پناهجویانی که در آب‌های ایتالیا غرق شدند؛ «اولین چیزی که دیدم جسد برادرزاده هجده ماهه‌ام بود»

پناهجویانی که در آب‌های ایتالیا غرق شدند؛ «اولین چیزی که دیدم جسد برادرزاده هجده ماهه‌ام بود»
بی بی سی فارسی
پناهجویانی که در آب‌های ایتالیا غرق شدند؛ «اولین چیزی که دیدم جسد برادرزاده هجده ماهه‌ام بود»یک ساعت پیشتوضیح تصویر،

مائده حسینی، وقتی که در ترکیه بود

علی حسینی، سوران قربانی و کاوون خموش

بی‌بی‌سی

ـــــــــــــــــــ

«سلام مامان، خوبین؟ سلامتین؟ من خیلی خوب و خوشحالم… نیم ساعت دیگه بخیر از کشتی پیاده می‌شیم. رسیدیم ایتالیا دیگهاین آخرین پیام صوتی مائده حسینی به مادرش مهتاب فروغ در واتساب بود. صدای غرش موتور کشتی چوبی که موج‌های دریا را می‌درد در پس‌زمینه شنیده می‌شود.

برای دل‌جمع کردن مادر،‌ در ادامه چند پیام می‌فرستد: «سلام مامان، خوبین؟ من نزدیک ایتالیا هستم. تا چند دقیقه دیگه از کشتی پیاده می‌شیم. خوب و خوش، صحیح و سالم. گفتم خبر بدهم تا دل‌جمع شوید.»

Skip مطالب پیشنهادی and continue readingمطالب پیشنهادی
  • چه کسی رئیس‌جمهوری ایتالیا می‌شود؟
  • «ده‌ها مهاجر افغان» در سواحل ایتالیا غرق‌ شده‌اند؛ سفارت افغانستان در تلاش کمک به انتقال اجساد به کابل است
  • «آخرین پدرخوانده مافیا» پس از ۳۰ سال فرار از دست پلیس دستگیر شد
  • غرق شدن قایق پناهجویان در سواحل ایتالیا؛ احتمال افزایش آمار کشته‌شدگان به بیش از ۱۰۰ نفر

End of مطالب پیشنهادی

لحظاتی بعد، کشتی حامل ده‌ها پناهجو از افغانستان، پاکستان و ایران در دامن سواحل کالابریا در جنوب ایتالیا می‌شکند و جان ده‌ها نفر را می‌گیرد. بسیاری از سرنشینان کشتی از جمله مائده، بین موج‌ها گم می‌شوند و از روز چهارشنبه ۲۲ فبروری/فوریه اثری از آن‌ها نیست.

مائده حسینی ۱۷ ساله بود و آرزو داشت فضانورد شود و حتی به ناسا هم نامه نوشته بود. ولی با این آرمان به دل دریا رفت.

توضیح تصویر،

مائده می‌خواست فضانورد شود

سفر ناممکن

وقتی طالبان در آگوست سال ۲۰۲۱ قدرت را در افغانستان به دست گرفتند. خانواده مائده به ایران مهاجر شد، ولی او از تلاش برای رسیدن به آرزوهایش دست نکشید.

برنامه مائده این بود که برای ادامه تحصیل خودش را به اروپا برساند. برای این کار تصمیم گرفته بود زمینی به ترکیه برود و بعد بخت خود را در دریا برای رفتن به اروپا بیازماید.

ولی پیش از هر قدمی که می‌خواست بردارد باید «دعای خیر» مادرش را می‌گرفت. مائده فرزند اول خانواده بود و مادرش راضی نبود دختر نوجوانش تنها راهی این سفر پرخطر شود.

مائده دست از اصرار بر نداشت: «گفتم، برو دخترم. تو را به خدا می‌سپارم. به دخترم باور داشتم که از پس این کار برمی‌آید. می‌شناختمش. مادرش بودم. خودم بزرگش کرده بودم.»

هفت ماه پیش مائده وقتی می‌خواست از ایران وارد ترکیه شود،‌ در مرز تیر خورد. گلوله ده روز در پایش گیر کرد تا این که موفق شد به شفاخانه‌ای مراجعه کند و گلوله را بیرون بکشد.

در این مدت چند تلاش ناموفق برای سفر از ترکیه به سمت اروپا داشت و دو بار در ترکیه و یونان بازداشت شده بود ولی مائده تصمیمش را گرفته بود و حاضر بود به هر قیمتی که شده به مقصدش برسد.

مهتاب فروغ در مصاحبه تلفنی از ایران با بغضی سنگین می‌گوید:

«گفتم مادر بیا، پس بیا. برگرد ایران. می‌گفت، 'نه نه، مادر نمی‌آیم.' گفتم مادر خسته نشدی؟ می‌گفت، 'نه مادر خسته نشدم، کمی دق بیاوردم پشت شما، ولی خسته نمی‌شم. من که می‌فهمیدم این راه همین‌طور است'.»

لحظه‌های آخر

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

تعداد دقیق سرنشینان کشتی که از ازمیر ترکیه راه افتاد و در سواحل جنوبی ایتالیا غرق شد، روشن نیست. تایید شده که جسد ۷۰ نفر شامل ۱۲ کودک و یک نوپا در ساحل پیدا شده و هشتاد پناهجو از جمله تعدادی در حالت وخیم نجات یافته‌ و به اردوگاه و درمانگاه ساحلی منتقل شده‌اند.

گمان می‌رود حدود ۲۰۰ پناهجو عمدتاً از افغانستان در این کشتی هم‌سفر بودند. سفارت افغانستان در ایتالیا روز پنج‌شنبه (۱۸ حوت/اسفند) اعلام کرد که بنا به اطلاعات آن‌ها مرگ دست‌کم ۹۱ اشهروند افغانستان در این رویداد تایید شده است.

یک ایرانی که در لحظات آخر از سوارشدن به این کشتی منصرف شد می‌گوید: قرار بود حدود ۶۰ یا ۷۰ نفر سوار قایق شوند ولی شبی که باید استانبول را به مقصد ازمیر ترک می‌کردیم متوجه شدیم که تعداد مسافران کشتی به ۱۱۷ نفر می‌رسد و احتمال داشت تعداد بیشتر شود.

دو نفر از سرنشینان این کشتی که نجات یافته‌اند به‌ بی‌بی‌سی گفتند قایقی که اول سوارش شدند پس از ترک ساحل ازمیر خراب شد و قاچاقچی‌ها قایق دیگری فرستادند. مسافران وسط آب از یک قایق به قایق دیگر منتقل شدند و به سفر به سوی ایتالیا ادامه دادند.

پلیس ایتالیا، به این نظر است که قاچاقچی‌ها از هر نفر حدود ۸۵۰۰ دلار برای سوار شدن به کشتی گرفته‌اند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

کودکان مشمول قربانیان این رویداد بودند

معراج (اسم مستعار) یکی از بازماندگان این قایق می‌گوید:

«سفر سختی بود. اما وقتی نزدیک ساحل شدیم، خوشحال بودیم. تا این که یک کشتی دیگر به ما نزدیک شد و چراغ‌هایش را سمت قایق ما روشن کرد. سرگروه قایق ما از ترس این که مبادا نیروی ساحلی ایتالیا باشد، وحشت‌زده و سراسیمه سعی کردد قایق را بچرخاند. قایق یک بار چرخید، بار دوم چرخید، و بار سوم محکم به چیزی خورد و چند قسمت شد.»

معراج لحظات قبل از غرق شدن کشتی را اینگونه به یاد می‌آورد:

«خانواده‌ها و کودکان در اتاقک پایین کشتی بودند. مردان و مجرد‌ها روی عرشه بودند. به یاد دارم که قایق پر از آب شد و تا گردنم رسید. بعد بوی نفت به بینی‌ام خورد و بیهوش شدم. دیگر یادم نیست چه اتفاقی افتاد.»

امواج دریا معراج و ۸۰ سرنشین دیگر قایق را به ساحل برد. سرنوشت بستگان او که در قایق بودند، هنوز معلوم نیست.

مقام‌های ایتالیایی سه نفر از جمله یک شهروند ترکیه و دو شهروند پاکستان را بازداشت کرده که گفته می‌شود سکان قایق را در اختیار داشتند.

سفر مرگبار از ترکیه سمت اروپا که از مرکز مدیترانه می‌گذرد از مسیرهای اصلی مهاجرت پناهجویان از افغانستان،‌ ایران و سوریه است. بر اساس گزارش سازمان‌های نظارتی از سال ۲۰۱۴ تاکنون بیش از ۲۰هزار نفر در دریای مدیترانه یا جان خود را از دست داده‌اند یا گم شده‌اند.

«فقط کفش‌های برادرم را یافتم»

به محض این‌که خبر غرق‌شدن قایق منتشر شد، خانواده‌ها به امید یافتن بستگان‌شان خود را با عجله به جنوب ایتالیا رساندند.

لیلا تیموری، ۴۷ ساله و دخترش بدون توقف از آلمان تا ایتالیا رانندگی کردند: «فکر می‌‌کردم بعد از سال‌ها بالاخره برادرم را از نزدیک می‌بینم. هفت سال منتظرش بودم تا او را ببینم.»

لیلا در سال ۲۰۱۵ وقتی شهر قندوز در شمال افغانستان به دست گروه طالبان افتاد، کشورش را ترک کرد و راهی آلمان شد. هنوز خداحافظی کوتاهی که با برادرش داشت را به یاد می‌آورد: «وقتی می‌آمدیم سمت آلمان از هم خداحافظی کردیم. گفتیم حق همدیگر را حلال کنیم چون شاید دیگر نبینیم.»

برادر لیلا، ذبیح تیموری، ۳۳ ساله، مینا همسرش، ۲۳ ساله و پسران‌شان حسیب، عارف و عاکف همه سوار قایق بودند.

توضیح تصویر،

فقط جسد حسیب (وسط) پیدا شد. در این تصویر او برادرانش عاکف، ۶ساله و عارف، ۴ ساله دیده می‌شوند

لیلا به بی‌بی‌سی گفت: «وقتی به محل حادثه رسیدم، اولین چیزی که دیدم، جسد برادرزاده ۱۸ماهه‌ام، حسیب بود. آن‌ها (مسئولان محلی) من را به اتاقی بردند و عکس‌هایی را دادند تا شناسایی کنم. عکس‌های جنازه‌ها، عکس‌های افرادی که در شفاخانه بودند و عکس‌های کسانی که نجات یافته و در کمپ بودند. عکس برادرم و زن و فرزندانش بین هیچ کدام از عکس‌ها نبود.»

لیلا ناامید به ساحل رفت و با دستان خالی بین لاشه‌های به جا مانده از کشتی درهم شکسته دنبال گم‌شده‌هایش گشت.

«نمی‌توانستم بشینم و منتظر باشم. چوب‌های قایق را دیدم. لباس‌ها را دیدم. احساس کردم برادرم زیر شن‌ها منتظر کمک باشد…ولی تنها چیزی که یافتم کفش برادرم بود. پسان‌تر جمپر(کت) و کیف خانمش را هم یافتم.»

لیلا تیموری و دخترش از آن‌ روز تاکنون هیچ اثر دیگری از نزدیکانشان نیافتند. حالا تنها چشم امیدشان به امواج ساحل است مگر این‌که اجساد عزیزان‌شان را پس بدهد.

«خیلی سخت است. می‌گویند نیمی از افرادی که غرق شدند در کابین پایینی قایق بودند و در کف دریا هستند. می‌گویند بعضی از جسدها وقتی بعد از چند روز از دریا بیرون کشیده می‌شوند قابل شناسایی هم نیستند.»

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

لیلا ناامید به ساحل رفت و با دستان خالی بین لاشه‌های به جا مانده از کشتی درهم شکسته دنبال گم‌شده‌هایش گشت.

پدر لیلا،‌ پدر ذبیح، در کابل بیمار شده و خانواده‌اش منتظرند خبری از فرزند و خانواده او بشنوند و دل‌شان تسلی پیدا کند.

«تنها چیزی که می‌خواهیم این است که نیم دیگر کشتی را از زیر دریا بیرون کنند. می‌خواهیم همکاری کنند که حداقل اجساد عزیزان‌مان را پیدا کنیم تا آن‌ها را برای دفن به افغانستان بفرستیم که به آرامش برسند.»

«هنوز چشم به راه دخترم هستم»

در ایران، پدر و مادر مائده چون مهاجر هستند نمی‌توانند برای سفر به ایتالیا ویزا بگیرند، ولی هنوز امیدشان را از دست نداده‌اند و برای شنیدن خبر خوش دعا می‌کند.

مهتاب، مادر مائده می‌گوید: «هنوز چشم به راهم. هنوز امیدم را قطع نکردم. نگذاشتم برای دخترم [مراسم] فاتحه بگیرند. خودم هم لباس سیاه نپوشیدم. نگذاشتم کسی به من تسلیت بگوید.»

ولی چند روز بی‌خبری از دختر، مهتاب را زمین‌گیر کرده است. او بین دفترچه‌های یادداشتی که مائده در ایران جا مانده، دلنوشته‌های دخترش را مرور می‌کند که پر است از جملات امیدبخش و آرزوهای بزرگ.

«با دقت به آینه نگاه کن. تو شاید خودت را می‌بینی. اما من یک قهرمان. یقین دارم تو قهرمان خودتی…» یا زیر عنوان درشت «شکست ناپذیر»،‌ مائده نوشته:

چه کسی می‌داند چه حسرت‌هایی داری؟

چه کسی می‌داند رویاهایت چیست؟

از زمان تسلط دوباره طالبان در افغانستان، میلیون‌ها دختر از حقوق اولیه‌شان از جمله آموزش محروم شده‌اند. مائده با رسیدن به اروپا، قبل از این‌که ۱۸ ساله شود، امیدوار بود بتواند کمک کند که بقیه اعضای خانواده‌اش بر اساس قوانین اروپا به او پیوندند.

مادر مائده می‌گوید: «دخترم گفت، 'مادر من را مثل خودت خرد عروس نکن.' برایش گفتم مادر نمی‌‌گذارم. گفت: 'آرزوهای زیاد دارم. بابا کارگر است، چه می‌تواند انجام دهد. من می‌روم تا در آن‌جا موفق شوم.'»

پناهجویانی که در آب‌های ایتالیا غرق شدند؛ «اولین چیزی که دیدم جسد برادرزاده هجده ماهه‌ام بود»

Maeda Hussaini in Turkey
توضیح تصویر،

مائده حسینی، وقتی که در ترکیه بود

علی حسینی، سوران قربانی و کاوون خموش

بی‌بی‌سی

ـــــــــــــــــــ

«سلام مامان، خوبین؟ سلامتین؟ من خیلی خوب و خوشحالم… نیم ساعت دیگه بخیر از کشتی پیاده می‌شیم. رسیدیم ایتالیا دیگهاین آخرین پیام صوتی مائده حسینی به مادرش مهتاب فروغ در واتساب بود. صدای غرش موتور کشتی چوبی که موج‌های دریا را می‌درد در پس‌زمینه شنیده می‌شود.

برای دل‌جمع کردن مادر،‌ در ادامه چند پیام می‌فرستد: «سلام مامان، خوبین؟ من نزدیک ایتالیا هستم. تا چند دقیقه دیگه از کشتی پیاده می‌شیم. خوب و خوش، صحیح و سالم. گفتم خبر بدهم تا دل‌جمع شوید.»

لحظاتی بعد، کشتی حامل ده‌ها پناهجو از افغانستان، پاکستان و ایران در دامن سواحل کالابریا در جنوب ایتالیا می‌شکند و جان ده‌ها نفر را می‌گیرد. بسیاری از سرنشینان کشتی از جمله مائده، بین موج‌ها گم می‌شوند و از روز چهارشنبه ۲۲ فبروری/فوریه اثری از آن‌ها نیست.

مائده حسینی ۱۷ ساله بود و آرزو داشت فضانورد شود و حتی به ناسا هم نامه نوشته بود. ولی با این آرمان به دل دریا رفت.

توضیح تصویر،

مائده می‌خواست فضانورد شود

سفر ناممکن

وقتی طالبان در آگوست سال ۲۰۲۱ قدرت را در افغانستان به دست گرفتند. خانواده مائده به ایران مهاجر شد، ولی او از تلاش برای رسیدن به آرزوهایش دست نکشید.

برنامه مائده این بود که برای ادامه تحصیل خودش را به اروپا برساند. برای این کار تصمیم گرفته بود زمینی به ترکیه برود و بعد بخت خود را در دریا برای رفتن به اروپا بیازماید.

ولی پیش از هر قدمی که می‌خواست بردارد باید «دعای خیر» مادرش را می‌گرفت. مائده فرزند اول خانواده بود و مادرش راضی نبود دختر نوجوانش تنها راهی این سفر پرخطر شود.

مائده دست از اصرار بر نداشت: «گفتم، برو دخترم. تو را به خدا می‌سپارم. به دخترم باور داشتم که از پس این کار برمی‌آید. می‌شناختمش. مادرش بودم. خودم بزرگش کرده بودم.»

هفت ماه پیش مائده وقتی می‌خواست از ایران وارد ترکیه شود،‌ در مرز تیر خورد. گلوله ده روز در پایش گیر کرد تا این که موفق شد به شفاخانه‌ای مراجعه کند و گلوله را بیرون بکشد.

در این مدت چند تلاش ناموفق برای سفر از ترکیه به سمت اروپا داشت و دو بار در ترکیه و یونان بازداشت شده بود ولی مائده تصمیمش را گرفته بود و حاضر بود به هر قیمتی که شده به مقصدش برسد.

مهتاب فروغ در مصاحبه تلفنی از ایران با بغضی سنگین می‌گوید:

«گفتم مادر بیا، پس بیا. برگرد ایران. می‌گفت، 'نه نه، مادر نمی‌آیم.' گفتم مادر خسته نشدی؟ می‌گفت، 'نه مادر خسته نشدم، کمی دق بیاوردم پشت شما، ولی خسته نمی‌شم. من که می‌فهمیدم این راه همین‌طور است'.»

لحظه‌های آخر

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

تعداد دقیق سرنشینان کشتی که از ازمیر ترکیه راه افتاد و در سواحل جنوبی ایتالیا غرق شد، روشن نیست. تایید شده که جسد ۷۰ نفر شامل ۱۲ کودک و یک نوپا در ساحل پیدا شده و هشتاد پناهجو از جمله تعدادی در حالت وخیم نجات یافته‌ و به اردوگاه و درمانگاه ساحلی منتقل شده‌اند.

گمان می‌رود حدود ۲۰۰ پناهجو عمدتاً از افغانستان در این کشتی هم‌سفر بودند. سفارت افغانستان در ایتالیا روز پنج‌شنبه (۱۸ حوت/اسفند) اعلام کرد که بنا به اطلاعات آن‌ها مرگ دست‌کم ۹۱ اشهروند افغانستان در این رویداد تایید شده است.

یک ایرانی که در لحظات آخر از سوارشدن به این کشتی منصرف شد می‌گوید: قرار بود حدود ۶۰ یا ۷۰ نفر سوار قایق شوند ولی شبی که باید استانبول را به مقصد ازمیر ترک می‌کردیم متوجه شدیم که تعداد مسافران کشتی به ۱۱۷ نفر می‌رسد و احتمال داشت تعداد بیشتر شود.

دو نفر از سرنشینان این کشتی که نجات یافته‌اند به‌ بی‌بی‌سی گفتند قایقی که اول سوارش شدند پس از ترک ساحل ازمیر خراب شد و قاچاقچی‌ها قایق دیگری فرستادند. مسافران وسط آب از یک قایق به قایق دیگر منتقل شدند و به سفر به سوی ایتالیا ادامه دادند.

پلیس ایتالیا، به این نظر است که قاچاقچی‌ها از هر نفر حدود ۸۵۰۰ دلار برای سوار شدن به کشتی گرفته‌اند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

کودکان مشمول قربانیان این رویداد بودند

معراج (اسم مستعار) یکی از بازماندگان این قایق می‌گوید:

«سفر سختی بود. اما وقتی نزدیک ساحل شدیم، خوشحال بودیم. تا این که یک کشتی دیگر به ما نزدیک شد و چراغ‌هایش را سمت قایق ما روشن کرد. سرگروه قایق ما از ترس این که مبادا نیروی ساحلی ایتالیا باشد، وحشت‌زده و سراسیمه سعی کردد قایق را بچرخاند. قایق یک بار چرخید، بار دوم چرخید، و بار سوم محکم به چیزی خورد و چند قسمت شد.»

معراج لحظات قبل از غرق شدن کشتی را اینگونه به یاد می‌آورد:

«خانواده‌ها و کودکان در اتاقک پایین کشتی بودند. مردان و مجرد‌ها روی عرشه بودند. به یاد دارم که قایق پر از آب شد و تا گردنم رسید. بعد بوی نفت به بینی‌ام خورد و بیهوش شدم. دیگر یادم نیست چه اتفاقی افتاد.»

امواج دریا معراج و ۸۰ سرنشین دیگر قایق را به ساحل برد. سرنوشت بستگان او که در قایق بودند، هنوز معلوم نیست.

مقام‌های ایتالیایی سه نفر از جمله یک شهروند ترکیه و دو شهروند پاکستان را بازداشت کرده که گفته می‌شود سکان قایق را در اختیار داشتند.

سفر مرگبار از ترکیه سمت اروپا که از مرکز مدیترانه می‌گذرد از مسیرهای اصلی مهاجرت پناهجویان از افغانستان،‌ ایران و سوریه است. بر اساس گزارش سازمان‌های نظارتی از سال ۲۰۱۴ تاکنون بیش از ۲۰هزار نفر در دریای مدیترانه یا جان خود را از دست داده‌اند یا گم شده‌اند.

«فقط کفش‌های برادرم را یافتم»

به محض این‌که خبر غرق‌شدن قایق منتشر شد، خانواده‌ها به امید یافتن بستگان‌شان خود را با عجله به جنوب ایتالیا رساندند.

لیلا تیموری، ۴۷ ساله و دخترش بدون توقف از آلمان تا ایتالیا رانندگی کردند: «فکر می‌‌کردم بعد از سال‌ها بالاخره برادرم را از نزدیک می‌بینم. هفت سال منتظرش بودم تا او را ببینم.»

لیلا در سال ۲۰۱۵ وقتی شهر قندوز در شمال افغانستان به دست گروه طالبان افتاد، کشورش را ترک کرد و راهی آلمان شد. هنوز خداحافظی کوتاهی که با برادرش داشت را به یاد می‌آورد: «وقتی می‌آمدیم سمت آلمان از هم خداحافظی کردیم. گفتیم حق همدیگر را حلال کنیم چون شاید دیگر نبینیم.»

برادر لیلا، ذبیح تیموری، ۳۳ ساله، مینا همسرش، ۲۳ ساله و پسران‌شان حسیب، عارف و عاکف همه سوار قایق بودند.

توضیح تصویر،

فقط جسد حسیب (وسط) پیدا شد. در این تصویر او برادرانش عاکف، ۶ساله و عارف، ۴ ساله دیده می‌شوند

لیلا به بی‌بی‌سی گفت: «وقتی به محل حادثه رسیدم، اولین چیزی که دیدم، جسد برادرزاده ۱۸ماهه‌ام، حسیب بود. آن‌ها (مسئولان محلی) من را به اتاقی بردند و عکس‌هایی را دادند تا شناسایی کنم. عکس‌های جنازه‌ها، عکس‌های افرادی که در شفاخانه بودند و عکس‌های کسانی که نجات یافته و در کمپ بودند. عکس برادرم و زن و فرزندانش بین هیچ کدام از عکس‌ها نبود.»

لیلا ناامید به ساحل رفت و با دستان خالی بین لاشه‌های به جا مانده از کشتی درهم شکسته دنبال گم‌شده‌هایش گشت.

«نمی‌توانستم بشینم و منتظر باشم. چوب‌های قایق را دیدم. لباس‌ها را دیدم. احساس کردم برادرم زیر شن‌ها منتظر کمک باشد…ولی تنها چیزی که یافتم کفش برادرم بود. پسان‌تر جمپر(کت) و کیف خانمش را هم یافتم.»

لیلا تیموری و دخترش از آن‌ روز تاکنون هیچ اثر دیگری از نزدیکانشان نیافتند. حالا تنها چشم امیدشان به امواج ساحل است مگر این‌که اجساد عزیزان‌شان را پس بدهد.

«خیلی سخت است. می‌گویند نیمی از افرادی که غرق شدند در کابین پایینی قایق بودند و در کف دریا هستند. می‌گویند بعضی از جسدها وقتی بعد از چند روز از دریا بیرون کشیده می‌شوند قابل شناسایی هم نیستند.»

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

لیلا ناامید به ساحل رفت و با دستان خالی بین لاشه‌های به جا مانده از کشتی درهم شکسته دنبال گم‌شده‌هایش گشت.

پدر لیلا،‌ پدر ذبیح، در کابل بیمار شده و خانواده‌اش منتظرند خبری از فرزند و خانواده او بشنوند و دل‌شان تسلی پیدا کند.

«تنها چیزی که می‌خواهیم این است که نیم دیگر کشتی را از زیر دریا بیرون کنند. می‌خواهیم همکاری کنند که حداقل اجساد عزیزان‌مان را پیدا کنیم تا آن‌ها را برای دفن به افغانستان بفرستیم که به آرامش برسند.»

«هنوز چشم به راه دخترم هستم»

در ایران، پدر و مادر مائده چون مهاجر هستند نمی‌توانند برای سفر به ایتالیا ویزا بگیرند، ولی هنوز امیدشان را از دست نداده‌اند و برای شنیدن خبر خوش دعا می‌کند.

مهتاب، مادر مائده می‌گوید: «هنوز چشم به راهم. هنوز امیدم را قطع نکردم. نگذاشتم برای دخترم [مراسم] فاتحه بگیرند. خودم هم لباس سیاه نپوشیدم. نگذاشتم کسی به من تسلیت بگوید.»

ولی چند روز بی‌خبری از دختر، مهتاب را زمین‌گیر کرده است. او بین دفترچه‌های یادداشتی که مائده در ایران جا مانده، دلنوشته‌های دخترش را مرور می‌کند که پر است از جملات امیدبخش و آرزوهای بزرگ.

«با دقت به آینه نگاه کن. تو شاید خودت را می‌بینی. اما من یک قهرمان. یقین دارم تو قهرمان خودتی…» یا زیر عنوان درشت «شکست ناپذیر»،‌ مائده نوشته:

چه کسی می‌داند چه حسرت‌هایی داری؟

چه کسی می‌داند رویاهایت چیست؟

از زمان تسلط دوباره طالبان در افغانستان، میلیون‌ها دختر از حقوق اولیه‌شان از جمله آموزش محروم شده‌اند. مائده با رسیدن به اروپا، قبل از این‌که ۱۸ ساله شود، امیدوار بود بتواند کمک کند که بقیه اعضای خانواده‌اش بر اساس قوانین اروپا به او پیوندند.

مادر مائده می‌گوید: «دخترم گفت، 'مادر من را مثل خودت خرد عروس نکن.' برایش گفتم مادر نمی‌‌گذارم. گفت: 'آرزوهای زیاد دارم. بابا کارگر است، چه می‌تواند انجام دهد. من می‌روم تا در آن‌جا موفق شوم.'»

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

پناهجویانی که در آب‌های ایتالیا غرق شدند؛ «اولین چیزی که دیدم جسد برادرزاده هجده ماهه‌ام بود»

Maeda Hussaini in Turkey
توضیح تصویر،

مائده حسینی، وقتی که در ترکیه بود

علی حسینی، سوران قربانی و کاوون خموش

بی‌بی‌سی

ـــــــــــــــــــ

«سلام مامان، خوبین؟ سلامتین؟ من خیلی خوب و خوشحالم… نیم ساعت دیگه بخیر از کشتی پیاده می‌شیم. رسیدیم ایتالیا دیگهاین آخرین پیام صوتی مائده حسینی به مادرش مهتاب فروغ در واتساب بود. صدای غرش موتور کشتی چوبی که موج‌های دریا را می‌درد در پس‌زمینه شنیده می‌شود.

برای دل‌جمع کردن مادر،‌ در ادامه چند پیام می‌فرستد: «سلام مامان، خوبین؟ من نزدیک ایتالیا هستم. تا چند دقیقه دیگه از کشتی پیاده می‌شیم. خوب و خوش، صحیح و سالم. گفتم خبر بدهم تا دل‌جمع شوید.»

لحظاتی بعد، کشتی حامل ده‌ها پناهجو از افغانستان، پاکستان و ایران در دامن سواحل کالابریا در جنوب ایتالیا می‌شکند و جان ده‌ها نفر را می‌گیرد. بسیاری از سرنشینان کشتی از جمله مائده، بین موج‌ها گم می‌شوند و از روز چهارشنبه ۲۲ فبروری/فوریه اثری از آن‌ها نیست.

مائده حسینی ۱۷ ساله بود و آرزو داشت فضانورد شود و حتی به ناسا هم نامه نوشته بود. ولی با این آرمان به دل دریا رفت.

توضیح تصویر،

مائده می‌خواست فضانورد شود

سفر ناممکن

وقتی طالبان در آگوست سال ۲۰۲۱ قدرت را در افغانستان به دست گرفتند. خانواده مائده به ایران مهاجر شد، ولی او از تلاش برای رسیدن به آرزوهایش دست نکشید.

برنامه مائده این بود که برای ادامه تحصیل خودش را به اروپا برساند. برای این کار تصمیم گرفته بود زمینی به ترکیه برود و بعد بخت خود را در دریا برای رفتن به اروپا بیازماید.

ولی پیش از هر قدمی که می‌خواست بردارد باید «دعای خیر» مادرش را می‌گرفت. مائده فرزند اول خانواده بود و مادرش راضی نبود دختر نوجوانش تنها راهی این سفر پرخطر شود.

مائده دست از اصرار بر نداشت: «گفتم، برو دخترم. تو را به خدا می‌سپارم. به دخترم باور داشتم که از پس این کار برمی‌آید. می‌شناختمش. مادرش بودم. خودم بزرگش کرده بودم.»

هفت ماه پیش مائده وقتی می‌خواست از ایران وارد ترکیه شود،‌ در مرز تیر خورد. گلوله ده روز در پایش گیر کرد تا این که موفق شد به شفاخانه‌ای مراجعه کند و گلوله را بیرون بکشد.

در این مدت چند تلاش ناموفق برای سفر از ترکیه به سمت اروپا داشت و دو بار در ترکیه و یونان بازداشت شده بود ولی مائده تصمیمش را گرفته بود و حاضر بود به هر قیمتی که شده به مقصدش برسد.

مهتاب فروغ در مصاحبه تلفنی از ایران با بغضی سنگین می‌گوید:

«گفتم مادر بیا، پس بیا. برگرد ایران. می‌گفت، 'نه نه، مادر نمی‌آیم.' گفتم مادر خسته نشدی؟ می‌گفت، 'نه مادر خسته نشدم، کمی دق بیاوردم پشت شما، ولی خسته نمی‌شم. من که می‌فهمیدم این راه همین‌طور است'.»

لحظه‌های آخر

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

تعداد دقیق سرنشینان کشتی که از ازمیر ترکیه راه افتاد و در سواحل جنوبی ایتالیا غرق شد، روشن نیست. تایید شده که جسد ۷۰ نفر شامل ۱۲ کودک و یک نوپا در ساحل پیدا شده و هشتاد پناهجو از جمله تعدادی در حالت وخیم نجات یافته‌ و به اردوگاه و درمانگاه ساحلی منتقل شده‌اند.

گمان می‌رود حدود ۲۰۰ پناهجو عمدتاً از افغانستان در این کشتی هم‌سفر بودند. سفارت افغانستان در ایتالیا روز پنج‌شنبه (۱۸ حوت/اسفند) اعلام کرد که بنا به اطلاعات آن‌ها مرگ دست‌کم ۹۱ اشهروند افغانستان در این رویداد تایید شده است.

یک ایرانی که در لحظات آخر از سوارشدن به این کشتی منصرف شد می‌گوید: قرار بود حدود ۶۰ یا ۷۰ نفر سوار قایق شوند ولی شبی که باید استانبول را به مقصد ازمیر ترک می‌کردیم متوجه شدیم که تعداد مسافران کشتی به ۱۱۷ نفر می‌رسد و احتمال داشت تعداد بیشتر شود.

دو نفر از سرنشینان این کشتی که نجات یافته‌اند به‌ بی‌بی‌سی گفتند قایقی که اول سوارش شدند پس از ترک ساحل ازمیر خراب شد و قاچاقچی‌ها قایق دیگری فرستادند. مسافران وسط آب از یک قایق به قایق دیگر منتقل شدند و به سفر به سوی ایتالیا ادامه دادند.

پلیس ایتالیا، به این نظر است که قاچاقچی‌ها از هر نفر حدود ۸۵۰۰ دلار برای سوار شدن به کشتی گرفته‌اند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

کودکان مشمول قربانیان این رویداد بودند

معراج (اسم مستعار) یکی از بازماندگان این قایق می‌گوید:

«سفر سختی بود. اما وقتی نزدیک ساحل شدیم، خوشحال بودیم. تا این که یک کشتی دیگر به ما نزدیک شد و چراغ‌هایش را سمت قایق ما روشن کرد. سرگروه قایق ما از ترس این که مبادا نیروی ساحلی ایتالیا باشد، وحشت‌زده و سراسیمه سعی کردد قایق را بچرخاند. قایق یک بار چرخید، بار دوم چرخید، و بار سوم محکم به چیزی خورد و چند قسمت شد.»

معراج لحظات قبل از غرق شدن کشتی را اینگونه به یاد می‌آورد:

«خانواده‌ها و کودکان در اتاقک پایین کشتی بودند. مردان و مجرد‌ها روی عرشه بودند. به یاد دارم که قایق پر از آب شد و تا گردنم رسید. بعد بوی نفت به بینی‌ام خورد و بیهوش شدم. دیگر یادم نیست چه اتفاقی افتاد.»

امواج دریا معراج و ۸۰ سرنشین دیگر قایق را به ساحل برد. سرنوشت بستگان او که در قایق بودند، هنوز معلوم نیست.

مقام‌های ایتالیایی سه نفر از جمله یک شهروند ترکیه و دو شهروند پاکستان را بازداشت کرده که گفته می‌شود سکان قایق را در اختیار داشتند.

سفر مرگبار از ترکیه سمت اروپا که از مرکز مدیترانه می‌گذرد از مسیرهای اصلی مهاجرت پناهجویان از افغانستان،‌ ایران و سوریه است. بر اساس گزارش سازمان‌های نظارتی از سال ۲۰۱۴ تاکنون بیش از ۲۰هزار نفر در دریای مدیترانه یا جان خود را از دست داده‌اند یا گم شده‌اند.

«فقط کفش‌های برادرم را یافتم»

به محض این‌که خبر غرق‌شدن قایق منتشر شد، خانواده‌ها به امید یافتن بستگان‌شان خود را با عجله به جنوب ایتالیا رساندند.

لیلا تیموری، ۴۷ ساله و دخترش بدون توقف از آلمان تا ایتالیا رانندگی کردند: «فکر می‌‌کردم بعد از سال‌ها بالاخره برادرم را از نزدیک می‌بینم. هفت سال منتظرش بودم تا او را ببینم.»

لیلا در سال ۲۰۱۵ وقتی شهر قندوز در شمال افغانستان به دست گروه طالبان افتاد، کشورش را ترک کرد و راهی آلمان شد. هنوز خداحافظی کوتاهی که با برادرش داشت را به یاد می‌آورد: «وقتی می‌آمدیم سمت آلمان از هم خداحافظی کردیم. گفتیم حق همدیگر را حلال کنیم چون شاید دیگر نبینیم.»

برادر لیلا، ذبیح تیموری، ۳۳ ساله، مینا همسرش، ۲۳ ساله و پسران‌شان حسیب، عارف و عاکف همه سوار قایق بودند.

توضیح تصویر،

فقط جسد حسیب (وسط) پیدا شد. در این تصویر او برادرانش عاکف، ۶ساله و عارف، ۴ ساله دیده می‌شوند

لیلا به بی‌بی‌سی گفت: «وقتی به محل حادثه رسیدم، اولین چیزی که دیدم، جسد برادرزاده ۱۸ماهه‌ام، حسیب بود. آن‌ها (مسئولان محلی) من را به اتاقی بردند و عکس‌هایی را دادند تا شناسایی کنم. عکس‌های جنازه‌ها، عکس‌های افرادی که در شفاخانه بودند و عکس‌های کسانی که نجات یافته و در کمپ بودند. عکس برادرم و زن و فرزندانش بین هیچ کدام از عکس‌ها نبود.»

لیلا ناامید به ساحل رفت و با دستان خالی بین لاشه‌های به جا مانده از کشتی درهم شکسته دنبال گم‌شده‌هایش گشت.

«نمی‌توانستم بشینم و منتظر باشم. چوب‌های قایق را دیدم. لباس‌ها را دیدم. احساس کردم برادرم زیر شن‌ها منتظر کمک باشد…ولی تنها چیزی که یافتم کفش برادرم بود. پسان‌تر جمپر(کت) و کیف خانمش را هم یافتم.»

لیلا تیموری و دخترش از آن‌ روز تاکنون هیچ اثر دیگری از نزدیکانشان نیافتند. حالا تنها چشم امیدشان به امواج ساحل است مگر این‌که اجساد عزیزان‌شان را پس بدهد.

«خیلی سخت است. می‌گویند نیمی از افرادی که غرق شدند در کابین پایینی قایق بودند و در کف دریا هستند. می‌گویند بعضی از جسدها وقتی بعد از چند روز از دریا بیرون کشیده می‌شوند قابل شناسایی هم نیستند.»

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

لیلا ناامید به ساحل رفت و با دستان خالی بین لاشه‌های به جا مانده از کشتی درهم شکسته دنبال گم‌شده‌هایش گشت.

پدر لیلا،‌ پدر ذبیح، در کابل بیمار شده و خانواده‌اش منتظرند خبری از فرزند و خانواده او بشنوند و دل‌شان تسلی پیدا کند.

«تنها چیزی که می‌خواهیم این است که نیم دیگر کشتی را از زیر دریا بیرون کنند. می‌خواهیم همکاری کنند که حداقل اجساد عزیزان‌مان را پیدا کنیم تا آن‌ها را برای دفن به افغانستان بفرستیم که به آرامش برسند.»

«هنوز چشم به راه دخترم هستم»

در ایران، پدر و مادر مائده چون مهاجر هستند نمی‌توانند برای سفر به ایتالیا ویزا بگیرند، ولی هنوز امیدشان را از دست نداده‌اند و برای شنیدن خبر خوش دعا می‌کند.

مهتاب، مادر مائده می‌گوید: «هنوز چشم به راهم. هنوز امیدم را قطع نکردم. نگذاشتم برای دخترم [مراسم] فاتحه بگیرند. خودم هم لباس سیاه نپوشیدم. نگذاشتم کسی به من تسلیت بگوید.»

ولی چند روز بی‌خبری از دختر، مهتاب را زمین‌گیر کرده است. او بین دفترچه‌های یادداشتی که مائده در ایران جا مانده، دلنوشته‌های دخترش را مرور می‌کند که پر است از جملات امیدبخش و آرزوهای بزرگ.

«با دقت به آینه نگاه کن. تو شاید خودت را می‌بینی. اما من یک قهرمان. یقین دارم تو قهرمان خودتی…» یا زیر عنوان درشت «شکست ناپذیر»،‌ مائده نوشته:

چه کسی می‌داند چه حسرت‌هایی داری؟

چه کسی می‌داند رویاهایت چیست؟

از زمان تسلط دوباره طالبان در افغانستان، میلیون‌ها دختر از حقوق اولیه‌شان از جمله آموزش محروم شده‌اند. مائده با رسیدن به اروپا، قبل از این‌که ۱۸ ساله شود، امیدوار بود بتواند کمک کند که بقیه اعضای خانواده‌اش بر اساس قوانین اروپا به او پیوندند.

مادر مائده می‌گوید: «دخترم گفت، 'مادر من را مثل خودت خرد عروس نکن.' برایش گفتم مادر نمی‌‌گذارم. گفت: 'آرزوهای زیاد دارم. بابا کارگر است، چه می‌تواند انجام دهد. من می‌روم تا در آن‌جا موفق شوم.'»

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: پناهجویانی که در آب‌های ایتالیا غرق شدند؛ «اولین چیزی که دیدم جسد برادرزاده هجده ماهه‌ام بود»