَینِیتِكَ. 
و تویی آنكه وهم‌ ها و اندیشه‏ ها از ادراك كنه و حقیقت ذات تو مانده‏ اند (زیرا اگر وهم حقیقت ذات او را دریابد باید در جهت و مكانى باشد، و خداوند تعالى منزّه از آنست كه در جهت و مكانى باشد) و فهم‌ ها و دانش‌ ها (یا عقل‌ ها) از كیفیت و چگونگى تو (از ادراك صفات مخصوصه ‏ات كه جز تو حقیقت آنها را نمی‌ داند) ناتوانند، و دیده‏ ها جاى كجایى تو را در نیافتند (جایى ندارى كه دیده‏ ها تو را دریابند، زیرا بودن در جایى تابع جسمیت است، و خداوند سبحان از جسمیت منزّه است، پس كجا بودن بر او محال است).
 
(19) أَنْتَ الَّذِی لَا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً. 
تویی آنكه پایانى براى تو نیست تا (به آنجا) محدود و منتهى گردى، و (در عقول و اوهام) مصوّر نشده‏ اى تا موجود و دریافته شوى (زیرا محدود و مصوّر شدن مستلزم محل و تركیب است، و محل و تركیب از لوازم جسم است، و خداوند سبحان جسم نیست) و والد نبوده و فرزندى نیاورده ‏اى تا مولود و زاییده شده باشى (معنى این جمله این نیست كه هر كه والد باشد مولود هم خواهد بود تا گفته شود این سخن درست نمی‌ باشد، زیرا حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ والد بود و مولود نبود، بلكه معنى آن اینست كه چون ولد و فرزند آنست كه منفصل و جدا شود از دیگرى كه مانند او است، و ثابت شده كه خداى تعالى را مثل و مانندى نیست پس والد نبوده و فرزندى نیاورده و به همین معنى مولود هم نخواهد بود، و الله اعلم بمقاصد اولیائه).
 
(20) أَنْتَ الَّذِی لَا ضِدَّ مَعَكَ فَیعَانِدَكَ، وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَیكَاثِرَكَ، وَ لَا نِدَّ لَكَ فَیعَارِضَكَ.
تویی آنكه ضد و نزاع كننده ‏اى كه در توانایی با تو یكسان باشد نیست تا با تو معانده و ستیزگى نماید (زیرا جز او ممكن است و واجب از ممكن قوی‌ تر است، پس براى او نزاع كننده ‏اى كه در توانایی یكسان باشد نیست) و مانندى براى تو نمی‌ باشد تا بر تو غلبه و سرفرازى كند، و همتایى برایت نیست تا با تو برابرى نماید.
 
(21) أَنْتَ الَّذِی ابْتَدَأَ، وَ اخْتَرَعَ، وَ اسْتَحْدَثَ، وَ ابْتَدَعَ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ. 
تویی آنكه آفرید چنان آفریده ‏اى كه پیش از آن مانندش را آفریننده ‏اى نیافریده، و پدید آورد پدید آورده ‏اى كه از روى نمونه نبوده، و آفرید و آفریننده ‏اى پیش از او نبوده، و به وجود آورد بى‌ آنكه آلت و ابزارى به كار برده یا در جایى باشد، و آفرینش آنچه را آفرید نیكو و محكم و استوار گردانید.
 
(22) سُبْحَانَكَ! مَا أَجَلَّ شَأْنَكَ، وَ أَسْنَى فِی الْأَمَاكِنِ مَكَانَكَ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَكَ! 
منزّه و پاكى (از آنچه لایق و سزاوار تو نیست: شگفتا) چه بزرگ است صفات و افعال تو، و چه بلند است در همه جا قدر و منزلت تو، و چه آشكار گردانیده جدا ساختن تو حق را (از باطل و نادرستى)!
 
(23) سُبْحَانَكَ! مِنْ لَطِیفٍ مَا أَلْطَفَكَ، وَ رَءُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ، وَ حَكِیمٍ مَا أَعْرَفَكَ! 
منزّه و پاكى! اى نیكى كننده به بندگان چه بسیار است نیكى تو (یا اى داناى به امور دقیقه و چیزهاى كوچك و به صفات و افعال و حركات آنها چه بسیار است دانایى تو) و اى مهربان (به همگان) چه بسیار است مهربانى تو، و اى حكیم و شناساى به اشیاء و ایجاد آنها چه بسیار است شناسایى تو!
 
(24) سُبْحَانَكَ! مِنْ مَلِیكٍ مَا أَمْنَعَكَ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَكَ، وَ رَفِیعٍ مَا أَرْفَعَكَ! ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْكِبْرِیاءِ وَ الْحَمْدِ. 
منزّه و پاكى! اى پادشاه (قادر و توانا) چه بسیار است توانایی تو، و اى بخشنده چه بسیار است توانگرى تو، و اى بلند مرتبه چه بسیار بلند است قدر و منزلت تو! دارنده عظمت و بزرگى و بزرگوارى و حمد و سپاسى (سپاس مخصوص تو است).
 
(25) سُبْحَانَكَ! بَسَطْتَ بِالْخَیرَاتِ یدَكَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَایةُ مِنْ عِنْدِكَ، فَمَنِ الْتَمَسَكَ لِدِینٍ أَوْ دُنْیا وَجَدَكَ! 
منزّه و پاكى! دست (عطا و بخشش) خود را به نیكی‌ ها گشوده‏ اى (نیكی‌ ها بخشیده‏ اى) و هدایت و راهنمایی از جانب تو شناخته شده، پس هر كه تو را براى (به دست آوردن) دین یا دنیا بطلبد تو را (احسانت را) دریابد!
 
(26) سُبْحَانَكَ! خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرَى فِی عِلْمِكَ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مَا دُونَ عَرْشِكَ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِیمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ!
منزّه و پاكى! هر كه در علم تو گذشته در برابر تو متواضع، و آنچه زیر عرش (علم) تو است (آنچه جز تو است) براى عظمت و بزرگى تو فروتن است، و همه آفریدگانت براى اطاعت از تو (براى آنچه درباره ایشان خواسته ‏اى بخواهند یا نخواهند) ذلیل و خوار و فرمانبرند!
 
(27) سُبْحَانَكَ! لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُكَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاكَرُ! 
منزّه و پاكى! با هیچ‌ یك از حواس (: سامعه، باصره، شامّه، ذائقه و لامسه كه آنها را حواسّ ظاهره گویند، و خیال، وهم، حسّ مشترك، حافظه و متصرّفه كه آنها را حواسّ باطنه نامند) درك نمی‌ گردى، و با دست مالیدن و اتّصال جسم شناخته نمی‌ شوى (زیرا درك شدن به وسیله دست و تماسّ جسم از لوازم جسمیت است و خداوند سبحان منزّه از آنست) و كسى نمی‌ تواند با تو مكر نماید (زیرا چیزى بر خداى تعالى پنهان نیست تا فریب خورد) و تو را دور سازد (تا چیزى را از تو پنهان نموده بر آن آگاه نشوى، زیرا خداوند متعال با هر كس هست و به هر چیز احاطه دارد، چنان‌كه قرآن كریم «سوره مجادله، آیه 7» فرموده: ما یكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَینَما كانُوا؛ یعنى سه كس را رازى نباشد جز آنكه خدا چهارم آنها است و نه پنج كس را جز آنكه خدا ششم آنها است و نه كمتر از آن و نه بیشتر جز آنكه هر كجا باشند خدا با آنها است) و با تو نزاع و دشمنى كند، و بر تو غلبه نموده چیره گردد، و با تو جدال و زد و خورد نماید، و با تو خدعه كرده فریب دهد!
 
(28) سُبْحَانَكَ! سَبِیلُكَ جَدَدٌ. وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ، وَ أَنْتَ حَی صَمَدٌ.
منزّه و پاكى! راه تو (دینت كه جز آن را از بندگان نمى‏ پذیرى) راست و هموار است (رونده در آن نمی‌ لغزد، و پذیرنده آن گمراه نمی‌ شود) و امر و فرمانت (به آنچه بندگانت را به آن تكلیف نموده ‏اى) هدایت و راهنمایی (به‌ سوی سعادت و نیكبختى) است، و تویی زنده و باقى (موت و فنا برایت نیست) و مقصود در حوائج و خواسته ‏هایى.
 
(29) سُبْحَانَكَ! قَولُكَ حُكْمٌ، وَ قَضَاؤُكَ حَتْمٌ، وَ إِرَادَتُكَ عَزْمٌ!.
منزّه و پاكى! گفتارت حكمت و دانایى، و فرمانت (به آنچه بخواهى) واجب و لازم است (خلاف آن نمی‌ شود) و اراده و خواستنت همان قصد است (چون هرگاه چیزى را بخواهد بى‏ درنگ می‌ آفریند)!
 
(30) سُبْحَانَكَ! لَا رَادَّ لِمَشِیتِكَ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ!. 
منزّه و پاكى! مشیت و خواست تو را باز گرداننده ‏اى نیست (مراد مشیت و خواست حتمى قطعى نسبت به افعال او است كه تخلّف از آن محال است، نه مشیت و خواست تخییرى غیر قطعى كه آن نسبت به افعال بندگان است، و تخلّف از آن ممكن است، چنان‌كه خواست آدم و حوّا از درخت بهشتى نخورند، و شیطان به آدم سجده كند، و كفّار ایمان آورند، و گناهكاران توبه نمایند، و واقع نشد) و كلمات (قرآن) تو را تغییر دهنده ‏اى نمی‌ باشد (این جمله از قرآن كریم اقتباس شده است «سوره أنعام، آیه 115»: وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِه‏؛ یعنى سخن پروردگار تو از روى راستى و دادگرى به حد كمال رسید تغییر دهنده ‏اى براى كلمات و احكام او نخواهد بود «زیرا او حافظ و نگهدار آنها است»)!
 
(31) سُبْحَانَكَ! بَاهِرَ الْآیاتِ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ! 
منزّه و پاكى! اى خدایی كه نشانه‏ هاى تو (حجّت‌ ها و دلیل‌ هایت یعنى كتاب‌ هاى آسمانى كه به پیغمبرانت فرستاده ‏اى بر آنكه كافر به آنها است) غلبه دارد، اى پدید آورنده آسمان‏ ها بى‌ آنكه از روى نمونه ‏اى باشد، اى آفریننده جان‌ ها (یا اى آفریننده هر انسانى، یا هر جنبنده جان دارى)!
 
(32) لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً یدُومُ بِدَوَامِكَ 
تو را است سپاس، سپاسى كه به همیشگى تو (ثواب و پاداش آن) همیشه باشد.
 
(33) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِكَ. 
و تو را است سپاس، سپاسى كه به جاوید بودن نعمت و بخشش تو جاوید بماند.
 
(34) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً یوَازِی صُنْعَكَ 
و تو را است سپاس، سپاسى كه برابر احسان و نیكیت باشد.
 
(35) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً یزِیدُ عَلَى رِضَاكَ.
و تو را است سپاس، سپاسى كه بر رضا و خوشنودیت (از عمل و كردار ما) بیافزاید.
 
(36) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ، وَ شُكْراً یقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ. 
و تو را است سپاس، سپاسی كه با سپاس هر سپاسگزارى باشد، و سپاسی كه سپاس هر سپاسگزارى از آن باز ماند (به پایه آن نرسد).
 
(37) حَمْداً لَا ینْبَغِی إِلَّا لَكَ، وَ لَا یتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَیكَ. 
سپاسی كه جز تو را سزاوار نباشد، و جز به‌ سوی تو وسیله تقرّب (مقام و منزلت) نشود.
 
(38) حَمْداً یسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ، وَ یسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الْآخِرِ. 
سپاسی كه به وسیله آن دوام اوّل (نعمت پیش از این) و همیشگى آخر (نعمت تازه) درخواست گردد.
 
(39) حَمْداً یتَضَاعَفُ عَلَى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ، وَ یتَزَایدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً.
سپاسی كه با گردش زمان‌ ها (روز و شب سال‌ ها) بسیار و بی‌ شمار گردد (هر روز و هر شبى بر آن افزوده شود) و به افزایش‌ هاى پی‌ در پی بیافزاید.
 
(40) حَمْداً یعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ، وَ یزِیدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِی كِتَابِكَ الْكَتَبَةُ. 
سپاسی كه نگهبانان (دسته ‏اى از فرشتگان) از شمردن آن درمانده شوند، و بر آنچه نویسندگان (فرشتگانی كه اعمال بندگان را می‌ نویسند) در كتاب تو (لوح محفوظ) ضبط نموده ‏اند فزونى گیرد.
 
(41) حَمْداً یوازِنُ عَرْشَكَ الْمَجِیدَ وَ یعَادِلُ كُرْسِیكَ الرَّفِیعَ. 
سپاسی كه عرش بزرگ تو را (در سنجیدن) هم‌ سنگ و كرسى بلند پایه ‏ات را برابر باشد (مراد از عرش و كرسى در اینجا دو جسم بزرگ است كه خداوند سبحان هر دو را آفریده و در بالاى هفت آسمان قرار داده و عرش بزرگتر از كرسى است).
 
(42) حَمْداً یكْمُلُ لَدَیكَ ثَوَابُهُ، وَ یسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ. 
سپاسی كه مزدش نزد تو كامل باشد، و پاداشش همه پاداش‌ ها را فرا گیرد (پاداش آن از همه پاداش‌ ها بیشتر باشد).
 
(43) حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّیةِ 
سپاسی كه آشكار آن با نهانش مطابق (بى ریا و خودنمایی) و نهان آن با آهنگ راستى (توجّه به جز تو نداشتن) یك‌جور باشد.
 
(44) حَمْداً لَمْ یحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَ لَا یعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاكَ فَضْلَهُ؛ 
سپاسى كه آفریده شده ‏اى مانند آن تو را سپاس نگزارده باشد، و كسى جز تو فضل و برترى آن را نشناسد.
 
(45) حَمْداً یعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِی تَعْدِیدِهِ، وَ یؤَیدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِی تَوْفِیتِهِ؛ 
سپاسى كه هر كه در بسیارى (یا در مواظبت) آن كوشش نماید (از جانب تو) یارى گردد، و هر كه در كامل بجا آوردن (رعایت آداب) آن كوتاهى ننمود تأیید و كمك شود.
 
(46) حَمْداً یجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ، وَ ینْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ؛ 
سپاسى كه هر سپاسى را كه آفریده ‏اى جمع نماید، و هر سپاسى را كه پس از این بیافرینى به یك رشته در آورد.
 
(47) حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِكَ مِنْهُ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ یحْمَدُكَ بِهِ. 
سپاسى كه سپاسى از آن به سخن تو (به سپاسى كه آن را بر می‌ گزینى) نزدیك‌ تر، و سپاسگزارنده ‏ترى از كسانی كه تو را به آن سپاس می‌ گزارند نباشد.
 
(48) حَمْداً یوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِیدَ بِوُفُورِهِ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِیدٍ بَعْدَ مَزِیدٍ طَوْلًا مِنْكَ‏
سپاسى كه بر اثر بسیاریش به وسیله كرم و بخشش تو موجب فراوانى (نعمت‌ ها) گردد، و تو آن را از روى فضل و احسانت با فزونى پی‌ در پی پیوسته نمایی.
 
(49) حَمْداً یجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ، وَ یقَابِلُ عِزَّ جَلَالِكَ. 
سپاسى كه حق و شایسته بزرگى ذات تو و غلبه عظمت تو را برابر (سزاوار) باشد.
 
(50) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ، وَ بَارِكْ عَلَیهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ، وَ تَرَحَّمْ عَلَیهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ.
اى پروردگار بر محمّد و آل محمّد كه برگزیده، پسندیده، گرامى و مقرّب (درگاه تو) است بهترین درودهاى خود را بفرست، و كامل‌ ترین نیكی‌ هایت (نیكی‌ هاى پی‌ در پی خود) را بر او افزونى ده، و سودمندترین مهربانی‌ هایت (مهربانی‌ هاى پیاپى خویش) را به او ببخش. 
 
(51) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً زَاكِیةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً نَامِیةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً رَاضِیةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا. 
اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درود بسیارى كه درودى بیشتر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود افزون كننده ‏اى كه درودى افزون كننده ‏تر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود خوشنودى كه درودى بالاتر از آن نباشد.
 
(52) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُرْضِیهِ وَ تَزِیدُ عَلَى رِضَاهُ، وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً تُرْضِیكَ و تَزِیدُ عَلَى رِضَاكَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا، وَ لَا تَرَى غَیرَهُ لَهَا أَهْلًا. 
اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودى كه او را خوشنود گرداند و بر خوشنودى او بیافزاید، و بر او درود فرست درودى كه تو را خوشنود نماید و بر خوشنودى تو براى آن حضرت بیافزاید، و بر او درود فرست درودى كه جز آن را براى آن بزرگوار نپسندى و جز او را سزاوار آن درود نبینى (ندانى).
 
(53) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ، وَ یتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ، وَ لَا ینْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ. 
اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودى كه از خشنودى تو (از رحمت و احسانى كه از جانب تو سزاوار آنست) تجاوز كرده در گذرد، و پیوستگى آن به بقاء و هستى تو پیوسته شود (درود همیشگى كه پایانى براى آن نباشد) و فانى و نیست نگردد همچنان‌ كه كلمات (علم و حكمت) تو فانى نمی‌ شود.
 
(54) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ وَ أَنْبِیائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِكَ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ. 
اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودی كه درودهاى فرشتگان و پیغمبران و فرستادگان و پیروان تو را جمع نماید، و بر درودهاى بندگان (مؤمنین) از جن و انس تو و پذیرندگان دعوت (به‌ سوی) تو احاطه داشته باشد، و درود هر كه را از انواع آفریدگانت كه پدید آورده ‏اى گرد آورد.
 
(55) رَبِّ صَلِّ عَلَیهِ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُحِیطُ بِكُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ، وَ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَى آلِهِ، صَلَاةً مَرْضِیةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ، وَ تُنْشِئُ مَعَ ذَلِكَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْكَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا، وَ تَزِیدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَیامِ زِیادَةً فِی تَضَاعِیفَ لَا یعُدُّهَا غَیرُكَ. 
اى پروردگار بر او و آل او درود فرست درودی كه هر درود گذشته و تازه ‏اى را در بر داشته باشد، و بر او و بر آل او درود فرست درودی كه نزد تو و نزد غیر تو پسندیده باشد، درودی كه با آنچه گفته شد درودهایى بیافرینى كه هنگام آفریدنشان با آنها آن درودها(ى پیش از آن) را چندین برابر سازى، و بر گردش روزگار آنها را بیافزایى افزودن با چندین برابرى كه جز تو نتواند آنها را بشمارد.
 
(56) رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَایبِ أَهْلِ بَیتِهِ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دِینِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ فِی أَرْضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِیراً بِإِرَادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ‏
اى پروردگار درود فرست بر پاكیزه ‏تران خویشان آن بزرگوار (حضرت فاطمه و ائمّه اثنى عشر علیهم السّلام) كه آنان را براى امر و فرمان خود (راهنمایی مردم براه نیكبختى) برگزیدى، و خزانه ‏داران علمت، و نگهداران دینت، و جانشینان خود در زمینت، و حجّت‌ هاى خویش بر بندگانت قرار دادى (تا علمت را از نااهل حفظ نموده، و دینت را از تحریف و تغییر نگهداشته، و اوامر و نواهیت را بیان كرده، و حقّ و باطل را به مردم نشان دهند) و آنها را به خواست خود از پلیدى و ناپاكى (معاصى و گناهان) پاك ساختى (اشاره به قول خداى تعالى «سوره احزاب، آیه 33»: انَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهیرًا؛ یعنى جز این نیست كه خدا می‌ خواهد رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوّت ببرد و شما را «از هر عیب و نقصى» پاك و پاكیزه گرداند. این آیه طبق اخبارى كه از شیعه و اهل سنّت در دست است درباره پیغمبر اكرم و علىّ و فاطمه و حسن و حسین ـ صلوات الله علیهم ـ است، و اگر درباره زنان پیغمبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ بود «چنان‌ كه اهل سنّت گفته ‏اند به دلیل اینكه صدر و ذیل مطلب راجع به آنها است» بایستى لِیذْهِبَ عَنْكُنَّ وَ یطَهِّرَكُنَّ بیان شود) و ایشان را دست‏ آویز به‌ سوی خود و راه به بهشت خویش گردانیدى.
 
(57) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْیاءَ مِنْ عَطَایاكَ وَ نَوَافِلِكَ، وَ تُوَفِّرُ عَلَیهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ. 
اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست، درودى كه به وسیله آن بخشش و گرامى داشتنت را براى ایشان فراوان گردانى، و همه چیز را از بخشش‌ هایت براى آنان كامل نمایی، و نصیب و بهره از عطاها و سودهایت را بر آنها بسیار كنى (درودى كه سبب افاضه نعمت‌ هاى گوناگون بر آنان گردد).
 
(58) رَبِّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِی أَوَّلِهَا، وَ لَا غَایةَ لِأَمَدِهَا، وَ لَا نِهَایةَ لِآخِرِهَا.
اى پروردگار بر آن حضرت و بر آل او درود فرست درودى كه اوّلش را حدّى و مدت و آخرش را پایانى نباشد.
 
(59) رَبِّ صَلِّ عَلَیهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ، وَ مِلْ‏ءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أَرَضِیكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَینَهُنَّ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً.
اى پروردگار بر ایشان درود فرست هم وزن عرش خود و آنچه زیر عرش است (همه عالم) و مقدار آنچه آسمان‏ هایت و آنچه در بالاى آنها است را پر گرداند، و مقدار شماره زمین‌ هایت و آنچه در زیر آنها و میان آنها است (مقصود بسیارى یا بزرگى پاداش درود است یعنى اگر جسم بود همانا به اندازه‏ اى باشد كه آسمان‏ ها و آنچه در بالاى آنها است و زمین‌ ها و آنچه در زیر و میان آنها است را پر سازد، و ظاهر فرمایش امام ـ علیه السّلام ـ: و عدد ارضیك تعدّد و بسیارى زمین است، چنان‌ كه در قرآن كریم «سوره طلاق، آیه 12» است: اللَّهُ الَّذى‏ خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ؛‏ یعنى خدا كسى است كه هفت آسمان را خلق نمود و مانند آن هفت زمین را آفرید و ظاهر این آیه دلالت دارد به اینكه زمین مانند آسمان‏ ها هفت است چون فرموده: و زمین را مانند آسمان ‏ها بیافرید، و مانند بودن در عدد و شماره است نه در كیفیت و چگونگى، زیرا كیفیت آسمان خلاف كیفیت زمین است، و در قرآن مجید آیه ‏اى كه دلالت كند زمین مانند آسمان‏ ها هفت است جز این آیه نیست، و گفته شده: مراد از هفت زمین هفت طبقه زمین است كه هر طبقه‏ اى بالاى طبقه دیگر قرار گرفته، و الله اعلم) درودی كه ایشان را به كمال قرب به تو رساند، و براى تو و ایشان خشنودى، و همیشه به مانندهاى آن درودها پیوسته باشد.
 
(60) اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَیدْتَ دِینَكَ فِی كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ، وَ مَنَاراً فِی بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِیتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْیهِ، وَ أَلَّا یتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا یتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِینَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِینَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِینَ. 
بار خدایا تو دین خود (اسلام) را در هر زمان و روزگارى به وسیله امام و پیشوایى (یكى از ائمّه معصومین علیهم السّلام) كه او را براى (گمراهان) بندگانت علامت (راهنما) و در شهرهایت نشانه (راه حق) بر پا داشته ‏اى، تأیید و كمك كرده ‏اى پس از آنكه پیمان (دوستى) آن امام را به پیمان (به دوستى) خود پیوسته، و او را سبب خشنودى (افاضه رحمت) خویش گردانیده‏ اى، و طاعت و فرمانبرى از او را واجب نموده، و از فرمان نبردن از او ترسانیده ‏اى، و به فرمانبرى فرمان‌ هایش، و باز ایستادن از نهى و باز داشتنش، و به اینكه كسى از او پیشى نگیرد (جز پیروى از فرمان او از پیش خود كارى نكند) و از او واپس نماند (خلاف فرمانش قدمى بر ندارد) فرمان داده ‏اى، پس او است نگهدار پناهندگان (به خود از واقع شدن در یكى از دو طرف افراط و تفریط) و پناه اهل ایمان (در رهایی از تاریكی‌ هاى نادانى و شبهات) و دستاویز چنگ زدگان (از كیفرها) و جمال و نیكویى جهانیان (زیرا به راهنمایی و روش او ترازوى عدل و داد در بین مردم برابر می‌ گردد).
 
(61) اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِیكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِیهِ، وَ آتِهِ‏ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِیراً، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً یسِیراً، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَینِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ. 
بار خدایا پس (چون براى تو در هر روزگارى پیشوایى است به این صفات) به ولى (اولى به تصرّف در امور مؤمنین) خود (كه امام این زمان است) شكر و سپاس آنچه را بر او نعمت داده ‏اى الهام نما (این جمله دعا است براى امام هر زمان، و بیان امام ـ علیه السّلام ـ در اینجا در زمان امامتش اشاره به خود بوده سپس امام هر زمانى، و مقصود تعلیم و یاد دادن به شیعیان است) و مانند آن شكر و سپاس را (بر آنچه به ما نعمت داده ‏اى) به سبب آن حضرت به ما الهام كن، و او را از جانب خود سلطنت و توانایی (یا حجّت و برهان آشكارى) كه (او و شیعیانش را) یارى دهنده است عطا فرما، و براى او (هر مشكل و بسته شده ‏اى را) بگشاى گشودن آسانى (كه رنج در آن نباشد) و او را به تواناترین تكیه‏ گاه خود یارى ده، و تواناییش (یا پشتش) را محكم و استوار گردان، و بازویش را توانایی بخش (او را كمك فرما) و به دیده (مراقبت) خود رعایت و حفظش كن، و به نگهداریت نگهدارش، و به فرشتگانت (در هر زمان یا هنگام جهاد چنان‌كه جدّش رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ را در جنگ بدر یارى كردند) یاریش نما، و به لشگر و سپاهت (مؤمنین و جهاد كنندگان در راهت) كه غلبه كننده ‏ترین (لشگرها) اند كمكش فرما.
 
(62) وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ، ـ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ ، وَ أَحْی بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِینِكَ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِیقَتِكَ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِیلِكَ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِینَ عَنْ صِرَاطِكَ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً
و كتاب خود (محكم، متشابه، مجمل، مفصل، ناسخ و منسوخ قرآن و خواندن آن را چنان‌ كه فرود آمده و نگهداریش را از فساد و تباهى) و احكام و راه‌ ها(ى هدایت و رستگار)یت و روش‌ هاى پیغمبرت را ـ درودهایت بار خدایا بر او و آل او باد ـ به وسیله او به پا دار (آشكار ساز) و آنچه از نشانه‏ هاى دینت (احكام و دستورهایت) را كه ستمكاران می‌ رانده ‏اند (پشت سر انداخته طبق آنها رفتار نمی‌ كنند) به سبب او زنده گردان (هویدا ساز) و زنگ (فساد و تباهكارى) ستم (ستمكاران) را از طریقه و راهت (و نیت) به او بزداى، و به وسیله او سختى را از راهت (توانا نبودن به هدایت و راهنمایی مردم را به‌ سوی آن كه به واسطه تسلّط و غلبه ستمكاران رخ داده) دور ساز، و به سبب او عدول كنندگان از راه خود (اسلام) را از میان بردار، و به او آنان را كه براى راه راست تو اعوجاج و كجى می‌ طلبند (در میان مردم شبهات و تأویلات باطله القاء می‌ نمایند تا آنها را گمراه نمایند) نیست و نابود گردان.
 
(63) وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِیائِكَ، وَ ابْسُطْ یدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ، وَ فِی رِضَاهُ سَاعِینَ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِینَ، وَ إِلَیكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ ـ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِینَ. 
و ولىّ خود (امام زمان) را براى‏ دوستانت نرم (بردبار) گردان، و دستش را بر دشمنانت بگشا (او را بر ایشان مسلّط فرما) و رحمت و مهربانى و عطوفت و شفقّت او را به ما ببخش (او را درباره ما مهربان ساز) و ما را براى او شنوندگان فرمانبرندگان و در (به دست آوردن) رضا و خشنودیش كوشش‌ كنندگان و در یارى نمودن و دفاع و پشتیبانى از او یارى‌ كنندگان و به وسیله آنچه درخواست شد به‌ سوی تو و پیغمبرت ـ درودهایت اى خدا بر او و آل او باد ـ تقرّب‌ جویان نما.
 
(64) اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِیائِهِمُ الْمُعْتَرِفِینَ بِمَقَامِهِمُ، الْمُتَّبِعِینَ مَنْهَجَهُمُ، الْمُقْتَفِینَ آثَارَهُمُ، الْمُسْتَمْسِكِینَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّكِینَ بِوِلَایتِهِمُ، الْمُؤْتَمِّینَ بِإِمَامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمِینَ لِأَمْرِهِمُ، الْمُجْتَهِدِینَ فِی طَاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرِینَ أَیامَهُمُ، الْمَادِّینَ إِلَیهِمْ أَعْینَهُمُ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِیاتِ النَّامِیاتِ الْغَادِیاتِ الرَّائِحَاتِ. 
بار خدایا درود فرست بر دوستان ایشان كه به مقام و مرتبه آنان (خلافت و ریاست عامّه و فضیلت و برتریشان بر همه مردم كه تو قرار داده ‏اى) اقرار دارند، راه روشنشان را پیروى می‌ نمایند (طبق دستورشان رفتار می‌ كنند) دنبال آثار و نشانه ‏هاشان می‌ روند، به دستاویز (به دین و راهنمایی)شان چنگ می‌ زنند، به دوستی شان تمسّك می‌ جویند (به وجوب طاعتشان اعتقاد دارند) به امامت و پیشوایی شان اقتدا می‌ نمایند، براى امر و فرمانشان تسلیم و فرمانبرانند، در طاعت و پیروی شان می‌ كوشند، ایام روزگار (دولت و ظهور خلافت) ایشان (ایام حضرت صاحب الأمر، المهدىّ المنتظر ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ كه دولت او دولت ایشان است) را انتظار دارند و چشم‌ هاشان به‌ سوی آنان دوخته ‏اند (همیشه چشم به راه ظهور دولت ایشانند، حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرموده: کسی که امر ما «ظهور امام زمان ـ عجّل الله تعالى له الفرج ـ» را منتظر و چشم به راه باشد مانند كسى است كه در راه خدا كشته و به خون خود تپیده باشد) درودهاى با بركت و نیكى و پاكیزه و فزاینده هنگام بامدادان و شبانگاهان.
 
(65) وَ سَلِّمْ عَلَیهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَیهِمْ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‏، وَ خَیرُ الْغافِرِینَ‏، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِی دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِكَ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. 
و بر ایشان و بر جان‌ هاشان درود فرست، و كارشان (گفتار و كردارشان) را بر تقوى و پرهیزكارى فراهم نما، و احوالشان را اصلاح فرما، و توبه آنان را بپذیر، زیرا تو بسیار توبه پذیر و مهربان و بهترین آمرزندگانى (چون سیئه و بدى را به حسنه و نیكى تبدیل می‌ نمایی) و ما را به سبب رحمت و مهربانیت در سراى سلامت و بى‏ گزند (بهشت) با ایشان قرار ده، اى مهربان‌ ترین مهربانان.
 
(66) اللَّهُمَّ هَذَا یوْمُ عَرَفَةَ یوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَكَ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بِعَفْوِكَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیتَكَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ. 
بار خدایا این روز عرفه روزى است كه آن را شریف و گرامى و بزرگ داشته ‏اى، و رحمتت را در آن گسترده، و عفوت را انعام نموده، و عطایت را در آن بسیار كرده، و به سبب آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرموده ‏اى (حضرت علىّ ابن الحسین ـ علیهما السّلام ـ فرموده: رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ در حجّة الوداع «آخرین حجّى كه آن حضرت در سال دهم هجرت بجا آورد» چون به عرفه توقف نمود و خورشید می‌ خواست غروب نماید فرمود: اى بلال به مردم بگو: خاموش شده بشنوند، پس چون مردم خاموش گشته گوش دادند، رسول خدا فرمود: پروردگار شما در این روز بر شما نعمت داده نیكوكارتان را آمرزید، و نیكوكارتان را در بدكارتان شفیع و میانجى گردانید، پس آمرزیده شده پراكنده شوید).
 
(67) اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِی أَنْعَمْتَ عَلَیهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِیاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَیتَهُ لِدِینِكَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِی حِزْبِكَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالاةِ أَوْلِیائِكَ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ. 
بار خدایا و من آن بنده تو هستم كه پیش از آفرینش و پس از آفرینشت او را نعمت دادى (نعمت‌ هاى پیش‏ از آفرینش چیزهایى است كه هستى شخص متوقف بر آن است مانند پدر و مادر) پس او را از كسانى قرار دادى كه به دین خود (اسلام) راهنمایی نمودى، و براى انجام حقّ خویش (آنچه واجب است از گفتار و كردار و اعتقاد) توفیق دادى، و او را به ریسمان (یا زنهار) خود (قرآن و ائمّه معصومین علیهم السّلام) نگاه‌ داشتى، و در حزب و گروه (پیروان) خویشتن درآوردى، و به دوستدارى دوستانت (آنان كه از تو اطاعت می‌ نمایند) و دشمنى دشمنانت (كسانی كه خلاف امر و نهیت رفتار می‌ كنند) رهبرى فرمودى.
 
(68) ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ یأْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ ینْزَجِرْ، وَ نَهَیتَهُ عَنْ مَعْصِیتِكَ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلَى نَهْیكَ، لَا مُعَانَدَةً لَكَ، وَ لَا اسْتِكْبَاراً عَلَیكَ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَیلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَیهِ عَارِفاً بِوَعِیدِكَ، رَاجِیاً لِعَفْوِكَ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِكَ، وَ كَانَ أَحَقَّ عِبَادِكَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَیهِ أَلَّا یفْعَلَ.
سپس او را فرمان دادى پس فرمان نبرد، و منع نمودى پس باز نایستاد، و از معصیت و نافرمانى نهى فرمودى پس خلاف فرمانت نموده و نهیت را مرتكب گشته، نه از روى دشمنى با تو و نه از روى گردنكشى بر تو، بلكه هوا و خواهش او را به آنچه جدا ساخته (نهى كرده) اى و به آنچه ترسانده ‏اى خواند، و دشمن تو و دشمن او (شیطان) او را بر آن یارى كرد، پس با شناسایى بترسانیدن تو و امیدوارى به عفو تو و اعتماد به گذشت تو بر نافرمانیت اقدام نمود در حالی كه با آن نعمت‌ هایی كه به او بخشیده ‏اى سزاوارتر بندگان تو بود كه به نافرمانیت اقدام ننماید.
 
(69) وَ هَا أَنَا ذَا بَینَ یدَیكَ صَاغِراً ذَلِیلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظِیمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلِیلٍ مِنَ الْخَطَایا اجْتَرَمْتُهُ، مُسْتَجِیراً بِصَفْحِكَ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا یجِیرُنِی مِنْكَ مُجِیرٌ، وَ لَا یمْنَعُنِی مِنْكَ مَانِعٌ. 
و اینك منم در جلو تو پست، خوار، فروتن، زارى‏ كنان و ترسان كه به گناهان بزرگ كه زیر بار آن رفته ‏ام و به خطاها و نادرستكاری‌ هاى‏ سترگ كه آن را بجا آورده ‏ام اقرار كننده ‏ام، به عفو و گذشتت زنهار جو و به رحمتت پناهنده ‏ام، باور دارم كه امان دهنده‏ اى مرا از تو امان نمی‌ دهد، و بازدارنده ‏اى مرا از تو باز نمی‌ دارد.
 
(70) فَعُدْ عَلَی بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَى مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ، وَ جُدْ عَلَی بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِیدِهِ إِلَیكَ مِنْ عَفْوِكَ، وَ امْنُنْ عَلَی بِمَا لَا یتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَى مَنْ أَمَّلَكَ مِن

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: دعای عرفه، دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه