پرویز ثابتی؛ تجسم واقعی جنایت

خبرگزاری میزان - زینب دارابی، پژوهشگر تاریخ معاصر- وقتی سال ۱۳۱۵ در شهر سنگسر به دنیا آمد، احتمالا پدرش در تاریک‌ترین گوشه ذهنش هم فکر نمی‌کرد روزی نام پسرش تجسمی از جنایت باشد!

خودش سال‌های ابتدایی زندگی و رشد و پیشرفتش را اینطور بیان می‌کند:

از بدو تولد تا مهر ۱۳۲۸ در سنگسر در محله‌ای به نام تپه‌سر سکونت داشته‌ام و از مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بودم و در خردادماه ۱۳۳۷ نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شدم. بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می‌زیسته‌ام و پدر و مادرم بهایی بوده‌اند، لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از خدمت معاف شده‌ام. اینجانب؛ پرویز ثابتی فردی شاهدوست و وطن‌پرست هستم!

پرویز ثابتی همانگونه که در خاطرات خودش ذکر شد در رشته قضایی از دانشکده حقوق فارغ التحصیل شد و این فارغ‌التحصیلی همزمان شد با عزم جدی حکومت پهلوی برای ارتقا سیستم امنیتی‌ که بعد از کودتا ۲۸مرداد ۱۳۳۲، لزوم و اهمیت آن بار‌ها توسط انگلیس و آمریکا به پهلوی گوشزد شده بود!

سازمان ساواک!

سال ۱۳۳۶ بود که ساواک در ایران متولد شد و در زمان کوتاهی تمام ایران را تحت کنترل امنیتی و اطلاعاتی خود درآورد و ثابتی نیز وارد این تشکیلات شد.

عباس میلانی انگیزه پیوستن ثابتی به ساواک را اینطور شرح می‌دهد: «سال آخر دانشگاه، ثابتی به دنبال استخدام به عنوان معلم بود. او به یکی از مدارس کوچک در اطراف تهران فرستاده شد. در آن دوره کسانی که مدرک حقوق داشتند یا وکیل می‌شدند یا قاضی، و ثابتی قضاوت را برگزید. اما قبل از این که مشغول به کار شود از دوستانش درباره ساواک شنیده بود. ثابتی با شنیدن این خبر قضاوت را رها کرد و عضو این سازمان جدید شد. او معتقد بود این کار پلی به سوی آینده‌ی سیاسی‌اش است.»

ثابتی در این تشکیلات بسیار سریع رشد کرد و خیلی زود به ریاست اداره یکم ساواک رسید؛ اداره یکم، اداره عملیات و بررسی ساواک بود که از سال ۱۳۴۵ با ریاست پرویز ثابتی، مشی آن به سرکوب هرگونه حرکت اسلام‌خواهانه تبدیل شد.  ثابتی در این اداره، بخشی را تحت عنوان «روحانیون افراطی» تشکیل داد، تا مبارزه با علما، مراجع تقلید و روحانیون را به صورتی منسجم و تشکیلاتی پیگیری کند.  نمونه‌ای از این حرکت، ماجرای شهادت آیت الله محمدرضا سعیدی است.

آیت الله سعیدی برای آخرین بار در یازدهم خرداد ۱۳۴۹ توسط مأموران ساواک دستگیر شد و پس از ده روز براثر شکنجه‌های وحشیانه‌ای که ثابتی از آن به عنوان بازجویی تخصصی نام می‌برد، به شهادت رسید!

البته پیشرفت ثابتی در ساواک به اینجا ختم نشد و سال ۱۳۴۹ معاون اداره کل سوم شد.  در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان سخنگوی ساواک و «مقام امنیتی» شهرت یافت و همچنین سال ۱۳۵۲ مدیر کل اداره سوم ساواک شد که شاید مهمترین بخشی که ثابتی در آن حضور داشت همین اداره سوم بوده است.

اداره کل سوم ساواک بدنام‌ترین بخش ساواک بود که جیمز بیل، نویسنده کتاب «عقاب و شیر» در معرفی این بخش می‌نویسد: «اداره‌ سوم موجب بدنامی ساواک شد. زیرا این بخش فعالیت‌های خود را روی کنترل و نظارت سیاسی داخلی متمرکز کرده بود.»

اداره سوم ساواک، پنج سال زیر نظر پرویز ثابتی، مخوف‌ترین صفحات در تاریخ ایران را رقم زد، اما ثابتی آنقدر در این تشکیلات برجسته بود که فراتر از این بخش را هم کنترل می‎کرد؛ محمود طلوعی، ثابتی را یکی از گردانندگان اصلی ساواک و از عناصر مرتبط این سازمان با موساد معرفی می‌کند و می‌نویسد: «ثابتی در تمام عملیات پر سر و صدای ساواک در سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ نقش اصلی را به عهده داشت و شبکه ساواک در وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل‌ می‌کردند. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هرکس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس‌ می‌شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. عده‌ای از مقامات دولتی هم مستقیما با ساواک کار‌ می‌کردند و به این ترتیب ثابتی در مقام مدیر کل اداره‌ی سوم ساواک بیش از هر مقام دیگر دولتی بر امور کشور تسلط داشت...»

پرویز ثابتی شش بار از سوی شاه و دربار مورد تقدیر قرار گرفت و علاوه بر تقدیر‌های ذکر شده، نشان‌های درجه چهار و پنج تاج، سه همایون، کوشش دو،  سپاس یک و دو و همچنین مدال جشن دو هزار و پانصد ساله طلایی شهر و مدال نقره یادبود جشن‌های دوهزار و پانصد ساله را دریافت کند!

چرا ثابتی اینقدر برای حکومت پهلوی مهم و مورد تقدیر بود؟! پاسخ کوتاه است؛ عملکرد ثابتی در مواجه با مخالفان حکومت!

اقدامات ثابتی در مبارزه با جریان‌های اسلامی و روحانیت بسیار شدید بود، او در کنار تعطیل کردن بسیاری از مجامع مذهبی اقدام به دستگیری، شکنجه، تبعید و یا حتی مرگ مبارزین می‌کرد. ثابتی شخصا بر تبعید روحانیون نظارت داشت و درپیشنهادها، نظریه‌ها ودستوراتی که انجام می‌داد، محل‌های بد آب و هوای سنی نشین را پیشنهاد می‌کرد. کوشش‌های ساواک و مأمور امنیتی آن پرویز ثابتی در خصوص جلوگیری از فعالیت علما و روحانیون، بسیاری از آن‌ها را خانه نشین کرده و یا تحت فشار روانی قرار داده بود.

روند سخت گیری اداره سوم ساواک زیر نظر ثابتی در برخورد با وعاظ و منبری‌ها آنقدر بالا می‌گیرد که در تاریخ ۲۳/ ۶/ ۱۳۵۵ دستور دستگیری قدرت الله ساریچلو، واعظی که در حرم حضرت عباس (ع) برای سلامتی علما دعا کرده بود صادر می‌گردد!

دلانوآ (مورخ فرانسوی) در کتاب ساواک، گوشه‌ای از سیاست ثابتی در تقابل با روحانیت را اینطور شرح می‌دهد: «مقدم در آبان ۱۳۵۷ در ساواک خانه تکانی می‌کند و سی و چهار نفر از مقامات ارشد آن را که همگی طرفدار روش خشونت‌آمیز بودند، از جمله پرویز ثابتی را کنار می‌گذارد. ثابتی کوشیده بود که مقدم را به ضرورت سرکوب متقاعد کند. در تبریکاتش به او گفته بود که هر چه سریع‌تر باید چهارصد تن از روحانیون سردسته را دستگیر و جنبش را در نطفه خفه کرد.»

خفقانی که ساواک در دوران ثابتی ایجاد کرد فقط به مخالفت با سخنرانی و تبعید روحانیون ختم نشد. ساواک در دوره او اجازه تأسیس حوزه علمیه مدارس مذهبی را نمی‌داد، همچنین روند ممیزی و ممانعت از چاپ کتب مذهبی نیز به شدت افزایش یافت.

فریدون هویدا در خصوص نقش ساواک در سانسور کتاب در زمان ثابتی می‌نویسد: «برقراری سانسور توسط ساواک تا بدان حد پیشرفت کرده بود که گاه اتفاق می‌افتاد که جلوی انتشار کتاب‌هایی را که قبلا بار‌ها چاپ شده بود، می‌گرفت...»

غیر از این قبیل کارها، ثابتی برای کنترل مخالفان اقدامات ابداعی عجیب نظیر ایجاد اختلاف قومیتی هم انجام میداد. مثلا  در دستورالعملی در تاریخ ۹/ ۱۲/ ۱۳۵۶ ثابتی خواهان ایجاد تفرقه بین دو قشر فارس‌ها و ترک‌ها در سطوح حوزه‌های علمیه و جریانات مذهبی می‌شود، اما سیاه‌ترین بخش دفتر زندگی پرویز ثابتی جنایات او در ساواک است.

پرویز ثابتی در حالی مسئولیت امنیت داخلی کشور را برعهده داشت که در زمان ریاست او، کشور به صحنه دلخراش قتل و کشتار مردم بی‌دفاع و شکنجه وحشیانه مخالفان تبدیل شده بود. برای مثال فرج الله سیفی کمانگر، معروف به کمالی از شکنجه‌گران کمیته مشترک ضد خرابکاری، در اعترافات خود در مورد نقش ثابتی در شکنجه‌ها می‌گوید:«هر وقت ثابتی به کمیته می‌آمد عضدی داخل حیاط می‌شد و با صدای بلند داد می‌زد؛ بازجو‌ها مگر مرده هستند که صدایشان در نمی‌آید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش می‌آید و بار‌ها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار می‌کرد؛ هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته می‌آید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود.»

یا عباس میلانی در مورد شکنجه تحت نظر ثابتی می‌نویسد:«در آن سال‌ها ساواک به ویژه اداره سوم آن به ریاست پرویز ثابتی کار مبارزه با چریک‌های شهر (چون فدائیان خلق و مجاهدین) را به عهده داشت و به خاطر استفاده از شکنجه در این کار در سطح بین المللی مورد حمله و نقد فراوان بود.»

او همچنین در جای دیگر به نقش ثابتی در کمیته مشترک ضد خرابکاری اشاره می‌کند و می‌نویسد:«این کمیته همیشه رئیسی ظاهری از میان رده‌های نظامی داشت؛ اما رئیس اصلی آن ثابتی بود. بازپرس‌ها بر سر همنشینی و هم اتاق بودن با ثابتی در رقابت بودند. این کمیته به مرکز شکنجه معروف شد و در انظار عمومی، نام ثابتی با این کمیته و بدنامی آن شناخته شده بود.»

از جنایات هولناک ساواک در دوره او، به گلوله بستن ۹ نفر از زندانیان سیاسی زندان اوین (گروه جزنی) در تپه‌های مشرف به این زندان بود. در پی افشاگری‌ها و اعترافات برخی از عوامل ساواک از جمله بهمن نادری‌پور معروف به تهرانی معلوم شد که این جنایت با تأیید و اصرار شخص شاه و هدایت نصیری، رئیس وقت ساواک و کارگردانی پرویز ثابتی، مدیر کل اداره سوم ساواک صورت گرفته است!

مصطفی الموتی، هم فجایع و جنایات ثابتی را این‌گونه بیان می‌کند: «در زمان نصیری و عامل فعالش پرویز ثابتی، رعایت هیچ اصولی را نمی‌کردند که تجاوزات و تعدیات فراوان شد، دست به کشتار‌ها و تصفیه‌ها زده شد.»

با فروپاشی حکومت پهلوی دفتر سیاه جنایات ثابتی ظاهراً به پایان می‌رسد و چند روز مانده به پیروزی انقلاب مردم ایران، او کشور را ترک می‌کند.

سیاهه جنایات او آنقدر سنگین بوده که در تمام این سال‌ها، هیچگاه مخالفان جمهوری اسلامی اجازه ندادند در هیچ کارزاری از مخالفان جمهوری اسلامی حضور پیدا کند؛ اما حضور و انتشار عکس او در تجمع اخیر ضد انقلاب در آمریکا مسبب بحث‌ها و تحلیل‌های فراوانی در فضای مجازی شد.

انتهای پیام/

منبع خبر: خبرگزاری میزان

اخبار مرتبط: پرویز ثابتی؛ تجسم واقعی جنایت