«ژن، ژیان، ئازادی» از روژاوا تا روژهلات به روایت بهروز بوچانی

«ژن، ژیان، ئازادی» از روژاوا تا روژهلات به روایت بهروز بوچانی
رادیو زمانه

در دسامبر ۲۰۲۲، تقریبا سه ماه پس از شروع انقلاب ژینا، بهروز بوچانی به بهانه رونمایی از کتاب دوم‌اش «آزادی، تنها آزادی: نوشته‌های بهروز بوچانی از زندان»، تور سه ماهه‌ای را در سراسر استرالیا آغاز کرد. در این مسیر او در راستای رسیدگی به وضعیت نابسامان و دردناک پناهجویان با نمایندگان مجلس، کنشگران حقوق بشر، هنرمندان و دیگر ارگان‌ها و سازمان‌های مرتبط نشست و گفت‌وگو داشت. 

یکی از این برنامه‌ها به میزبانی جامعه دموکرات کردها، سازمان فداییان کردستان و مجمع بانوان کرد و با عنوان «ژن، ژیان، ئازادی از روژاوا (کردستان غربی) تا روژهلات (کردستان شرقی)» روز ۱۱ فوریه در شهر ملبورن برگزار شد. 

بهروز بوچانی در این مراسم به نقش کردها و رابطه بین شعار «ژن، ژیان، ئازادی» و جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» پرداخت. او همچنین به اهمیت نقش زنان در تحول‌های کردستان اشاره کرد و گفت اگر بخواهیم انقلاب ژینا را در ایران به ثمر بنشانیم به اتحاد احزاب سیاسی مترقی کردستان، قوم فارس و اقوم دیگر و نیز گروه‌های مختلف جامعه مدنی از جمله فمینیست‌ها نیاز داریم.   

بهروز بوچانی در مراسم ملبورن- ۱۱ فوریه ۲۰۲۳

Ad placeholder

گزارشی از گفت‌وگو با بهروز بوچانی را در این مراسم در زیر می‌خوانید:  

شعار زن، زندگی، آزادی، ۴۰ سال پیش در جریان کوشش و مبارزه زنان پارتیزان کرد در کوه‌های کاندلی متولد شد. بیست و چند سال بعد در مقابله با ارتش دولت اسلامی داعش و در راه مبارزه با خیزش بربریت مذهبی که تهدیدی برای تمام منطقه و دنیا محسوب می‌شد، زنان و مردان کرد در شمال سوریه، روژاوا، با شجاعت و فداکاری تمام جنگیدند و در این مسیر ۱۲۰۰۰ نفر قربانی و شهید شدند. همچنین در کشاکش این مبارزه موفق شدند یک جامعه دموکرات با تنوع فرهنگی و نژادی نیز تاسیس کردند. امروز که این شعار نیروی محرک و صدای انقلاب ژینا در روژهلات و ایران است، گروه‌های خاصی از جنبش در بین ایرانیان ادعای مالکیت بر این شعار دارند. در مورد اهمیت این جنبش و تاثیر و نقش مردم کرد چه نظری دارید؟

بهروز بوچانی: در همان آغاز قیام، من هم در کنار جمعی دیگر به این موضوع اشاره کردم چون ما خوب می‌دانستیم که رسانه‌های بزرگ به‌زودی برای کنترل و تغییر روایت دست به‌کار خواهند شد. اتفاقا طولی هم نکشید که این اتفاق افتاد. بلافاصله بخشی از رسانه‌های فارسی زبان اپوزیسیون اشاره به ریشه کردی این شعار را به بهانه حفظ اتحاد ملی منع کردند و گفتند که اولویت براندازی نظام است و زمان مناسبی برای صحبت از پیشینه این شعار نیست.

موجی از سرکوب در رسانه‌های اجتماعی برای ساکت کردن ما به راه افتاد. ولی ما به هیچ وجه حاضر به عقب‌نشینی نبودیم و مصرانه به بیان داستان واقعی فرهنگ سیاسی کردستان و تاریخ دهه‌ها مبارزه و مقاومت نهفته پشت این شعار ادامه دادیم. ما نمی‌توانستیم درست زمانی که این شعار داشت تبدیل به مانیفست انقلاب ایران می‌شد دست روی دست بگذاریم و باز هم روایت را به سرکوب و استعمار ببازیم و اجازه دهیم که دوباره تاریخ ما را بدزدند و به غارت ببرند.

با تمام این کارشکنی‌ها همچنان بیشتر مردم حقیقت را می‌دانند هر چند شاید جرات مطرح کردنش را نداشته باشند. این وظیفه ما کردها است که داستان و تاریخ حقیقی و آموزه‌ها و ارزش‌های نهفته در آن را بازگو کنیم و آنچه را که از سال‌ها مبارزه و مقاومت آموخته‌ایم با مردم منطقه و جهان سهیم شویم. این مانیفست تنها متعلق به کردها نیست بلکه متعلق به هر انسان آزاده‌ای است که آن را بفهمد و درک کند.

بهروز بوچانی کیست؟

بهروز بوچانی، خبرنگار، مدافع حقوق بشر، نویسنده و فیلمساز کرد متولد ایلام است. بوچانی دوره کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی را در دانشگاه تربیت معلم گذراند و حرفه روزنامه نگاری را با نوشتن برای روزنامه دانشگاه آغاز کرد. او همچنین برای چند روزنامه دیگر مقالاتی با موضوع سیاست در خاورمیانه، حقوق اقلیت ها و تداوم فرهنگ کردستان نوشت. 
سپس در ایلام به همراه چندی دیگر مجله فرهنگی ادبی وریا را تاسیس کرد. محتوای سیاسی و اجتماعی این نشریه که در برگیرنده تاریخ مقاومت، فرهنگ و زبان کردستان بود سبب شد توجه نیروهای امنیتی حکومت ایران به این نشریه جلب گردد. اطلاعات سپاه در زمستان ۱۳۹۲ به دفتر نشریه وریا حمله کرد و ۱۱ نفر از کارکنان آن دستگیر، بازداشت و زندانی شدند. بوچانی که به‌علت عضویت در حزب دموکرات کردستان و اتحادیه دانشجویی کرد پیشاپیش زیر نظر بود، هنگام این یورش در دفتر حضور نداشت. پس از انتشار خبر این دستگیری بر روی اینترنت و رسانه‌های بین المللی، بهروز بوچانی برای مدتی در مکان امنی پنهان شد و سه ماه بعد مخفیانه ایران را ترک کرد.
او در اندونزی سعی کرد از مسیر دریا و با قایقی خود را به استرالیا برساند. اولین دفعه قایق غرق شد و به کمک چند ماهیگیر نجات یافتند، و دفعه دوم به آب‌های استرالیا رسید. بوچانی از سال ۲۰۱۳ تا سال ۲۰۱۹ به همراه صدها نفر دیگر ابتدا در بازداشتگاه جزیره کریسمس، بعد جزیره مانوس و سپس بندر مورسبی زیر نظر دولت استرالیا در شرایطی دشوار و غیر انسانی در بازداشت به‌سر برد.
بوچانی از سال ۲۰۱۷ برقراری تماس با روزنامه‌نگاران و مدافعان حقوق بشر در خارج از کمپ‌ها را آغاز کرد. او به‌صورت مخفیانه و با استفاده از گوشی موبایلی که تنها ابزار ارتباطش با دنیای بیرون جزیره بود اطلاعات مستندی از وضعیت غیر قانونی کمپ‌ها برای رسانه‌ها، حامیان پناهندگان و وکلای سازمان ملل فرستاد. 
بهروز بوچانی با فعالیت‌های متنوع، از خبرنگاری و گزارش از وضع کمپ‌ها گرفته تا ساختن فیلم و نوشتن کتاب‌، بالاخره موفق شد تا توجه جامعه جهانی را متوجه اعمال غیر انسانی و غیرقانونی دولت استرالیا کند و سرانجام پروسه رسیدگی پس از شش سال رنج و شکنجه آغاز شد.
در سال۲۰۲۰ اسارت در کمپ برای بوچانی به پایان رسید و سرانجام آزادی را در کشور نیوزلند یافت. اما او کماکان دست از مبارزه و تلاش برای احیای حقوق دیگر پناهجویان برنداشته است. هنوز هزاران پناهجو در استرالیا در بازداشت و یا تعلیق و بدون آینده روشن به‌سر می‌برند.

 چند هفته بعد از آغاز این قیام، گروهی از اپوزیسیون شعار مرد، میهن، آبادی را ساختند تا شعار اصیل زن، زندگی، آزادی و ماهیت زنانه و کردی جنبش را به حاشیه برانند. اما خوشبختانه تظاهر کنندگان از تهران تا دیاسپورا هوشیارانه این موج را دنبال نکردند و بسیاری از کنشگران حوزه زنان و نسل جوان در مقابلش ایستادند و آن را نفی کردند.  

نظرتان در مورد نقش زنان در رهبری و هدایت جنبش‌های کردستان چیست؟ فکر می‌کنید که این موضوع چه تاثیری بر مسئله کردستان به شکل گسترده تر و اتحاد و استقلال کردستان واحد خواهد داشت؟ 

در همه جای دنیا ما را به‌خاطر زنان کرد و شجاعت و شهامت آنها در مصاف نیروهای متوحش و تروریست داعش می‌شناسند. رشادت‌های زنان مبارز یگان‌های مدافع خلق (YPG) همه جا زبانزد است. در فرهنگ و ساختار اجتماعی پدرسالار خاورمیانه وجود آنها نقش و اهمیت بسیار مهمی دارد.

متاسفانه با اینکه کردستان محل تولد مانیفست ژن، ژیان، ئازادی است و زنان ما مبارزات و جنگ‌ها را رهبری کرده و پیش برده‌اند اما زنان همچنان حضور کمرنگی در عرصه سیاسی و ساختار قدرت دارند. این مسئولیت همه ماست که برای مشارکت بیشتر زنان در آینده فضایی منصفانه و برابر در عرصه رهبری سیاسی به وجود آوریم.

برای دستیابی به برابری اجتماعی و ملی ما باید قادر به خود انتقادی باشیم. هر چند این انتقادات توسط دشمنان ما مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند اما این نمی‌تواند بهانه‌ای برای سکوت در برابر نابرابری باشد. همه باید علیه سرکوب زنان صحبت کنیم و در مقابل این ساختار پدرسالار که جریان قدرت را کنترل می‌کند از یکدیگر حمایت کنیم.

از آغاز انقلاب ژینا، تمایل به اتحاد بین احزاب سیاسی در روژهلات و ایران بیشتر شده و در این زمینه اقداماتی هم شکل گرفته است. علاوه بر اتحاد، به نظر شما چه موارد دیگری می‌توانند موانع پیروزی این قیام باشند. در جهت رفع آنها چه اقداماتی را پیشنهاد می‌کنید؟

در چند ماه گذشته حزب دموکرات کردستان در روژهلات که از سال ۱۳۸۶ متفرق شده بودند، هم چنین حزب کومله دوباره به هم پیوستند و یک پایگاه مرکزی برای همکاری تمام احزاب تاسیس شده است. شخصا از نحوه مدیریت و تصمیم‌گیری احزاب سیاسی در قیام فعلی راضی هستم. 

با اینکه با خیرشی سراسری در ایران روبه‌رو هستیم اما در بعضی مناطق مثل کردستان و بلوچستان ما شاهد درگیری‌های مسلحانه و مبارزات جدی‌تر بین مردم و رژیم هستیم. مردم سنندج بیش از ۴۰ روز حملات حکومتی را مقاومت کردند و عقب ننشستند. هر شب درگیری و جنگ خیابانی بود. 

آن روزها شخصا به شدت نگران مردم و سقوط کردستان بودم. نیروهای نظامی حکومت مدام به شهرهای کردستان حمله می‌کردند و تعداد زیادی را به ضرب گلوله کشتند. این حملات در راستای تحریک عکس‌العمل متقابل و شروع یک جنگ تمام عیار بود که با هوشمندی و تصمیمات استراتژیک احزاب سیاسی از آن جلوگیری شد. 

مبارزات کردها نمی‌تواند به تنهایی منجر به انقلاب شود. برای براندازی این حکومت همکاری و مشارکت همه نیاز است. نقش کردها در این مسیر بسیار پررنگ است و برای مردم مناطق دیگر از لحاظ روحی الهام بخش و سرمشق عملیاتی است.

به نظر من همه افراد و گروه‌هایی که مورد آزار و اذیت این حکومت قرار گرفته و سرکوب شده‌اند باید با هم متحد شوند. احزاب سیاسی کردستان باید با تمام گروه‌های اتنیکی دیگر، شامل بخش دموکرات قوم فارس و جامعه فارسی زبان متحد شوند.

 زنان، گروه های فمینیستی و کنشگران این حوزه باید در این اتحاد لحاظ شوند. در این مبارزه همه این گروه‌ها متحدان طبیعی و ذاتی هستند. در غیر اینصورت من نمی‌توانم تصور کنم که ما جدا جدا بتوانیم تغییری اساسی ایجاد کنیم.

با توجه به شیوه های مختلف استعمارگری اعمال شده در هر یک از چهار بخش کردستان، در مقابله با سیاست‌های مستعمراتی چه چالش‌های مشترکی بین تمام بخش‌های کردستان می‌بینید؟

چالش‌ها در بخش‌های مختلف کردستان به فراخور سیستم حاکم ، متفاوت است. برای مثال در ترکیه با حکومتی فاشیستی و در ایران با حکومتی نژادپرست و تمامیت‌خواه روبرو هستیم. اما در نهایت همه این حکومت‌ها حتی اینجا، در استرالیا، در مورد حقوق اقوام بومی عملکرد و روش استعماری مشابهی دارند. 

در روژهلات بنابر تجربه شخصی من، یکسان‌سازی (assimilation)، مرکز و محور مشکلات است. یکسان‌سازی، روند از دست رفتن زبان مادری است که هویت و ارزش‌های فرهنگی یک قوم یا ملیت را در بر می‌گیرد و از دست دادن رابطه با سرزمین و باختن آن را در پی دارد. این وضعیت در بخش‌هایی مانند کرمانشاه و ایلام وخیم‌تر است. در این شهرها استفاده از زبان کردی در دو دهه اخیر به‌شدت افول کرده و متاسفانه تعداد سخنوران به زبان کردی کاهش یافته است. 

ولی همزمان در پاسخ به این سرکوب مقاومت شدیدی در راستای حراست و حفاظت از زبان نیز به‌وجود آمده که در تاریخ این خطه پدیده‌ای بی‌نظیر است. جنبش زیرزمینی بزرگی از نسل جوان شکل گرفته است که در قالبی فرهنگی- ادبی در راستای احیای زبان می‌کوشد. 

در انقلاب ۱۳۵۷ شمال روژهلات سهم مهمی در مبارزات داشت ولی شهرهای جنوبی به‌اندازه امروز درگیر نبودند. بنابراین می‌توانیم بگوییم که امروز عرصه مقاومت در کردستان وسیع‌تر و عمیق‌تر است. 

Ad placeholder

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: «ژن، ژیان، ئازادی» از روژاوا تا روژهلات به روایت بهروز بوچانی